با سلام
بحث جالبي است. براي اين که بحث از حالت نظري خارج شده و مخاطب بتواند تاثيرات غلبه پارادايم حاضر بر علم تفسير را درست متوجه شود، شايسته است براي هر مورد مثالي هم نقل شود و نشان داده شود در قبال هر يک از موارد برشمرده چه ديدگاه هاي ديگري وجود دارد و تاثير اين ديدگاه ها در تفسير قرآن چگونه ظاهر شده است. البته در اين صورت متن به مقاله اي مفصل تبديل خواهد شد. پس بهتر است تفاضا کنم که مقاله اي براي يکي از نشريات قرآني نوشته و آن را براي مطالعه براي بنده هم ارسال داريد.