• وبلاگ : جزيره علم
  • يادداشت : اي کاش نمي سوخت
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    چفيه هاتان را به دست فراموشي سپرديم و وصيت نامه هايتان را نخوانده رها کرديم .پلاکهايتان را که تا ديروز نشاني از شما بود امروز گمنام مانده است .کسي ديگر به سراغ سربندهايتان نمي رود ديگر کسي نيست که در وصف گلهاي لاله و شقايق شاعرانه ترين احساسش را بسرايد و بگويد :چرا آلاله آنقدر سرخ است چرا کسي نپرسيد مزار حاج حسين بصير کجاست و چرا شهيد محمدرضا در قبر خنديد...
    سلام ..... بروزم ... و منتظر حضورتون
    پاسخ

    سلام. ««آمدم من، ردپايم باقي مانده است»»««تا نوشتم، خاطراتم جاري مانده است»»««موج را سوارم، جوهرم در کِلک اوست»»««غرقه در خون، ساحلم در مِلک اوست»»««اي خدا، کشتي ات کو؟ ناخدا کو؟»»««اي حسين جان، جان من در پلک توست»»ببخشيد. بالبداهه بود.
    اللّهُمَّ صَلِّ عَلي فاطِمَةَ وَ اَبيها وَ بَعْلِها وَ بنيها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فيها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُكَ
    پاسخ

    سلام. ممنون از حضورتان