سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دربان آستان

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 96/7/8:: 8:0 صبح

دربان

گفتم به خضر حیران عین الیقین حسین است

گفتـا که حیـرتم از پیمان ایـن حسیـن است

گفتـم حـریم امـن است ایـوان و بارگاهـش

گفتا که چون ابالفضل دربان این حسین است

گفتـم سفینـه او از چه سریـع و تنـد اسـت؟

گفتا که ناخـدایش فرمـان این حسیـن است

گفتم که در قیـامت چون می کنـد شفـاعت؟

گفتـا دو دست خونین قرآن این حسین است

گفتم چرا عظیمست این شأن و این مقامش؟

گفتـا که آن بـرادر قربـان ایـن حسین است

گفتـم که اسـم مـا را در دفـتـرش نویـسـد

گفتـا به دست عباس دیوان این حسین است

گـفـتـم غـلام  گـریـان آیـا  نیـاز نـدارد؟

گفتا که جوی اشکت درمان این حسین است

بحر مجتث مثمن محذوف

(مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن)

شعر از غلام (دکترسیدمهدی موحدابطحی)

این شعر را در تلگرام داشته باشید


میلاد امام رئوف

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 96/5/13:: 12:13 عصر

 

اینـجا غریـبی آشـنا هـر دم عطـائی مـی کنـد

می بخشـد و می خواندت، دل را فـدائی می کنـد

بر آستان درگهـش، اُفتـان و خیـزان مـرد و زن

اینجا سرایِ رحمت است، هرکس گدایی می کند

هم رو سیاه هم رو سپید، هم مؤمن و هم این پلید

بر خـاک او افتـاده اند، چون او خـدایی می کنـد

بخشایش و بخشنـدگی مشـتاق یک شرمنـدگی

بر باب رحمت کوبه ای، هر کس صدایی می کند

هر سو مَلَک پـر می زند گَرد از حریـمش می بَرد

اینجـا شده عـرش بریـن گویا خـدایی می کند

بر خطة طوس آی و بین، صحرای طور گشته یقین

هر گوشه ای موسی چنین، سوز و دعایی می کند

دریای رحمـانی چنان طـوفان زده بر إنس و جان

کاین نوح و یونس غرقه اند، او ناخدایی می کند

امواج این دریای جود، ترسان کند نوح و یهـود

آسـوده در صحن رضا، هر کس صفـایی می کند

هرجا غلامی خوانده اند، من را در آنجا دیده اند

این کـعـبه دلـدار بیـن، من را رضـایی می کند

سروده غلام (دکتر سید مهدی موحد ابطحی)


استقبال

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/3/1:: 1:16 صبح

به استقبال تنها گل بهار خزان دین


چون بیـاید مـی روم در راه او

 تا بداند کیـست خـاطرخواه او

 می روم درشب به استقبال وی    

تـا نبیـند دشمـنی اِقبـال وی

می زنـم فریـاد بر افـلاکیـان

مهـدی آمد آخـرین لولاکیـان

می برم مژده به گلزاری خراب    

باغبـان آمـد بپا خیـز از تُراب

می رهانم خفتگان از خواب تار

دلربـا آمـد تو هُشـیاری بـدار

می فشانم اشک خود بر راه او

مـی زُدایـم با مُـژه درگـاه او

می گشایم بـاغ دل را در بَرَش

می گذارم روی خود را بر دَرَش

تا که بگـذارد قـدم بر صـورتم

جـای آن مُهری شود از دولـتم

کوری ام آن دم مـداوا می شود

صـد گره از کار من وا می شود

من غلامم جان فدایش می کنم

منتـظر ماندم که ایثـارش کنم

بحر رمل مثمن محذوف

 

(فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن)

شعر از غلام (دکترسیدمهدی موحدابطحی)


مست مستم

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/8/1:: 1:0 صبح

این روزها خاطره انگیز است، روزهای مبارکی است در سال دهم هجرت، در مدینه، در کوچه بنی هاشم، در پشت دیوار خانه علی و فاطمه، در آستان درب خانه،

ابوهریره نقل می کند پیامبر از نه ماه پیش از وفاتش، به درب خانه امیرالمؤمنین می آمد، دستانش را به دو طرف درب می گذاشت و می فرمود: الصلاه، السلام علیکم اهل البیت الذین اذهب الله عنکم الرجس و یطهرکم تطهیراً. (آیه التطهیر، ج1 فصل اول)

دیروز صبح خوابی دیدم، نتوانستم بی تفاوت باشم، عرض ادبی نمودم و این شعر را به محضر رسول الله، امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه طاهره و حسنین علیهم السلام تقدیم کردم:


جمـع مستـان را خمـوشـم یا علی

منـتـظـر مانـدم خُـروشـم یا علی

مـن کـه معـتـادم به آب کوثـرت

کمـتـر از آن را نـنـوشـم یا علـی

توبـه از مستـی نکردم هیـچ وقت

من که مسـتم کِی به هوشم یا علی

من نمی ترسم زِ میزان یا حسـاب

مستِ مسـتم خُم به دوشم یا علی

تشنـه کـامـم ساقیـا جامی بریـز

تو بنـوشان تـا بجـوشـم یا علـی

من خُـمارم، نـاتوانـم، سـاقـیـا

دسـت گیرم تـا بکـوشم یا علـی

چون در آغـوشت بمیـرم یا علـی

جنّـت و عُـقـبا فـروشـم یـا علی

هم غـلامـم هم سیـاهـم، یا علـی

حلقـه ای افکن به گـوشم یا علی

انتشار در 1/8/93 توسط سراینده: غلام (دکتر سید مهدی موحد ابطحی)

ثواب انتشار این اشعار را به روح بزرگوار مرحوم آیه الله والد تقدیم می کنم.

ان شاء الله دعای خیری بفرمایند تا صله ای از حضرات معصومین دریافت نمایم.


تابنده

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/2/3:: 3:38 عصر

تقدیم به آستان مقدس عصمت و طهارت

تابنده

کوکبی تابنده بر خورشید عجب خوش منظر است

یارب ایـن گیتـی منّـور از کـدامیـن اختـر است

هم کـواکـب هم بسـی انـجـُم رصـد بنمـوده ام

من ندیـدم مـاه بـدری این چنین الازهـر اسـت

هر یک از افـلاک را در بـرج وی گــردانـده انـد

ماه و خورشید و فلک چون حلقه بر انگشـتر است

آسمـانها چرخ گـردان، کهکشـانها گـوی میـدان

کهـکشـانی بیـکـران آغـوش این پیغمـبر است

گفته احمد شهر علـمم من علـی ام چون در است

بر فـراز مـن دنـی دیـدم که زهـرا کشـور است

سـوره کـوثـر چـو تنـزیـلی مجَـسّـم می شـود

از هـزاران لیـله القـدر، قـدر امشـب برتـر است

در ولایـت، گر عـلـی تنهـا امیـر و افسـر اسـت

در حمایت، همسرش تنهـایِ تنها لشـگـر است

نیکـی اندر حـق مـادر بر پسـر بس واجـب است 

آفرین دختـی کاو پدر را دختـر و هم مـادر است

 

بحر  رمل مثمّمن محذوف

(فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن)

سروده: دکتر سید مهدی موحد ابطحی (غلام)

وقتی این شعر را منتشر کردم (در پاویون بیمارستان)، استراحت کردم و چند لحظه یا یک دقیقه خوابم برد. خوابدیدم در حرم امیرالمؤمنین علیه السلام جشنی برپاست و من دارم با بستنی از حضار پذیرایی می کنم که . . . . سپس با صدای بلندگوی بیمارستان که اعلام کرد وقت ملاقات تمام شده، بیدار شدم (چهارشنبه 3/2/93)


   1   2   3   4      >



بازدید امروز: 0 ، بازدید دیروز: 99 ، کل بازدیدها: 403514
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ