سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یارگیری: 313 نفر!

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/2/24:: 1:52 صبح

Companions of Imam al-Mahdi

313 یار!

اگر 313 نفر خاص باشند، امام زمان ظهور می کند. سؤال این است:

چرا 313 نفر شایسته در میان ما نیست؟!

  1. حوزه های علمیه ایران بیشتر از 25 هزار نفر طلبه و روحانی دارند!!! چرا 313 نفرشان یار نشدند؟ 
  2. نمایندگان مجلس شورای اسلامی کنونی و دوره های قبلی هزاران نفر می شوند!!! چرا 313 نفرشان یار نشدند؟ 
  3. شورای خبرگان رهبری، شورای مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی، و همه شوراها....صدها و هزاران نفر می شوند!!! چرا 313 نفر یار نشدند؟ 
  4. کابینه دولت، معاونان وزرا، و مدیران ارشد دولتی، و ... صدها و هزاران نفر می شوند!!! چرا 313 نفرشان یار نشدند؟ 
  5. ائمه جمعه سراسر کشور بسیارند!!! چرا 313 نفرشان یار نشدند؟ 
  6. فرهنگیان کشور هزاران نفرند!!! چرا 313 نفرشان یار نشدند؟ 
  7. نظامیان و شبه نظامیان هزاران هزار نفرند!!! چرا 313 نفرشان یار نشدند؟ 
  8. بسیجیان هزاران هزار نفرند!!! چرا 313 نفر یار نشدند؟ 
  9. قضات و دادستانها دست اندرکاران قضایی کشور هزاران نفرند!!! چرا 313 نفرشان یار نشدند؟ 
  10. ......

پرسشی ساده از مساله ای بزرگ که پاسخش فراتر از گفتار عادی بشری است! روایتی از امام صادق علیه السلام همه را به فکر فرو می برد: یکی از اصحاب به صادق آل محمد (که بر او و خاندان پاکش درود باد) عرض کرد:

-          قربان شما. هم خودتان را دوست دارم هم دوستانتان را. آقا, چقدر دوستان شما زیادند!

-          بگو چند نفرند؟

-          بسیارند!

-          می دانی چند نفر می شوند؟

-          از شمارش فراترند!

-          اگر آن تعدادی که توصیف شده اند (سیصد و اندی [313]) تکمیل شوند، خواسته شما انجام می گردد. اما شیعه ما کسی است که

1.        صدایش از بنا گوشش فراتر نرود {فریاد نکشد یا که شنیدنش بیش از گفتنش باشد}

2.        عقده های درونی اش به بیرون راه پیدا نکند.

3.        آشکارا مدح ما را نکند {در جایی که تقیه لازم باشد}

4.        با دشمنان ما کینه توزی نکند.

5.        با عیب جویی کننده از ما هم نشین نشود.

6.        با بد گویی کننده به ما ننشیند.

7.        دشمن ما را دوست نداشته باشد.

8.        دوست ما را دشمنی نکند.

-          پس با این گروههای مختلف شیعه که ادعای شیعه بودن دارند؛ چکار کنم؟ 

-          مشخص می شوند, از همدیگر تمییز داده می شوند و تبدیل می یابند. شیعه ما, تنها کسی است که:

1.        همچون سگان پارس نکند {اشاره ای به آیه 176 سوره اعراف که اگر به سگ حمله کنند پارس می کند واگر رهایش کنند نیز پارس می کند}

2.        همچون کلاغ طمع نداشته باشد { کلاغ به طمع سیر کردن خود به سوی هر آشغالی فرو می رود}

3.        نزد مردم دست گدایی و نیاز دراز نکند [به مردم رو نزند] اگر چه از شدت گرسنگی بمیرد. 

-          چنین افرادی را چگونه پیدا کنم؟ 

-          در اطراف و اکناف زمین دنبال آنها بگرد.

1.        آنان زندگی ساده ای دارند.

2.        خانه به دوشند [ شاید منظور ایشان؛ اجاره نشینی بوده است].

3.        اگر در جایی حاضر شوند{ واقعیت} آنها را نشناسند.

4.        اگر حاضر نباشند کسی سراغ آنها را نگیرد.

5.        اگر مریض شوند کسی به عیادت آنها نمی رود.

6.        اگر خواستگاری نمایند به ازدواجشان در نمی آیند.

7.        چون بمیرند بر جنازه آنها حاضر نمی شوند.

8.        آنان کسانی هستند که در اموال خود با یکدیگر مواسات می کنند.

9.        در قبرهایشان به دیدار یکدیگر می روند.

10.     خواسته های آنها متفاوت نیست اگر چه از شهر و دیار مختلفند.

کتاب الغیبه, نعمانی, صص 238 و 239

نوشته های مرتبط:

سیصد و سیزده نفر: کو؟ کجا؟

جزو 313 نفر باشیم (1)

جزو 313 نفر باشیم (2)


پرسشسهای نقادانه 1

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 94/3/9:: 5:51 عصر

 Critical Questions 1

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: اصل 47: مالکیت شخصی که از راه مشروع باشد، محترم است. ضوابط آن را قانون معین می کند.

1.       آیا «محترم» بودن مالکیت با «محفوظ» بودن آن متفاوت است؟

2.      آیا قانون صلاحیت دارد که مالکیت انسان را معین کند؟

3.      صلاحیت قانون برای تعیین مالکیت از کجا حاصل شده است؟

4.      رابطه شرع و قانون در تعیین مالکیت چگونه است؟

5.      آیا مشروعیت داشتن مالکیت مافوق قانونی بودن آن هست یا نه؟

6.      آیا کسب مال یا هر نوع بهره و منفعتی که از راه نامشروع (حرام) باشد، موجب مالکیت می شود؟

7.      آیا مالکیت نامشروع می تواند قانونی باشد؟

8.      آیا مردم ایران مالکیت مشروع خود را مصون و محفوظ از تعرض مردم یا نظام حاکمیت می دانند؟

9.      آیا امکان دارد مالکیتی مشروع باشد اما توسط قانون رد شود؟

10.  آیا می شود مالکیتی مشروع باشد اما حکومت نسبت به محفوظ ماندن آن متعهد نباشد؟

 

انتشار در جزیره علم در تاریخ 9/3/94 توسط دکتر سیدمهدی موحدابطحی


روحیه نقادی

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 92/6/2:: 12:0 صبح

چگونه فرهنگ نقد را در جامعه نهادینه کنیم؟

نقد محصول تفکر انتقادی است که این گفتمانی خاص محسوب می شود. گفتمان نیز فرآیند ارتباطی دوسویه است که دو طرف فاعلهای مختار هستند که زبان مشترکی را برای انتقال نیتهای خود به کار می برند (یا سعی می کنند زبان مشترکی بیایند که نیتهای خود را منتقل کنند). «گفتمانِ تفکر انتقادی؛ ترمزهایی است که ذهن آدمی در برابر داده ها و اطلاعات ورودی به چارچوب معرفتی خود ایجاد می کند تا اعتبار و روایی آنها را بررسی کرده و پس از تأیید، آنها را جزو اطلاعات و دانش و آگاهی و معرفت خود محسوب کند و در واقع به معرفت جدیدی دست یابد». در واقع، تفکر انتقادی اوج استدلال عقلانی است که نقطه مقابل توجیه قرار دارد. مهمترین کارکردهای تفکر انتقادی، کاستن از نقصها و زدودن عیبها می باشد.

برای ترویج گفتمان نقد و تفکر انتقادی در یک جامعه «لازم است ارتباطی دو سویه در جامعه شکل گرفته باشد»: یک طرف فرد یا افرادی که می خواهند هر طور شده دانش و اطلاعات خود را به دیگران عرضه/تحمیل کنند و طرف دیگر فرد یا افرادی که می خواهند آگاهی و دانش و اطلاعات خود را معتبر نمایند. در واقع یک طرف فرد/افرادی هستند که می خواهند بر اندیشه و معرفت دیگران مسلط شوند و در طرف دیگر فرد/افرادی که اندیشیدن خود را به سلطه آنها در نمی آورند. البته برخی که ساده انگاری می کنند، دنبال الگو می گردند تا به جای مهارت دادن فکر و اندیشه خود در آزمودن داده ها و اطلاعات و آگاهی، آن را در تقلید کورکورانه از فکر دیگران می دانند.

وقتی مردم یک جامعه بر اساس ارزشهایی معین رفتار کنند که به طور عادتی انجام شود، گفته می شود چنین ارزشهایی در فرهنگ مردم جای گرفته اند. آیا تفکر انتقادی و فرهنگ نقادی به عنوان یک ارزش در جامعه عمومی ایرانیان و یا در جامعه دانشگاهی یا جامعه حوزوی یا جامعه حکومتیان جای دارد یا خیر؟ همین که تلقی منفی از نقد و نقادی وجود دارد (یعنی نقد شونده آن را توهین به خود می پندارد یا بدش می آید) حکایت از این دارد که تفکر انتقادی در فرهنگ این مردم یک ارزش نیست بلکه یک ضد ارزش است.

گفتنی است نقطه مقابل تفکر انتقادی، چاپلوسی و تملق است که ریشه در توجیه نفسانی (و نه استدلال عقلانی) دارد. به عبارتی دیگر، جامعه ایرانی در سطوح مختلف فوق الذکر آن چنان دچار تملق و توجیه و چاپلوسی است که یک ارزش، ضد ارزش شده است. بنابراین، «برای ترویج فرهنگ نقد و تفکر انتقادی در یک جامعه، لازم است مردم اینها را ارزشهای فردی یا اجتماعی خود بدانند».

روایات زیر مدارکی محکم از ارزش گذاری درستی است که معصومین علیهم السلام در طول تاریخ انجام داده اند تا تفکر انتقادی به عنوان یک ارزش در جامعه مسلمان و مؤمن فراگیر شده و یک فرهنگ عمومی گردد: نشان دادن نقاط منفی یک فرد به همان فرد، نقد و نقادی است و نه این که برخی می گویند در نقد باید هم نقاط مثبت و هم نقاط منفی گفته شود. به همین خاطر، فی نفسه نقد خوب است اگر با بدی دیگری همراه نشود. گفتنی است تخریب مقوله ای دیگر است که ممکن است در نقد همراه شود و نقد را دچار تبعات منفی کند. تخریب کردن به نوعی ریختن آبروی مؤمن محسوب می شود که جرمی است کیفردار و گناهی است مستوجب عذاب. دوست یابی یک ارزش است به ویژه که با معیارهای مشخصی انتخاب شود. حضرت به زیرکی و درستی سعی می کند روحیه نقادی را به عنوان یک ارزش عمومی جا بیاندازد زیرا هر فردی بی نیاز از انتخاب دوست نیست یعنی داشتن روحیه نقادی یکی از معیارهای دوست یابی است پس عمل به این توصیه می تواند روحیه نقادی را در یک جامعه نهادینه کرده و در فرهنگ آن مردم جا بیاندازد. 

1.       امیرالمؤمنین علیه السلام: شر إخوانک من داهنک فی نفسک و ساترک عیبک(غرر الحکم ص 446): بدترین دوستان تو کسی است که با تو مدارا کند و عیبهای تو را از خودت بپوشاند.

2.       امیرالمؤمنین علیه السلام: شر الناس من کان متتبعا لعیوب الناس عمیاً عن معایبه (غرر الحکم ص 447): بدترین مردم کسی است که به دنبال یافتن عیوب مردم باشد در حالی که عیبهای خودش را نبیند.

3.      امیرالمؤمنین علیه السلام: خیر اخوانک من عنّفک من طاعه الله سبحانه (غرر الحکم ص 389): بهترین برادران تو کسی است که تو را سرزنش کند که به راه بندگی خدای سبحان در آیی.

4.      امیرالمؤمنین علیه السلام: خیر إخوانک من کثر إغضابه لک فی الحق (غرر الحکم ص 391): بهترین برادران تو کسی است که به خاطر حق بیشتر به تو غضب می کند.

5.      امیرالمؤمنین علیه السلام: ما حفظ غیبک من حفظ عیبک (غرر الحکم ص 261):  کسی که عیب تو را بپوشاند رازهای تو را حفظ نمی کند.

6.      امام باقر علیه السلام: اتبع من یبکیک و هو لک ناصح و لا تتبع من یضحکک و هو لک غاش و ستردون علی الله جمیعا فتعلمون (کافی ج 4، ص 451، ح 3594): پیروی کن از کسی که تو را می گریاند در حالی که نصیحتگر توست و پیروی مکن از کسی که تو را می خنداند در حالی که گولت می زند و به زودی همگی بر خدا وارد می شوید و خواهید دانست. نمایاندن عیوب، لغزشها و خطاها به یک فرد کار پسندیده ای است و اگر بتوان آن فرد را نیز از ارتکاب آن خطاها متنبه کرد و او را بر اصلاح عیوب و جبران لغزشها مترصد و عازم نمود چه بهتر. مصاحبت و پیروی از کسی مورد اعتماد در زندگی مهمتر از دوست یابی است. حضرت اهمیت داشتن روجیه نقادی را بالا برده و آن را به عنوان معیاری برای انتخاب مرشد، راهنما، .... در زندگی یک فرد مؤمن معرفی می کند. در صورت به کارگرفتن این توصیه، این ویژگی هم به عنوان یک ارزش فردی و هم به عنوان یک ارزش اجتماعی می تواند در فرهنگ مردم جامعه مسلمان و مؤمن نهادینه شود.

7.      امام صادق علیه السلام: احب اخوانی إلی من اهدی الیّ عیوبی (کافی ج 4 ص 452 ح 3597): محبوبترین برادرانم نزد من کسی است که عیبهای مرا به من هدیه آورد (گوشزد کند). این توصیه به خوبی جایگاه روحیه نقادی را آنقدر بالا می برد که نتیجه نقد را به عنوان هدیه ای معرفی می کند [برخلاف آنهایی که از نقد ناراحت شده و آن را تخریب شخصیت می دانند]. یعنی فرد باید ممنون باشد که فردی وقت بگذارد تا عملکرد وی را ارزیابی کرده و ایرادات و عیوب وی را مشخص نموده و آنها را به وی بنمایاند.






بازدید امروز: 1 ، بازدید دیروز: 45 ، کل بازدیدها: 404677
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ