سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ارتباط: با کی؟ چطوری؟ برای چی؟

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/9/25:: 1:0 صبح

دکتر سید مهدی موحد ابطحی

مرکز پژوهشهای اسلامی - پزشکی بصیر

ارتباط: با کی؟ چطوری؟ برای چی؟

تعریف

ارتباط «فرآیندی است که اطلاعات، معانی و احساسات را به صورت پیام به دیگران منتقل می نماید»[1]. «ارتباطات» از تکامل «روابط» موجودات زمینی به وجود آمده و قدمت آن به آغاز آفرینش بشر می رسد:

موجودات نخستین «ارتباطِ حسیّ» داشتند و تولید صدا (زبان) همانند حیوانات روشی خاص برای پیام دادن (ارتباط با قالب شنیداری) بود. ارتباطات در گذر زمان توسعه پیدا کرد و ارتباط از طریق قالبهای قراردادی «نشانه ای» ایجاد شد که نشانه های حسّی و سپس غیرحسّی به کار گرفته شدند (نقاشی داخل غارها ارتباطی با قالب دیداری بود). سپس ارتباط شنیداری و دیداری به طور همزمان و از طریق قالبهای قراردادی (کلمه ها و واژه ها) به کار گرفته  شد. در نهایت، تمدن انسانی با پیدایش «زبان» شکل گرفت؛ زبانی که متأثر از روابط میان افراد و ساختارهای جامعه انسانی (فرهنگ) است.

بنابراین، «زبان شناسی» متأخر از «نشانه شناسی» و این متأخر از «ارتباطات» می باشد اما برخی سعی کرده اند قلمرو زبان را گسترش داده و با تعمیم جزء به کلّ، زبان را که یک ابزار ارتباطی است، همان ارتباط بدانند. آنها عناصر دخیل در ارتباط زبانی را چنین برشمردند: فرستنده، پیام (همان رمز یا علائم آوائی که از زمینه یا فرهنگ تأثیر می پذیرد)، و گیرنده»[2] و در جایی دیگر، ساحت آوائی و ساحت معنایی برای زبان قائل شده اند که جانشین حقایق و ترجمان معناها می باشند[3]. آنگاه نتیجه گرفته اند که اگر حقایق و معانی هستی فراتر از قالب زبانی خود باشند باعث نوعی ایهام و غبارآلودگی در زبان می شود[4]. در حالی که باید گفت؛ ایهام در برابر عناصر زبانی ناشی از محدودیتهای این ابزار ارتباطی است و ماهیت پیام منتقله یا ماهیت قالب تجلّی محدودیت زبان شناختی را نمی پذیرد.

اجزاء ارتباط

در یک ارتباط، اجزاء زیر مطرح هستند:

1.      فرستنده: عامل ایجاد پیام که برای انتقال پیام یا عدم آن تصمیم می گردد و باید مختار و توانا و با انگیزه باشد.

2.      پیام: مقصودِ فرستنده (مراد) نزد گیرنده، واکنش گیرنده بر اساس انگیزه فرستنده، تأثیری که مطابق انگیزه فرستنده در گیرنده ایجاد شود، یا مفهوم متجلّی شده برای گیرنده از انگیزة فرستنده است.

3.      قالب انتقال یا ابراز پیام: آنچه مقصودِ فرستنده را به گیرنده متجلّی می کند تا به درک، شعور یا احساس وی منجر شود. چون قوای مُدرِکه در موجود ذی شعور می توانند متعدد باشند، قالبهای مختلفی (زبان، رفتار، نماد، نشانه و مانند آن) نیز برای انتقال پیام وجود دارد.  

4.      گیرنده: عامل دریافت پیام که می تواند مقصود و انگیزه فرستنده را در مراتب مختلف متجلّی کند و باید ذی شعور (مُدرِکه) باشد.

5.      تغییری که پیام در گیرنده می باید بگذارد (تجلّی انگیزه فرستنده توسط گیرنده).

تفاوت پیام و قالب آن

توجه به تفاوت «پیام» و «قالب انتقال پیام» مهم است:

مثال اول: «کمک کردن» را می توان به چند شیوه فهماند: در قالب الفاظ مانند «help» در انگلیسی، «اعانت» در عربی، و «کمک» در فارسی، در قالب رفتار (شخصی در برآوردن نیاز دیگری مشارکت می کند که به تنهایی نمی توانسته آن را برطرف نماید، نماد یا تصویر از فردی که دارد به نیازمندی کمک می کند.

مثال دوم: تابلوهای راهنمایی نماد یا نشانه هایی هستند که پیام ویژه ای را به راننده یا عابر پیاده (گیرندگان پیام) منتقل می کنند بدون آن که نیاز باشد گیرنده با زبان واضعِ تابلو (فرستنده) آشنا باشد زیرا گستره پیام رسانیِ تصویر (اُبژه یا عینیّت) فراتر از گستره زبان (کلام) بیننده است. حتی تجلّی پیام روی تابلو (قالب) می تواند متنوع باشد: پیام اسمی (تابلویی که علامت سیگار دارد و خطی مایل و قرمز روی آن) یا پیام فعلی (سیگار نکشید)، که هر دو بر «ترک فعل سیگار کشیدن» (منظور فرستنده پیام) دلالت می کنند.

ویژگیهای قالب پیام

قالب یا ابزاری که ملازمات عینیّتی آن کمتر باشد پیام بیشتری را به گیرنده می رساند:

1.      «عینیّت ها» پیام دارند ولی همیشه همه پیامهای ممکنه را ارسال نمی کنند زیرا نیازمند اجسام مادیِ ویژه هستند (تابلو، درّة عمیق، شیر غرّان).

2.      «زبان» توانمندترین ابزار در دسترس آدمی برای انتقال پیام و نیازمند زبان، گوش و چشم است که می تواند در قالبهای مختلف (نوشته و گفتار) و در وضعیتهای مختلفی از فاعل پیام رسانی کند.

3.      «رفتار» نیازمند فاعلِ فعل است که رفتارهای متنوع (و در نتیجه پیامهای مختلفی) را در وضعیتهای گوناگون منتقل کند.

4.      «وحی» بی نیاز (مجرّد) از ماده، فاعلِ رفتار یا فاعلِ زبان است و بیشترین پیام را می رساند.

شیوه های انتقال پیام

پیام به چند شیوه منتقل می شود:

1.      «ارتباط کلامی» انتقال پیام بین انسانها با کمک نظام خاصی از آواها می باشد. زبان «ابزار ایجاد محرکهای صوتی هدفدار در (شنونده)» یا «توانایی انتقال پیام در قالب نشانه های معین» است.

2.      «ارتباط غیرکلامی» برقراری ارتباط میان مردم با ابزارهایی غیر از گفتار که از چند منبع اصلی (دهان، حالت بدن،  حرکت سر و دست و ژست، جهت گیری، فاصله بدنی، بو، پوست، مو و لباس) نشأت می گیرد. برخی از آنها را «زبان بدن»[5] می نامند[6] و دلیلی است بر تفاوت قالبها در انتقال پیام.

3.      «رسانه»[7] شیوه ای خاص از انتقال پیام و مشتمل بر نظامی از نمادها یا رمزهاست. رسانه های ارتباطی شامل گفتار، نوشتار، ایماء، اشاره، بیانِ چهره، لباس، و بازیگری می شوند[8].


[1] هارجی اون و دیگران. مهارتهای اجتماعی در ارتباطات میان فردی. ترجمه: فیروز بخت مهرداد، بیگی خشایار. تهران رشد 1384

[2] سعیدی روشن محمد باقر. تحلیل زبان قرآن.

[3] همان

[4] همان

[5]Body Language

[6] سولیوان تام و دیگران. مفاهیم کلیدی ارتباطات. ترجمه: میش زاده امیرحسین. تهران فصل نو 1384

[7]Media

[8] همان


منزل به منزل

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/9/23:: 11:44 عصر

دکتر سید مهدی موحد ابطحی

مرکز پژوهشهای اسلامی - پزشکی بصیر

منزل به منزل

کاروان اسرای اهل بیت علیهم السلام از کربلا تا شام مسیری طولانی داشت. اما از کدام مسیر؟

نظرات مختلفی درباره جغرافیای این حرکت وجود دارد: برخی مسیری تقریباَ مستقیم را در نظر می گیرند و برخی مسیرهای طولانی تری را احتمال داده اند که از شمال عراق و سوریه می گذرد. البته گزارشهای تاریخی چندی به نفع این مسیر طولانی وجود دارند. حقیقت چه بوده است؟

جعفر مهاجر قاضی و محقق شیعه شناس لبنانی است که در سال 2011 کتاب تاریخی-تحلیلی خودش را با نام «موکب الاحزان(سبایا کربلا)، خریطة الطریق» چاپ کرده که در ایران به نام «کاروان غم» و در 80 صفحه رقعی منتشر شده است. نویسنده با استفاده از شواهد موجود و شواهد تاریخی مندرج در یک کتاب تاریخی اصیل توانسته استدلالات خود را مقبول جلوه دهد. یکی از مزایای وی استفاده از کتاب مورخی است که شخصاً به مناطق مختلف سفر کرده و نتایج مشاهدات خود را به صورت کتاب درآورده در حالی دیگران به نقل مورخانی استناد کرده اند که تجربه سفر چندانی نداشته اند و بر اساس نوشته ها و گفته های دیگران کتاب خود را نوشتند.

مهمترین نکته برای ترسیم این نقشه؛ استناد به وجود «مساجد رأس الحسین» و «مقامهای رأس الحسین» در مدارک تاریخی است که حکایت از عبور دادن سر امام حسین علیه السلام از آن محلها بوده است. «تحقیر خاندان وحی» و «نشان دادن پیروزی بنی امیه» مهمترین دلیل برای طولانی کردن این مسیر بوده است.

در هر صورت، این کتاب مسیر حرکت اسرای اهل بیت را چنین ترسیم کرده است:

کربلا←کوفه←تکریت←موصل←نصیبین (در مرز ترکیه و سوریه) ←رأس العین (در مرز ترکیه و سوریه) ←

حران(داخل مرز ترکیه در شمال سوریه)← الرقه(داخل سوریه)←بالس←حلب←قنسرین←حماه←حمص←

جرسیه (مرز سوریه و شمال لبنان)← بعلبک (لبنان) ←صومعه الراهبه (لبنان) ← دمشق

 

منبع

مهاجر جعفر. کاروان غم. ترجمه مرعشی حسین. تهران: مسافر، 1390


می فهمیم چه می گوییم !؟

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/9/23:: 7:0 صبح

دکتر سید مهدی موحد ابطحی

مرکز پژوهشهای اسلامی - پزشکی بصیر

دانستن رابطه فهم و زبان با پاسخ این پرسشها پیوند خورده است:

آیا مفاهیم بدون زبان نیز وجود دارند؟

آیا این دو تقدیم و تأخر دارند؟

اندیشیدن چه نقشی بر زبان دارد؟

ساحت اندیشه گسترده تر از ساحت فهم و زبان می باشد:

·    اندیشیدن موجب «داده پردازی و ساختن اطلاعات از ادراکات انسانی در قالبی زبان شناختی» می شود، اما داده پردازی در قالب غیرزبان شناختی نیز «از کارکردهای اندیشیدن» می باشد. مفاهیم و داده های ادراک شده می توانند در قالبی زبان شناختی تجلّی یابند.

·     «اعتبار فهم بیشتر از اعتبار اندیشیدن است» زیرا در اندیشیدن، مهم نیست که محصول عملیات چه باشد ولی در فهم، محصولِ عملیات مهم است زیرا اطلاعات، دانش و آگاهی و معرفت ما را می سازند. به همین خاطر، «فهم نقطه شروع معرفت شناسی است» که باید ضابطه مند باشد.

گفتنی است، «اعتبار» و فهم دو مقولة جدا هستند:

فهم «رواسازی داده ها و اطلاعات بر مبنای معرفت فرد» است ولی اعتبار «رواسازی اطلاعات بدون تأثیر از چارچوب معرفتیِ خاص» می باشد.

بنابراین، هرگونه فهمی نمی تواند معتبر باشد (پس حجّت نیست) زیرا معلوم نیست معرفت ما درست بوده یا نه، اندیشیدن ما صحیح بوده یا خیر.

از طرف دیگر عقل؛ «نیرویی است که راستای جریان اندیشیدن و فهمیدن را درست می نماید» و «عاملی است که بر زمینه اش (اندیشه و فهم) عمل می کند». عقل عنایت خداوند به انسانهاست، اگرچه برخی از آن محرومند.

بیشتر مفاهیم مستقل از زبان و مقدم بر آن می باشند:

1.     زبان باید آموخته شود ولی اندیشیدن آموختنی نیست، پس اندیشه مقدم بر زبان و زبان ابزاری برای انتقال اندیشه است. در این صورت، مفاهیم بدون وجود زبان نیز وجود داشته اند[1].

2.     زبانی که یک فرد صحبت می کند او را مجبور می کند (در حالی که از مرزهای سیستم مفهومی خودش محدودیت زدایی می کند) جهان را در مسیرهایی مفهوم سازی نماید.

3.     به جرأت می توان گفت؛ زبان در جایی ابهام دارد که اندیشه ابهام ندارد. به طور مثال؛ مردم می توانند مفاهیم جدیدی را ابداع کنند که بعدها نیز بدون نام باقی بمانند: یعنی مفاهیم ابتدا می آیند و سپس اسامی[2]. در واقع، «اسم» نیز به خودی خود محتوایی توصیفی ندارد و معرفی خود را در رابطه ای علیّتی از حقیقت ارجاع (اشاره) شده به دست می آورد[3].

4.     تنوع روانشناختی با مفاهیمی سازگار است که وارد دنیای ذهنی و رابطه علیّتی می شوند و این دنیای روابط علیّتی-ذهنی است که مورد ارجاع یک مفهوم را مشخص می کند[4].

البته برخی از ابعاد تئوری ذهن غیرزبانی بوده و به نشانه شناسی مربوط می شوند و این ایراد مطرح شده که تفسیر عمل انسان با مدارک غیرزبانی نامعین خواهد بود[5]، اما اگر نشانه شناسی مقدمة فهم است و اعتبار تئوریهای فهم منوط به نشانه شناسی باشد، پس فهم از دلالت نشانه بر مرجع خودش آغاز می شود و معناشناسی، زبان شناسی، نشانه شناسی و هرمنوتیک مطالعاتی با سطوح مختلف پیرامون «ارتباط» می باشند: ارتباط واژه و معنا، ارتباط انسانها، ارتباط نشانه ها با مرجعی وجودی، و تئوریهای فهم این ارتباط.

در نهایت، رابطه تفکر و فهم و زبان چنین ترسیم می شود:

فهم محصول اندیشیدن است، و بدون به کارگیری زبان نیز انجام می شود، پس فهم مقدم بر زبان است. با نگاهی از درون؛ زبان «نظامی از نشانه هاست که جهان را به شکل رمزی بازنمایی می کند» اما با نگاهی از بیرون؛ زبان «ابزار ارتباط میان متکلم و مخاطب است [که به فهم نیاز دارد]»[6].

برگرفته از (با کمی تغییر و اضافات) پایان نامه ارشد تفسیر قرآن خودم.

Reference

Movahed-Abtahi Mahdi. Methodology of conceptual analysis in thematic interpretation of the Quran. MA Thesis on Quran Interpretation, University of Quranic Sciences, September 2011, Qom, Iran


[1]Fodor  J.The Language of Thought, 1975, Cambridge, MA: Harvard University Press.

[2] Pinker  S. The Language Instinct: The New Science of Language and Mind, 1994, London: Penguin.

[3]Kripke S. Naming and Necessity, 1980, Cambridge, MA: Harvard University Press.

[4]Oxford Dictionary of Philosophy

[5] Davidson D. Thought and Talk.In his Inquiries into Truth and Interpretation, 1975,  Oxford: Oxford Press

[6] حامد ابو زید نصر. معنای متن. گفتمان دینی و روش علمی.


چگونه می فهمیم؟

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/9/22:: 12:0 صبح

 

دکتر سید مهدی موحد ابطحی

مرکز پژوهشهای اسلامی - پزشکی بصیر

شکل گیری فهم

تفکر یا اندیشیدن «عملیات دریافت، درک، و ارزیابی داده» یا «عملیاتی است که بر جریان داده پردازی انجام می شود». داده ها «عناوینی هستی شناختی هستند که انسان آنها را درک (وجدان) کرده یا در ارتباط با موجود دیگر یافته است». اندیشیدن مشتمل بر جریان است و هر آنچه جریان یافته فکر (اندیشه) نام دارد: جریان داده ها (محفوظات، اُبژه ها و تصاویر ذهنی، مفاهیم به معنای حسّ ویژه ارجاعی و مثالهای دیگر).

تفکر می تواند کاملاً ذهنی یا ذهنی-حقیقی باشد:

1) تفکر کاملاً ذهنی عملیاتی بر اُبژه های ذهنی  است زیرا داده ها ذهنی بوده و حاصل تصادم ذهن و واقعیت نبوده اند (صوره الشیء غیرالشیء).

2) تفکرذهنی-حقیقی عملیاتی بر رابطه میان اُبژه ذهنی و حقیقت (پدیده ای خارج خارج از ذهن) ااست زیرا داده ها حقیقی هستند[1].

مفاهیم نیز «داده های حاصل از اندیشیدن برای انتقال پیامی غیرذهنی در قالب مورد نظر می باشند که جهان وجودی را با جهان واقعیِ ما پیوند می دهند». به عبارتی دیگر، مفهوم؛ «ادراکی حقیقی و محصول اندیشه و فکر است که از طریق واژه ها، نشانه ها، و نمادها ظهور می یابد». بنابراین، خودِ مفاهیم؛ تفکر و اندیشه محسوب نمی شوند بلکه مفاهیم از یک طرف واسطه میان اندیشه و زبان و از طرف دیگر، واسطه میان ارجاع (اشاره) شده ها هستند[2].باید اضافه کرد؛ چون تفکرات و اندیشه ها شکل و قالب منطقی ندارند، پس «مفاهیمِ منطقی» تفکر و اندیشه نیز محسوب نمی شوند.

فهم یا «نتیجه جریان داده پردازی است که به شناخت (معرفت) از پدیده خارجی یا از مفهومی اشاره دار به حقیقت خارجی منجر می شود» یا «عملیات سنجش اندیشة جریان یافته سازگار با معرفت قبلیِ فرد» است. محصول و نتیجه این عملیات داده هایی پذیرفتنی به نام «اطلاعات» هستند که در قالب زبان شناختی آموخته می گردند و بخشی از معرفت فرد را تشکیل می دهند.

برگرفته از (با کمی تغییر و اضافات) پایان نامه ارشد تفسیر قرآن خودم.

Reference

Movahed-Abtahi Mahdi. Methodology of conceptual analysis in thematic interpretation of the Quran. MA Thesis on Quran Interpretation, University of Quranic Sciences, September 2011, Qom, Iran


[1]Oxford Dictionary of Philosophy

[2]Ibid


برائت تا کجا؟

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/9/21:: 4:36 عصر

دکتر سید مهدی موحد ابطحی

مرکز پژوهشهای اسلامی - پزشکی بصیر

راستی من و شما تا چه اندازه محبت اهلبیت علیهم السلام را پایبندیم؟

تا چه اندازه اصل برائت را رعایت می کنیم؟

تا وقتی که ولایت آنها برای ما نغع دنیوی داشته باشد؟

یا تا تا اندازه ای که ضرری به دنیای ما نزند؟

آیا حاضریم به خاطر اهل بیت از منابع دوستی با عده ای دست برداریم؟

آیا حاضریم همسو با آنها از عده ای را کنار بگذاریم و از عواقب این کنار گذاشتن استقبال کنیم؟

بد نیست فرمایش زیر را مرور کنیم، شاید حفظ کنیم بیشتر اثر داشته باشد، و شاید بهتر آن باشد که آن را پیامک کنیم و برای دوستان خود بفرستیم:

امام رضا علیه السلام فرموده اند: 

1) هرکه به دور شده از ما نزدیک شود 

2) و یا از وابستگان ما دوری کند

3) یا کسی را که به ما عیب می بندد ستایش نماید

4) با به دشمن ما بخشش کند

از ما نیست و ماهم از او نیستیم.


صفات الشیعه صفحه 7


<      1   2   3   4   5   >>   >



بازدید امروز: 40 ، بازدید دیروز: 97 ، کل بازدیدها: 406404
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ