طبیب
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/10/29:: 6:0 صبحطبیب
بحر مجتث مثمن محذوف
(مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن)
گفتم به روح و جـانم درد دلم نهـان است
گفتـا که من طبیـبم درمـان آن فـغـان است
گفتم که این دل من جُـز تو نمی شنـاسد
گفتا مگر به جز من اندیشـه ای در آن است؟
گفتم که این دو دیـده، روی تو را ندیـده
گفتـا به این سبب که بر روی دیگـران است
گـفتـم بهـار ایـمـان در انتـظـار قـرآن
گفتا که دین مـردم بدتر از این خـزان است
گفتم فـراغ رویت یادت زِ سر بُـرون کرد
گفتا که این دل من پُر خون زِ شیعـیان است
گفتم که گاهگـاهی افکـن به من نگـاهی
گفتا قسم به زینب چشمان من گریـان است
گفتم چگونه خواهی باران اشک و آهـی؟
گفتا غـلام مـایی، خدمـت زِ تو عیـان است
سروده غلام: دکتر سید مهدی موحد ابطحی
سروده های دیگر
کاش . . ،
کلمات کلیدی :
نظر