سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پارادایم حاکم بر اندیشه اسلامی

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 92/2/25:: 9:36 عصر

Dominant Paradigme of Islamic Thought

شاید ادعای تأثیر اندیشه دینی و اسلامی (و مصادیق آن مانند حوزه های علمیه، مرجعیت فقهی، . . . ) از نظام خاص فکری (پارادایم) ادعایی گزاف باشد اما کمی تأمل می تواند زاویه دید هر خواننده عاقلی را تغییر دهد.

در زیر مثالهایی از تأثیر پارادایم بر حوزه علوم اسلامی ارائه شده اند:

1.        تنزل فهم قرآن از مرتبه عقلانی به مرتبه نقلی و گرایش به روایات چنان تبلیغ شد که تفسیر قرآن شعبه ای از حدیث گردید. البته تبلیغ گرایش روایی به جای عقلانیّت راهکاری برای تثبیت حکومت پس از وفات پیامبرصلی الله علیه و آله بود تا قداست روایت و حدیث بر عقل مخاطب چیره شود، احادیث ساختگی و جعلی به اوج رسیدند و حتی سخنان اصحاب و تابعین نیز به جای روایات نبوی پذیرفته شدند.

2.        حاکمیت محدثان بر اندیشه اسلامی، چندین قرن گرایش به تفسیر روایى و حدیثى (روش جزء نگرى) را بر نگارش تفاسیر استیلا داد: مقایسه مفاهیم قرآن با معیارهایی از بیرون نصّ آیات (روایات) انجام می شد (اعتبارسنجی بیرونی) و رویکردهایی مبتنی بر اعتبار درونی آیات قرآن (که به ترکیب و مقایسه و ربط دادن مفاهیم و تعالیم قرآنی با یکدیگر می پرداختند) نادیده گرفته شدند. افراط در این دیدگاه عقلانیّتهای زیادی مانند نقش خواننده متن، وحدت کلام خدا در سوره ها و آیات، و توصیه به تعقل و تدبّر در آیات را کنار زد.

3.        تفسیر ترتیبی (تجزیه ای) که پیامدی از سلطه فضای علمی خاص بود، چنان رواج یافت که بر علوم قرآنی نیز مسلط شد و پیامدهایی داشت: تکراری شدن قالب تفاسیر، بازماندن اندیشه اسلامی از ارائه نظریات قرآنی، ثابت ماندن تفسیر علیرغم تغییرات گوناگون در عرصه اندیشه و دانش، نقش انفعالی مفسّر درباره متن، بی توجهی به گفتمان بین خواننده و متن، و استفاده ابزاری از تفسیر برای عرضه عقاید کلامی و فلسفی مختلف.

4.        در برخی از کتابها آمده «قرآن قطعی الصدور و ظنّی الدلاله اما خبر (روایت) ظنّی الدلاله و قطعی الدلاله است». این عبارت به معنای نفی حجیّت ظاهر قرآن و افراط در اعتبار خبر (خبر اصل و آیه فرع) می باشد. برخی نوشتند: «اما حجیّت جمیع این ظواهر و حکم به این که همه آنها مراد واقعی خدای متعال است، قرآن ما را از آن منع کرده است زیرا تکیه به ظواهر آیات متشابه و حکم به مراد واقعی بدون درک آنها ممکن نیست و آن ظواهر قطعاً مراد خدا نیست»[1]. در حالی که ظاهر لفظ را از حجیّت انداختن خلاف عقل است. بعضی نیز مدعی شدند «در موارد بسیاری، مراد جدی خداوند عین مفاد استعمالی آیات کریمه قرآن نیست»[2].

5.        حتی برخی پژوهشها پاسخ این پرسش را می جستند که «آیا تفسیر موضوعى مبناى علمى و شرعى دارد؟» این که چه جوابی به این سؤال داده شود مهم نیست، نفس وجود چنین گزاره و پرسشی مهم است زیرا حکایت از سیطره مکتب اصولی که در حوزه های علیمه کنونی هست (در مقابل مکتب اخباری) بر حوزه فهم و تفسیر قرآن دارد؛ میدانی که نه مختص به حوزه های علمیه و نه منحصر به مسلمانان است، خود قرآن نیز بر مخاطبه با جهانیان و عدم انحصار فهم آن به گروهی خاص تأکید دارد.

6.        استیلای فقهِ احکام شریعت در قرون گذشته بر اندیشه و تفکر اسلامی سبب شد قرآن که یکی از منابع اجتهاد و استنباط احکام شرعی بود، از پژوهشهای نو و پویا باز بماند: تسلط رویکرد موضوعی بر فقه (که می توانست در هر زمان و برای هر فرد و موضوعی پاسخگو باشد) امتیازی برای حوزه های فقی بود: فهم قرآن در انحصار آنهایی می شد که در همان حوزها تعلیم می یافتند، یعنی مجتهدان و فقها تنها تغذیه کنندگان و در نتیجه تنها عرضه کنندگان معارف قرآنی به مردم شدند. به همین خاطر، رویکرد موضوعی در تفسیر قرآن رواج نیافت و در حد تفسیر ترتیبی باقی ماند که مخالف با سیره معصومینعلیهم السلام بود.

7.        با این که مراد خدا از تکالیف تشریع شده مساوی با مراد خدا از وحی و معارف تنزیل شده نمی باشد، فقه با رویکردی تقلیل یافته «مراد خدا را در تکلیف الهی می جوید». سیطره اصول فقه بر مبانی نظری اندیشمندان اسلامی و تفسیر و علوم قرآنی موجب شد بیشتر مفسّران هدف از تفسیر قرآن را رسیدن به مراد جدی خدا بدانند، اما این تقلیل گرایی دستکاری معرفتی و خطاست: نه در روایات مطرح شده و نه آیات قرآنی بر آن صحه می گذارند.اصرار بر آن موجب پیشروی هرمنوتیستهای مسلمان و نسبی دانستن مراد مؤلف قرآن شده است.

8.        سلطه اصول فقه بر اندیشه اسلامی چنان است که معنا و مفهوم «تأویل» را به معنای «تبیین مراد شارع با منصّرف کردن لفظ از معنای ظاهری آن به معنای محتمل دیگر از روی دلیلی مرجّح»[3]، [4] می دانند، در حالی که واژه تأویل در قرآن نه فقط در سطح معنا و زبان شناسی بلکه در معنای غایت علمی و غایت فعلی نیز به کار رفته است. این اشتباه اصولیون، متکلمان و مفسّران در بحث از آیه هفتم سوره آل عمران است[5] که معنای واژه تأویل را منحصر به آیات متشابه دانسته اند. مفسّران تحت تأثیر درک مراد شارع و شناخت قواعد عام فهم در مباحث الفاظ و مباحث عقلی در علم اصول بوده اند و بیشتر آنها به هرمنوتیستهای کلاسیک تمایل یافتند. برخی پیش فرضهایی تحمیلی در حوزه اصول فقه معرفت در حوزه فهم قرآن را نیز دستکاری می نمایند: معنای ظاهرِ لفظِ مراد حجّت است و معنای تأویلی (غیرظاهر) نیاز به دلیلی دیگر دارد زیرا مرادِ شارع نیست.

9.        سلطه تکثّرگرایی (پلورالیسم) بر معرفت انسانی تقاضا برای فهم متکثّر را افزود و رویکرد اندیشمندان و محققان پژوهشهای دینی را نیز متحول کرد. امکان چنین فهمی در خود قرآن نیز تصریح شده و خداوند مخاطبان (مسلمان و غیرمسلمان، آدمیان و جنیّان) را به تدبّر در قرآن فراخوانده است.

10.    گسترش روحیه تکثّر گرایی مزایایی داشت: تمایل به فهم قرآن با گرایشهای علمی متعدد مانند جامعه شناسی، روانشناسی، و غیره هم مرزهای دانش تجربی و انسانی و هم مخاطبان قرآن را گسترش داد. قرآن همه را به تفکر، تدبّر و تعقل در کتاب تکوین (جهان خلقت) ترغیب می کند پس تفکر در خود این کتاب اهمیت بیشتری برای همگان دارد (تدبّر: رویکردی متکثّر به فهم قرآن). رواج تفسیر موضوعی پاسخی به همین تکثّرگرایی است زیرا هر فردی و با هر دین و اعتقادی می تواند گفتمانی فعال با قرآن داشته و به فهم روشمند از متون مقدس از جمله قرآن اقدام کند (جدای از این که چنین فهمی از قرآن تا چه حد درست یا نادرست باشد). این رویکرد موجب پسروی تفسیر ترتیبی می شود که به مفسّری خاص با نقشی انفعالی در فرآیند  فهم نصّ نیاز دارد.

پانوشت 1:پارادایم از ریشه «فرا» و «نشان دادن» گرفته شده و به معنای «یک چارچوب فلسفی و تئوریک در یک مکتب علمی است که شامل تئوریها، قوانین، و تعمیم ها و تجارب شکل گرفته در آنهاست که از آن علم حمایت می کند» یا «الگوی تفکر در هر گونه مکتب علمی یا زمینه های معرفت شناسانه است». پارادایم مقبولات دانشمندان رشته ای از علم و محدوده و چارچوبی است که در آن برای حل مسائل علمی استدلال می کنند، موجب معرفتی ضمنی می شود که آموزش دادنی نیست اما در منابع علمی آن رشته هست، شامل بیشتر مفاهیم و نظریه های پایه، مرزهای تحقیق میان حوزه هر رشته علمی، روشهای تحقیق پذیرفته شده، و ارزشهایی است که دانشمندان را متعهد به رعایت آنها می کند، محققان را به طور نامحسوس در مسیرهای قابل پیش بینی هدایت می نماید، فعالیتهای علمی دانشمندان را محدود به چارچوب فکری خاص آن رشته می کند، و فعالیت علمی متعارف (درون پارادایم) را برای دانشمندان جذاب می کند تا بر اساس قواعد پذیرفته شده پاسخ سؤالات پژوهشی را بیابند یا پازل مربوطه را تکمیل کنند [موحدابطحی. آشنایی با فلسفه پزشکی]  

پانوشت 2: این نوشتار با  تفسیر مصطلح (از همین نویسنده) ارتباط دارد.

پانوشت 3: این نوشتار اقتباسی از پایان نامه کارشناسی ارشد (تفسیر قرآن) از همین نویسنده می باشد. در صورت استفاده از این نوشتار، منبع آن را ذکر نمایید.

 


[1] محمد محسن آقا بزرگ تهرانی. الذریعه. ج 4 ص 232، حرف تاء ذیل کلمه تفسیر

[2]بابایی. روش شناسی تفسیر. ص 25

[3] المحصول. ج 1 ص 383

[4] الوجیز فی اصول الفقه. ص 188

[5] آل عمران 7: هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تأویلهِ وَمَا یَعْلَمُ تأویلهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ.

 





بازدید امروز: 107 ، بازدید دیروز: 20 ، کل بازدیدها: 425038
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ