آماده شو
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/8/13:: 1:0 صبحعیش و نوش و هوش، همه در جام می فروش:
عیشش به پایان می رسید دستان زِ آغوشش کشید
او بوسه ای بگرفت و گفت: ویرانه شو ویرانه شو
این بزم به پایانی رسید وقت جدایی ها رسید
گفتا حسین با خواهرش آماده شو آماده شو
زینب پریشانی زِ تو هم شام و ویرانی زِ تو
سیـری بیـابـانی زِ تو آماده شو آمـاده شو
آرام کـن سکـینـه بیدار کن رقیـه
زینـب بـرو به خیـمه آمـاده شو آمـاده شو
آندم که دیـدی پیـکرم عریان و بی پیـراهنـم
پـوشـاندن آن کـار تو آمـاده شو آمـاده شو
آندم که سـوزد خیمه ای آتش بگیـرد غنچه ای
آتـش نشـانی کـار تو آمـاده شو آمـاده شو
من بنده ای جان بر کـفم آقایِ من مـولا حسین
ای حـبّ و احسـانش مرا قـلاده شو قـلاده شو
(مستفعلن × 4 بحر رجز مثمن سالم)
حسین گویان از این دنیا و مافیها گذشتیم، پدر را ره گرفتیم و زین هوسها گذشتیم
انتشار در 13/8/93 توسط غلام (دکترسیدمهدی موحدابطحی)