پارادایم طب سنتی
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/10/6:: 12:58 عصرمرکز پژوهشهای اسلامی-پزشکی بصیر
Paradigm of Traditional Medicine
مقدمه
طب سنتی «حوزه ای از دانش بالینی با محوریت انسان و هنر به کارگیری آن» به شمار می آید زیرا شاخه ای از علوم کاربردی (Practical Sciences)می باشد که بحث از مفاهیم بنیادین، اصول معرفت شناختی و تولید دانش در طب سنتی چنان است که جزو فلسفه های مضاف (فلسفه پزشکی) قرار می گیرد.
طب سنتی (چه از نظر تولید دانش پزشکی و چه از نظر طبابت) بخشی از فرهنگ و تاریخ ایرانیان و متمایز از پزشکی کنونی و یک نظام جامع طبی (Whole System) محسوب می شود. این که چرا و چگونه طب سنتی ایرانی چنین بوده، نیازمند تبیین بنیانهای فلسفی آن در حوزه هایی است که هم با دانش پزشکی (Medical Knowledge) و هم با حرفه طبابت (Medical Professionalism) یا عمل بالینی (Clinical Practice) در ارتباط می باشند.
رویکرد طب سنتی به این مفاهیم بنیادی، سیستمیک است: انسان را به عنوان یک کلّ (As a Whole) در نظر می گیرد که فراتر از مجموع اجزائش می باشد و سلامت او را دارای کلّیتی می داند و ترکیبی از چند بعد نیست. چنین کلّ نگری بر منطق استدلالی و تبیین های علمی طب سنتی از پدیده های بالینی نیز تأثیر گذاشته است زیرا کل نگری نشانه واقع نگری (Realism) است. پس، طب سنتی وقایع و پدیده های بالینی را با همین نظام فکری و بدون استفاده از نظریه ای خُرد یا الگو، توضیح و تبیین می نماید.
طب سنتی
ابن سینا می گوید: «طب دانشی است که با آن می توان بر کیفیات(Qualities) تن آدمی آگاهی یافت که هدف آن حفظ تندرستی هنگام سلامت و اعاده تندرستی به هنگام بیماری است». اگر این تعریف را تحلیل کنیم، در می یابیم:
1. طب سنتی از نظر معرفت شناسی و جایگاه آن در تولید دانش، حوزه ای از دانش کاردبردی است که وابسته به موضوع متغیر الکیفیتیبه نام انسان می باشد.
2. طب سنتی دو رسالت دارد که هر دو رسالت در سطح نظریه پردازی هستند:
1) زیرا تندرستی حفظ کردنی است (از عملکردها و نقشهای بدن انسان می باشد).
2) زیرا بیماری علت دارد و می توان تعریفی برای بیماری استخراج کرد: به هم خوردن تعادل یا هموستاز بدن.
3. این تعریف یک تئوری اولیه درباره بیماری بدن انسان است و با نظریه تعادلی (هموستاز) نیز شباهت دارد (یک تئوری اولیه برای تبیین سلامت بدن انسان).
گستره بحث
مفاهیمی مانند انسان، حیات، سلامت، بیماری، و شفا (یا علاج یا درمان) (Human, Life, health, Disease, Cure (or Treatment)) مفاهیمی بنیادین در طب سنتی و پزشکی هستند که زیربنای معرفت، شناخت و دانش طب سنتی یا پزشکی کنونی را به وجود می آورند.
طرح موضوع
پرسشهای زیر جرئیات بیشتری از موضوع مورد بحث را ارائه می دهند:
1. طب سنتی ایرانی مفهوم انسان، حیات/مرگ، سلامت/بیماری، و شفا/درمان را چگونه تعریف کرده است؟
2. آیا از الگوهای نظری (Theoretical Models) (مانند الگوی زیست-پزشکی(Bio-Medical Model)، الگوی روان تنی(Psychological Model)) برای تبیین مفاهیم فوق استفاده می کرد؟
3. طب سنتی برای شناخت و معرفت درباره مفاهیم بنیادین تابع کدام ساختار علمی یا نظام فکری (پارادایم)(Paradigm) بود؟
4. طب سنتی ایرانی چگونه بر دانش پزشکی می افزود؟
5. طبیبان سنتی چگونه نسبت به پدیده های بالینی معرفت و شناخت پیدا می کردند؟
6. طب سنتی بیماریها را چگونه شناسایی و طبقه بندی(Classification) می کرد؟
7. آیا طبقه بندی بیماریها بر اساس چه بود: نشانه(Sign)؟ یا نشانگان(Syndrome) یا بیماری (Disease)؟
پرسشهای یک تا سه به مبحث ماهیت شناسی(Ontology) و تحلیل مفاهیم بنیادین و پرسشهای چهار تا هفت به مبحث معرفت شناسی پزشکی(Medical epistemology) (تئوری دانش پزشکی یا چگونگی تولید دانش پزشکی) مربوط می شوند.
نظام فکری(Paradigm)
«پارادایم» یا «نظام فکری حوزه ای از علم» به معنای مقبولات دانشمندان رشته ای از علم و محدوده و چارچوبی است که در آن برای حل مسائل علمی استدلال می کنند، شامل بیشتر مفاهیم پایه، مرزهای تحقیق میان حوزه هر شاخه ای از علم، نظریه های پایه، روشهای تحقیق پذیرفته شده، و ارزشهایی است که دانشمندان به رعایت آنها تعهد نشان می دهند. این نظام فکری موجب معرفتی ضمنی برای جامعه علمی می شود که آموزش دادنی نیست اما در منابع علمی آن رشته مندرج است، محققان را به طور نامحسوس در مسیرهای قابل پیش بینی هدایت می کند، فعالیتهای علمی دانشمندان را محدود به چارچوب فکری خاص آن رشته می نماید، و فعالیت علمی متعارف (درون پارادایم) را برای دانشمندان جذاب می کند تا بر اساس قواعد پذیرفته شده پاسخ سؤالات خود را بیابند. به طور خلاصه، پارادایم «نظام تفکر در هر حوزه علمی یا زمینه های معرفت شناختی است».
بنابراین، پارادایم طب سنتی «جهان بینی پزشکی دوران گذشته» است: مجموعه ای از طبابت ها، دانستنیهای پزشکی و ارزشهای حرفه ای است که بر نحوه شناخت طبیبان سنتی از واقعیتهای بالینی، واکنش آنها به این معرفت، و چگونگی فهم مردم و بیماران از واقعیت بالینی تأثیر می گذارند.
تفاوت پارادایم طب سنتی و پزشکی کنونی:
مهمترین ویژگی هر نظام فکری سنجش ناپذیری آن است زیرا یک نظام فکری نمی تواند موضوع اندازه گیری نظام فکری دیگری باشد یا هیچکدام نمی توانند استاندارد مشترکی برای مقایسه داشته باشند. پیامد سنجش ناپذیری نظام فکری در پزشکی سبب شده فضایی برای رقابت نظام فکری طب سنتی فراهم شود یعنی نمی توان نظام فکری طب سنتی و نظام فکری پزشکی کنونی را به طور مستقل ارزیابی کرد:
مشاهدات نمی توانند به صورت خنثی بین فرضیه های رقیب ارجاع دهند و نمی توان تئوری طب سنتی را در مقابل تئوری پزشکی کنونی قرار داد یا آن دو را قضاوت کرد زیرا بدون اصلاحات بنیادین در مفاهیمی که آن دو نظام فکری با آنها مقایسه می شوند (چارچوبهای مفهومی)، مقایسه معنی داری بین آنها ممکن نیست و آنها نمی توانند همدیگر را رد کنند (البته نظامهای فکری رقیب به طور کامل در چارچوب مفهومی خود نیز قابل فهم نیستند). به طور مثال، مفاهیم «طبایع» و «اخلاط» و «مزاجها» که بنیاد علمی طب سنتی را می سازند، در پزشکی کنونی مفهوم نبوده و توجیه علمی ندارند زیرا طب سنتی و پزشکی امروزی پارادایم متفاوتی دارند.
به زبان ساده، مسائل علمی که درون نظام فکری طب سنتی فهمیده می شدند در نظام فکری پزشکی کنونی مبهم و فهم نشدنی می نمایند و طبیبان سنتی نمی توانند بنیانهای اساسی طبی سنتی را برای پزشکان یا اندیشمندانی خارج از جامعه علمی خود توضیح دهند.
پارادایم غالب:
به ارزشها یا نظامی از اندیشه ها و تفکرات یک جامعه اشاره دارد که به طور گسترده در دوره ای از زمان مراعات شده اند، و زمینه فرهنگی و تاریخی جوامع را شکل می دهند. مثلاً طب سنتی (چه از نظر تولید دانش پزشکی و چه از نظر طبابت) بخشی از فرهنگ و تاریخ ایرانیان است.