سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آخرین ساعت آخرین پیامبر

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 94/9/19:: 4:43 صبح

1426سال پیش، آخرین ساعت عمر آخرین پیامبر را بازخوانی می کنم تا زنگار از این صفحه روزگار زدایم :بیست و هشتم صفر سال یازده هجری، مرکز شهر پیامبر، حجره اختصاصی آخرین پیغمبر. آخرین فرستاده خدا آخرین لحظات حضورش میان مردم را تجربه می کند، آخرین سخنان از آخرین رسولان شنیدنی و ماندنی است. کیست که نخواهد؟

چه باید می شنیدیم؟

صدای تاریخ در هیاهوی زمانه گم نمی شود! تاریخ به سینه خویش ثبت و ضبط کرد آن لحظاتی را که آخرین پیام رسان وحی الهی آخرین دقایق لحظات زندگانی را در میان جمعی منافق و مسلمانی تجربه می کرد.تاریخ نوشت و آن سینه پر شد از کینه و سرنوشت.

چه می خواست؟

پیامبر رحمت بر همه جهانیان است اما چنان تب دارد که گاه به هوش و گاه مدهوش. اکنون هشیار گشته، چشم گشوده و خواست اندرزی بنگارد تا بنویسد چیزی را که امت او پس از وی گمراه نشوندو از ره به در نگردند.او درخواست کرد: قلم و دواتی برایم بیاورید.

چه کردند؟

تاریخ سکوت نکرد، همه گفته ها را به سینه سپرد، کینه ها را فشرد، خشمها را فروخورد. سینه تاریخ سنگین شد، نه از ستم ستمکاران، که از ناگفته های زمان، از گفته های مردمان و از کرده های نامردان.

گوینده از فرمان پیامبر سرپیچیده، خود را از اردوگاه سپاهیان شتابان به میان مسلمانان رسانده و آخرین لحظات آخرین پیامبر را لحظه شماری می کند، اما برای چه؟! درشتگویی دشنام گو، چنان دهن باز کرد که صفحه روزگار را تیره و تار کرد:

این مرد یاوه می گوید! ! ! ! ! ! ! ! ! ! 

«إنّ هذا الرجل لیهجر»

هیاهو بالا گرفت، داد و بیداد از گوشه و کنار برخاست، فریادها در گوش پپیچید، صدای پیامبر در میان هیاهو گم شد. در سویی؛ رگها برجسته، چهره ها افروخته، و چشمها دوخته، آرزوها نزدیک گشته. . . در سوی دیگر؛ دیده ها گریان، اشکها دوان و سینه ها سوزان، دلها لرزان، لبها گزیده بر دندان، امیدها پر کشان. . . . . 

تاریخ این گفته را به سینه سپرد، انباشته از ناگفته ها و کرده ها اما از خاطر روزگار نبرد. این گفته بر سینه اش سنگینی می کند، چرا؟ مگر چه شد؟!

به استدلال زیر توجه کنید:

الف) خدا دستور داده پیامبر را نه با نام بلکه با لقب و با احترام و رعایت ادب سخن گفته و صدا زنند.

ب) فردی پیغمبر اسلام را برخلاف فرمان خداوند، پیامبر نخوانده و دشنام می دهد.

ج) هر فرد و مسلمانی که منکر نبوت و رسالت پیامبر اسلام شود، مرتد (کافر) گشته است.

نتیجه) یاوه گوی روز آخر زندگانی پیامبر، کافری مرتد شد.

حال مستندات قضایای استدلال فوق را بررسی می کنیم:

الف) بنا بر دستور مستقیم خداوند به مردم، سخن گفتن با پیامبر اسلام نبایست همانند سخن گفتن مردم با یکدیگر باشد:

- ایشان را با لقب بخوانند و نام ببرند مانند «رسول الله»، «نبی الله»، «رحمه للعالیمن»، «ابالقاسم». .

- از پشت درب و دیوار او را صدا نزنند.

- صدایشان را بلندتر از صدای وی ننمایند.

آیات 1 تا 5 سوره حجرات به صراحت چنین بیان می کنند: یا أیها الذین ءامنوا لاتقدموا بین یدى الله و رسوله و اتقوا الله إ ن الله سمیع علیم (1یـا أیـهـا الذیـن آمـنـوا لا تـرفـعـوا أصـوتـکـم فـوق صـوت النـبـى و لاتـجـهـروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض أن تحبط أعملکم و أنتم لا تشعرون (2إن الذیـن یـغـضـون أصوتهم عند رسول الله أولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوى لهم مغفرة و أجر عظیم (3إن الذین ینادونک من وراء الحجرت أکثرهم لایعقلون (4و لو أنهم صبروا حتى تخرج إلیهم لکان خیرا لهم و الله غفور رحیم (5).

آیه 63 سوره نور نیز همین مطلب را می رساند:  لَا تَجْعَلُوا دُعَاء الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاء بَعْضِکُم بَعْضاً قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنکُمْ لِوَاذاً فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ.

ب) تاریخ ثبت کرده این جمله را در چنان لحظه ای: «إنّ هذا الرجل لیهجر»و گوینده آن سخن درشت و زشت را که «عمر» نام داشت (فرزند پنداشته ای از خطّاب). او اشاره می کرد به پیامبر با ضمیر اشاره و نه با نام یا القاب ایشان، نامیدن «مرد» به جای نامیدن «پیامبر یا القاب وی» بیانگر بی ایمانی به مقام نبوت و رسالت ایشان بود. از طرف دیگر،نسبت دادن یاوه گویی به پیامبر اسلام درست نیست. بنابر آیات متعدد، پیامبر هیچ صوت و سخنی از لبانش شنیده نمی شد مگر این که سخن وحی بود و سخنی برحق: مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَى. وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى (آیات 2 تا 4 سوره نجم). حتی در آخرین لحظات عمر در میان تب و هشیاری و مدهوشی، سخنی ناحق نگفت.» نسبت دادن این مطلب به پیامبر نشانه کافر شدن به قرآن و رسالت و نبوت است.

ج) اجرا نکردن دستورهای خداوند یا دستورات پیامبر اسلام موجب عصیان و گناه و بلکه کفران است: «بدیهى است اگر اینگونه اعمال به قصد توهین به مقام شامخ نبوت باشد موجب کفر است و بدون آن ایذاء و گناه زیرا کفر علت حبط (از میان رفتن ثواب عمل نیک ) مى شود» (تفسیر نمونه).تمرد و سرپیچی از اجرای خواسته ها و دستورات پیامبر نیز موجب کفران و معصیت و از بین رفتن اعمال نیک می گردد.بی ایمانی به نبوت و رسالت یعنی همان کافر شدن و از دین خارج گشتن (ارتداد یا مرتد شدن). مرتد از دین دو گونه است: آنکه زاییده خانواده ای مسلمان باشد و منکر نبوت یا رسالت پیامبر شود، «مرتد فطری» نام گیرد اما آنکه از خانواده ای غیرمسلمان زاده شده و پس از بلوغ به اسلام گرویده سپس منکر نبوت یا رسالت پیامبر گردد، «مرتد ملی» نام دارد. اولی را بلافاصله اعدام کنند و دومی را سه روز مهلت دهند که اگر توبه نکرد، اعدامش کنند (درباره ارتداد بیشتر بدانیم)

خلاصه و نتیجه گیری

آن یاوه گو (عمر فرزند منسوب به خطّاب) پیش از فوت پیامبر، کافر گشت و از دین اسلام خارج شد.





بازدید امروز: 74 ، بازدید دیروز: 142 ، کل بازدیدها: 405126
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ