حق الناس یا تکلیف شرعی؟
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 94/11/30:: 9:22 صبحدکتر سیدمهدی موحدابطحی
مؤسسه بصیر
قبلا می گفتند شرکت در انتخابات یک وظیفه یا تکلیف شرعی است پس مردم احساس تکلیف می کردند و رای می دادند یا و احساس تکلیف می کردند و نامزد می شدند! حال می گویند شرکت در انتخابات حق الناس است پس رأی دهید!
هر دو جمله را تحلیل می کنم:
- هدف هر دو افزایش آمار شرکت کنندگان در صفهای انتخابات است.
- شعار اولیه بازتابی از مطالبه حاکمیت از ملت بود یعنی بنابراین پیش فرض که مشروعیت نظام برگرفته از خواست ملت است، نظام اصرار داشت که مشروعیت خود را حفظ نماید. صرفنظر از گرایشهای مختلف رأی دهندگان و رای ندادگان پس از انقلاب تاکنون، چنین استدلالی مقبول می نمود، اختصاصی نیز به ایران و غیر ایران نیز ندارد. البته این تکلیف مایه طنز طنزپردازان اجتماعی و سیاسی و مایه تمسخر معاندان و مغرضان جمهوری اسلامی نیز بوده است.
- شعار دوم بازتابی از تغییر در ادبیات ایده پردازان کلان نظام دارد، واژه های به کار رفته (حق، حق الناس) بار معنایی و تکلیف دینی خاصی در پی دارند که بیشتر از شعار اولیه است. این واژه ها بیشتر مقبول جامعه هستند جامعه ای که دین گریزتر شده و موجهای رودررو شدن با نظام را تجربه کرده است. آیا توجه به واژه های مقبول عامه مردم بازتابی از تغییر راهبرد مشروعیت خواهی نظام است؟ آیا مردم ایران در مشروعیت نظام جمهوری اسلامی خدشه ای وارد کرده اند؟ چنین ادعایی مستلزم اثبات تجربه ای جدید در تاریخ سیاسی ایران است. آیا این تجربه باعث غنی تر شدن ظرفیت سیاسی-اجتماعی ایرانیان شده است؟ مگر در سالهای اخیر چه اتفاقی افتاده است؟
- مردم بر این باورند که خداوند از حق خودش ممکن است بگذرد اما از حق مردم (حق الناس) نمی گذرد یعنی ادا نکردن حق الناس همان ظلم به دیگران است و خداوند چون ظالم نیست آن را نمی پذیرد. این باور مستند به روایت رسیده از معصومین علیهم السلام و از پیامبر (از طریق سنی و شیعه) می باشد. در واقع، شعار دوم همان شعار اول است که با واژه هایی عامه پسند و در قالبی جدید ارائه شده است، هدفش نیز همان جلب مشروعیت از ملت برای نظام است.
- می توان شعار دوم را مصادره به مطلوب شعاری دیگر دانست، شعاری که در قضایای انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 در فضای سیاسی و اجتماعی ایران طنین انداز شد: رأی من کو؟ در واقع، شعار سال 88 بیانگر بلوغ سیاسی اجتماعی عامه بود که رأی را حق دانستند، حقی که صیانت و حفاظت لازم دارد. پذیرفتن این شعار معادل پذیرفتن روی دیگر این سکه بود: آن انتخابات صیانت نشد (یا با تقلب همراه بود). صرفنظر از ادعای مدعیان یا اثبات حق و باطل در آن زمان، نوعی بلوغ در افق سیاسی اجتماعی ایرانیان ثبت شد، بلوغی که انتظارات مردم از نظام را تغییر می داد، تغییراتی که می توانست مشروعیت نظام را زیر سؤال ببرد.
نتیجه گیری: نظام جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر به این باور رسیده که برای مشروعیت خود باید انتظارات مردم را در حقانیت این مشروعیت دخالت دهد، طُوعاً او کُرهاً. یعنی نمی توان به مانند گذشته بر دینی بودن نظام فعلی ایران تأکید کرد (تا ملت به دلیل دیندار بودن آن را تأیید کنند)، بلکه باید مردمی بودن نظام نیز در کنار دینی بودن آن تأکید شود (تا ملت آن را مردمی پندارند). آیا چنین بلوغ سیاسی اجتماعی فقط برای انتخابات است یا در همه عرصه های مملکت داری نمود پیدا می کند؟ شاید برای پاسخ لازم باشد تا معلوم شدن نتایج انتخابات اسفند 1394 صبر کرد.