دربان آستان
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 96/7/8:: 8:22 صبح
گفتم به خضر حیران عین الیقین حسین است
گفتـا که حیـرتم از پیمان ایـن حسیـن است
گفتـم حـریم امـن است ایـوان و بارگاهـش
گفتا که چون ابالفضل دربان این حسین است
گفتـم سفینـه او از چه سریـع و تنـد اسـت؟
گفتا که ناخـدایش فرمـان این حسیـن است
گفتم که در قیـامت چون می کنـد شفـاعت؟
گفتـا دو دست خونین قرآن این حسین است
گفتم چرا عظیمست این شأن و این مقامش؟
گفتـا که آن بـرادر قربـان ایـن حسین است
گفتـم که اسـم مـا را در دفـتـرش نویـسـد
گفتـا به دست عباس دیوان این حسین است
گـفـتـم غـلام گـریـان آیـا نیـاز نـدارد؟
گفتا که جوی اشکت درمان این حسین است
بحر مجتث مثمن محذوف
(مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن)
شعر از غلام (دکترسیدمهدی موحدابطحی)
این شعر را در تلگرام داشته باشید
کلمات کلیدی :
نظر