دریانورد
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 92/8/23:: 8:0 عصر
دریانورد
از عرش ایزد تا زمین یک موج خون بالاتر است
قنداقه ام کشتی ببین، از عرشه، عرش پیداتر است
بابا مرا بنشان بَرَت، بالا بگیرم پیکرت
با دست و پا من از سَرَت، پرواز من گیراتر است
قنداقه را بِنما عیان شاید شوم موجی گران
هم بر زمین هم آسمان موجی زِ خون شیداتر است
دریای خون قنداقه ام، من ناخدا، این کشتی ام
از عرشه می آیم به عرش، گرداب خون زیباتر است
زین خون و گردابی عظیم باید به ساحلها رسیم
هر دو شنا در خون کنیم، آغشته خون پیماتر است
خونم بپاش بر آسمان تا بنگری خونین جهان
در عرش هم، خون آشیان، این کار تو شیواتر است
بابا غلامت را بگو: دریای خون را کُن سبو
عطشان مگو عاشق بجو، گفتار تو گویاتر است
دریانوردم سو به سو، پرواز من شد آبرو
تفسیر این معنا مجو؛ بابا در آن رعناتر است
سروده: غلام (دکترسیدمهدی موحد ابطحی)
کلمات کلیدی :
نظر