شکسته دل
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 90/5/11:: 2:38 صبحکه برد به سوی دلبـر ز شکسته دل پیـامی
که به کوی دل فروشان صدهزاردل به کامی
تو بیا ببین حـراجم گـذری کـن از بساطم
ببری به رایگـان دل تو که دلبری تمامی
به سـلام در نشستت به درود بر قیـامت
نه به یک سخن جوابی نه به یک زبان سلامی
ز میان صد عریضه نه یکی جـواب دیـده
نه به پرسـش و کـلامی نه به نامه و پیامی
چو به این گناه هستم که ز بـوی لاله مستم
تو مپوش آن رخت را برسد به من مشامی
ز سلام صبح و شامی تو اگر که خسته باشی
تو بزن بر دهـانم به علیـک خود لجامی
اگرم فشانده ام راه همه جا اشک و خـون آه
همـه بـود آرزویم شنـوم طنیـن گامی
به همین خیال خامم که ز کـودکی «غـلامم»
عجبـا که بخـت من بود نشنیده ام کلامی
بگشای تیر مژگـان و بریـز خـون من را
که حلال کرده باشی به فدای خود «غـلامی»
ز کنار سفره خـود تو مرا مـران به جـایی
که «غلام» رو سیاه را ندهد کسی طعامی
سروده غلام (دکتر سید مهدی موحد ابطحی)
کلمات کلیدی :
نظر