تفسیر معوذتین: روش شناسی «پرتوی از قرآن»
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 92/4/13:: 12:7 صبح
روش شناسی نویسنده «پرتوی از قرآن» در تفسیر معوذتین
این نوشتار یک تحقیق کلاس درس تفسیر ترتیبی (دوران تحصیل در کارشناسی ارشد تفسیر قرآن) بوده که در دی ماه 1388 در دانشگاه علوم و معارق قرآنی قم ارائه دادم
پرتوی از قرآن مجموعه ای 6 جلدی و حاصل جلسات تفسیر مرحوم آیه الله سید محمود طالقانی طی سالهای 1320 تا 1354 بوده که نگارش آنها در زندان و بدون مراجعه به منابع انجام و در سال 1348 به پایان می رسد. اولین جلد آن در 1342 منتشر می شود.
تفسیر سوره های فلق و ناس
- نویسنده در ابتدا از مکی یا مدنی بودن سوره یاد می کند، آیات سوره را آورده و ترجمه کرده و سپس به شرح لغات کلیدی آن سوره می پردازد. اما معانی واژه ها را بدون تحقیق از اعتبار و دلالت آنها آورده که ارزش پژوهشی کتاب را کاسته است. به عبارتی دیگر در مفردات قرآنی به جمع بندی نمی رسد. مثال:
- نویسنده چنان بحث خود را با ظرافت و فارغ از دعوای اشتراک لفظی یا مشترک معنوی به پیش می برد که همه آن مفاهیم می توانند در مراتب مختلف معنای واژه مورد نظر را متجلی کنند.
- توجه به صیغه واژه (مانند صیغه مبالغه بودن، اسم یا فعل یا مصدر بودن)، الف و لام، مضاف یا مضاف الیه شدن واژه در فهم بهتر معنا و مقصود متن از ویژگیهای این تفسیر است.
- استفاده از آیات دیگر برای تبیین تفسیر و بحث خود اگرچه هست و آنها را نیز که آورده دقیق و نیازمند بحثهای بیشتری است، اما بسیار کم و ناقص می باشد و نمی توان روش تفسیری قرآن به قرآن را در این کتاب جستجو کرد. مثال:
- درباره امر به صیغه قُل اشاراتی دارد که برخی دیگر از مفسران از آن غافل بوده اند:
1. امر «قل» در این سوره هم خطاب به رسول اکرم «ص» است و هم هر مؤمن شایسته و پیرو را مخاطب قرار داده است
2. امرهایی به صیغه قُل فرمانهایی است از جانب خداوند به پیمبر اکرم که به عنوان مقام نبوت باید به دیگران اعلام شود تا دیگران هم به مضمون مورد فرمان آگاه شوند و هم آن فرمان را پیروى نمایند.
3. شایسته مقام نبوت و فرمانهاى ابدى قرآن نیست که راجع به زندگى خصوصى پیامبر یا دستور ذکر و وردى باشد که باید او به زبان آورد.
- توجه به نکات ادبی-بیانی و بلاغت جای تشکر (و البته جای مواخذه از مختصر و فشرده بودن آنها نیز) دارد. مثال:
- قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِکِ النَّاسِ، إِلهِ النَّاسِ: اضافه رب و ملک و اله، به الناس و ترتیب و عطف بیانى این صفات و تکرار الناس بجاى ضمیر، اشعار به اضافه خاص و مترتب این صفات دارد:
1) صفت عینى و حقیقى رب، عناصر و قوا و غرائز انسانى را ترکیب و تنظیم نموده و به کمال رشد و نمو رساند.
2) آن گاه با موهبت عقل فطرى و اختیار که نماینده و نمونه قدرت و اراده و مالکیت خداوند است، او را مالک و متصرف در کشور وجود خود گرداند.
3) و همین که عقل به کمال رشد خود رسد باید خود را با صفت عینى و پرتو الوهیت که در عقل رشد یافته مىتابد و آفاق و مبادى و نهایات را روشن مینماید و اراده محکم ایمانى مىبخشد و در مسیر الهام و وحى و طریق شریعت و تشریع پیش میبرد، خود را در پناه او بدارد.
- النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ: نوعى تشبیه لطیف و استعاره باشد براى نشاندادن تبلیغات آهسته زنانه و ساحرانه و ماهرانهاى که در مشاعر و تصمیمات ایمانى و عقدهاى اعتقادى نفوذ مینماید و آنها را یکى پس از دیگرى سست و باز میگرداند (دمیدن و گره زدن جادوگرانه را «عزیمه- عزائم- رقیه- رقى» گویند.
- روایات مخالف دلایل عقلی و سیره نقلی را ردّ کرده است:
1) درباره روایات دال بر نزول معوذتین به خاطر مسحور جادوگران شدن پیامبر می نویسد:
1. اینگونه توهمات منافى مقام نبوت و عصمت و سیره قطعى رسول اکرم «ص» است:
i. اگر آن حضرت در معرض تأثیر جادوگران و تصرفات و تلقینات روحى آنها که دچار نقص جسمى و انحراف روحى و خلقى بودند. قرار میگرفت اساس و تکیهگاه وحى و رسالت سست و بىپایه میشد.
ii. تاریخ روشن زندگى آن حضرت نشان میدهد که از آغاز طفولیت تا پایان زندگى، اندیشهها و خاطرات و اعمالش تحت مراقبت و در میان حصن عصمت بوده است.
iii. اگر سحر و کهانت در روح آن حضرت تأثیر مینمود، کاهنان و ساحران می توانستند در روح مقدس آن حضرت تصرف کرده تا از اعلام نبوت و ابلاغ رسالتش جلوگیرى نمایند.
iv. دلایل متعددی بر می شمارد که روایت مسحور شدن رسول اکرم مردود است: مضمونش مختلف است.سندى جز عایشه و ابن عباس براى آن ذکر نشده است. طبرى با آنکه همهگونه اقوال و روایات را با سند در تفسیر خود می آورد، این روایت را نیاورده است.این سوره مکى است و داستانى که در شأن نزول این سوره ساختهاند مربوط به مدینه است که در پیرامون آن یهودیان ساحر و جادوگر به سر مىبردند.
v. (آیه 7 سوره 5) وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ: خدا به آن حضرت وعده داده که از هر آسیبى نگاهش دارد.
vi. آیات: وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ) إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً- انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا- از آیه 47 سوره 17 و 8 سوره 25»، ادعای مسحور شدن پیامبر را گمراهى و تحیر درباره نبوت شمرده و به ظالمین نسبت داده است.
vii. (آیه 69- 20 ) وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتى: اگر پیامبر مسحور می بود رستگارى و پیروزى نداشت.
viii. (آیه 102- 2) وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ: خدا اذن نداده که سحر به پیامبر زیان برساند.
- نحوه تفسیر و بیان پیام هدایتی قرآن در این آیات هم بسیار دقیق و زیباست و هم علت ترتیب آیات و واژه های کلیدی این سوره را اشاره می کند و هم تقدم و تاخر سوره های فلق و ناس را به خوبی بیان می کند:
2) این شرور ناشى از چگونگى دریافت حوادث جهان و نوعى انعکاس آنها در ظرف مراتب وجود انسان مىباشد و اگر انسانى در عرصه جهان نباشد، شرور و خیرات چون دیگر مفاهیم، واقعیت و مقیاسى ندارند. اما با تکامل نوع انسان انواع شرور همچون خیرات وسعت و افزایش مىیابند:
a) در مرتبه حیات جسمى و حیوانیى این نوع، شرور در حد عوامل و موجبات فناء فرد یا نوع است.
b) و در مرتبه بروز قوا و استعدادهاى نفسانى، آنچه از رشد و فعالیت آن استعدادها و قوا جلوگیرى نماید یا آنها را بعقب راند یا منحرف گرداند شر میباشد. و چون قدرت معرفت و تعقل و دریافت خیر و مصلحت کنونى و آینده فرد و اجتماع، بارز شد و شخصیت انسانى صورت گرفت، هر چه در جهت مخالف و مضاد آنها باشد شر است.
3) این سوره ها به شناخت انواع شرورى که متوجه مخاطب و هدفهاى او میباشد و سپر و پناهى که باید از آسیب و صدمه آنها بخود گیرد، هدایت می کند:
a) آنچه از آغاز سپیدهدم نور و حیات و هستى و هر چه همى رخ مینماید و خلق مطلق و آنچه نفس را تیره و قواى شهوت و خشم رابرمىانگیزد و منحرف میگرداند: وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ.
b) و چون شخصیت انسان با تشخیص مسئولیتها و تصمیمها و پیمانها میخواهد که تکوین یابد و مشخص شود، دمیدنهاى زنانه و از طریق عواطف، در خلال آنها راه مىیابد: وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ.
c) اگر انسانى از این شرور سنگر گرفت و پیش رفت و داراى نفوذ و قدرت نفسانى شد و مردمى را به پیش برد، مردم زبون و سستى که واپس ماندهاند و وا ماندگى آنها بصورت عقدهاى حسد درآمده، برانگیخته میشوند و از هر طریق میکوشند تا آنها را از چشم بیاندازند و راه نفوذشان را بگیرند: وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ.
4) این چهار گونه شریست که انگیزنده و منشأ آنها خارج از نفوس میباشد و با تذکر صفت رب و آثار تشریعى ربوبى آن و در آمدن به پناه قدرت و تربیت رب الفلق و در پرتو ایمان، میتوان از آنها مصون ماند.
- به آواشناسی و آهنگ آیات این سوره توجه کرده است:
- در سوره فلق؛ فتنهها و تاریکیهاى متنوع و موحش و حیرت انگیز- در تعبیرات، تشبیهات، معانى، آهنگ، طول، اوزان، و فواصل آیات- در یک رشته پیوسته و متقارن نمایش داده شده است: آن پرتو ربوبیتى که از گریبان (الفلق) می دمد، آن تاریکى ابهام انگیزى که از ماخلق روى آورد، آن غاسق نکره که از کمین بیرون مىآید و حملهور می شود (إِذا وَقَبَ)، آن دمندگان شدید و ساحرانه (النفاثات)، آن (حاسد) نکره که سر برمىآورد و پى نقشه خود را می گیرد (اذا حسد).
2. سوره ناس با طول سه ایقاع آغاز می شود و به آیات کوتاه و یک ایقاعى (آیات 2 و 3) می پیوندد، با مراتب صفات خداوند اوج گرفته، و به آیه 4 و 5 تنزل و امتداد یافته و به آیه کوتاه 6 ختم می شود. امواج حرکات و سکنات متنوع، صداى برخورد نون مشدد و طنین سین در پایان آیات جوى از برخورد و معرکهاى را می نمایاند که میان نیروهاى خیر و شر (در میدان نفس انسانى) درگرفته و حرکات صوتى و هیأت فعل «یوسوس» ادامه این معرکه را اعلام می نماید. معرکهاى که جن و انس را در برابر صفات رب به میدان می کشد.
· علت در آخر قرآن آمدن این سوره ها را متذکر شده (اگرچه بسیاری از مفسرین به آن بی اعتنایی کرده اند):
1. طریق مصونیت و پناهندگى از شرورى را ارائه میدهد که رسالت اسلام و تعالیم احکام قرآن و عقاید و اجتماع مسلمانان را تهدید مینماید.
2. راه مبتلا نشدن به شرور و آفاتی را را نشان می دهد که در شرایع آسمانى و ادیان گذشته رخنه نمود و در چهره آئین درآمد و دین خدا را مسخ کرد.
(موحدابطحی: این که چرا این دو سوره در آخر قرآن چیده شدند با این که چینش آیات و سوره ها توقیفی است، می رساند که باید استعاذه داشته باشیم؛ یا چون پیامبر قرآن را (در سال آخر عمرش که دوبار تمام آن بر او نازل شد) جمع کرد (به مصداق آیه: و لا تعجل بالقرآن من ان یقضی الیک وحیه ان علینا جمعه و قرآنه) یا چون تمام قرآن را قرائت کردیم).
· نویسنده پیام اصلی این سوره را فراتر از زمان تنزیل قرآن جاری دانسته و روایتی را (که مفسران آن را از باب تاویل قرآن می دانند) با ظرافت در محل مناسب می گنجاند اما ای کاش بیشتر به آن پرداخته بود:
آن رسول گرامى که مردمى را از تاریکى شرک و جاهلیت رهانید، همواره نگران فتنههایى و تاریکیهایى بود که پس از پایان رسالتش روى آرد و راه نفسهاى جادوگرانه و کاهنانهاى باز شود و دامها و نقشههاى حسودانه از هر سو گسترده گردد. گویند: چون احساس بیمارى نمود یا اندکى پیش از آن، با جماعتى از اصحاب به بقیع رفت و با مردان با ایمانى که پس از طلوع اسلام و در سالهاى هجرت و جهاد، در قبور آرمیده بودند این راز را در میان نهاد:السلام علیکم یا اهل القبور لیهنئکم ما اصبحتم فیه مما فیه الناس اقبلت الفتن کقطع اللیل المظلم یتبع آخرها اولها والآخرة شر من الاولى.
· اگر نویسنده روایاتی را که در فضل این سوره ها آورده مستند می کرد بر ارزش تحقیقی این اثر می افزود.
· نویسنده در آخر تفسیر خودش از هر سوره، واژه های کلیدی و صیغه های ویژه را تک تک بر می شمارد که اگر به صورت پرسشی مشخص از نکات مهم آنها مطرح می کرد ارزش پژوهشی بیشتری به کتاب خود می داد.
· رابطه سوره فلق و سوره ناس را به ترتیب استعاذه از شرور بیرونی و شرور درونی مطرح کرده است.
· گفتنی است بیشتر مفسرین به خاطر رسیدن به آخر قرآن، خسته شدن یا کم بضاعتی، بسیاری از نکات گفتنی را نگفته اند و به حداقل بسنده کردند. اما در مجموع موارد متعددی (نسبت به سوره فلق و آیه اول آن) را می توان از تفاسیر دیگر استفاده کرد که در پرتوی از قرآن نیامده اند.
ذکر منبع الزامی است: موحد ابطحی مهدی. روش شناسی تفسیر نمونه در سوره بلد. قابل دستیابی از:
http://knowledgeisland.parsiblog.com/Posts/170
منابع:
پرتوى از قرآن، ج1، ص: 19 تا 23
پرتوى از قرآن، ج4، ص: 305 تا 315