صاحب دلهـا بیـا مـا به تـو دل داده ایـم
مهـدی مـولا بیـا ، جملـه تو را بنـده ایـم
مهـر تو چون دل گرفت غیرتو آتش گرفت
آااه از آن سوز و ساز بی تو چرا ساخته ایم؟
گـر چه که آلـوده ایـم آتش افروخته ایم
دوزخ و کیفـر مکن، ما که چنین سو خته ایـم
خستـه شدیم از گنـاه کـور شدیم از نگـاه
روی تـودرهـم شده, مـا ز تـو شـرمنده ایم
سـوی رخ دیگـران دیـدة مـا شـد دوان
آاه کـز آن دیـدگان, بی تو چـرا دیده ایـم ؟
لطف تو ما را رساند خوی تو مـا را کشاند
شـاه تو ما را بخـوان, ما به تو خو کرده ایم
جلوه پا کـانِ پاک آینـه اش چشـم پـا ک
ابـر چنان بـوده ایم: هـر شبـه باریده ایم
لحظه به لحظه عمـر ما بسته به انفـاس تو
آاه از آن لحظـه هـا بـی تو چرا بوده ایم ؟!
یا که جوان باش وبس یا به جوانی ببخش
یـاد جـوانمردی ات ، زنـده چنین مانده ایـم
هر نفست شعله ای زنده کنـد مـرده ای
گرم کن این نعش ما, بی تو یقیـن مرده ایم
یا همه را کـن اسیر یا به "غلامی" بگیـر
شـاه ز ما رو مگیـر, ما به تو رو کـرده ایـم
سروده: دکترسیدمهدی موحدابطحی (غلام)
اشعار دیگر از همین شاعر: «چه کردی؟!»، «مولاتی اغیثینی»، «شکسته دل»،«چون بیاید»