سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تمدن نهایی بشریت

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/12/14:: 6:22 عصر

بشریت به نهایت تمدنی خودش خواهد رسید.

می توان الزامات چنین تمدن نهایی بشری را پیش بینی کرد:

1- حقوق بشر: مهمترین و بدیهی ترین حقی که بشر دارد، «هدایت شدن» است، حقی که غایت آفرینش انسان را نشان می دهد.(Human Rights and Guidance)(The Ultimate Civilization)

2- علمیت: توسعه دانشهای بشری همیشه با انسان همراه خواهد بود و نمی توان تصور کرد که تمدن آینده بشری بدون ابتناء بر تئوری علمی باشد. با توجه به تنوع و تفاوت تئوریهای علمی در حوزه های مختلف، آن تئوری علمی می تواند مبنای تمدن نهایی بشریت باشد که اساسی ترین و زیربنایی ترین تئوری را مبنا قرار دهد. «توحید» قدیمی ترین و تأثیرگذارترین نظریه علمی در تاریخ بشریت است. (?Is Tawhid the oldest theory of knowledge) (Tawhid paradigm and Scientific Knowledge) (Tawhid Paradigm)

3- عملکرد شناختی: هر یکی از افراد و عوامل جامعه بشری در شکل دهی تمدن نهایی بشریت سهم دارند. انتظار می رود علمکردی محوری باشد که شمول بیشتری داشته باشد. «شناخت» مهمترین عملکردی است که گروهها و جوامع و افراد مختلف نسبت به یکدیگر دارند و خواهند داشت. (Social Epistemology)

4- فنآوری بیان-نویس: پیشرفت فنآوری نمی تواند متوقف شود. پیشرفتهای زبانی و نوشتاری خواهند توانست بر فنآوری تمدن نهایی بشری سیطره داشته باشند.(قسم به نوشت افزار)

5- ادامه دارد (continue)

 

 

 

 

 


حسادت آتش می زند!

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/11/30:: 2:55 عصر

درب خانه نبوت را آتش زدند!

اما نه یهودیان یا مسیحیان یا مشرکان یا گبرها و ملحدان! مسلمانایی که خود را اصحاب و یار آخرین فرستاده خداوند می دانستند!

چرا؟ آیا نمی دانستند خانه نبوت است؟ نمی دانستند که باید مزد رسالت پیامبر خاتم و هدایت خودشان را به این خانه بپردازند؟ نمی دانستند اهل خانه پاک ترین پاکان روی زمین اند؟

بلی می دانستند! اما طمع کردند در تنور انتخابات سقیفه بهره ای ببرند! کینه های بدر و خندق و حُنین را بیرون بریزند! اینها احقاداً بدریة و خیبریة و حنینیة و غیرهنّ [1] بودند! 

بلکه حسادتهای نهادینه شده را بیرون بریزند! از مکه تا مدینه، و از کعبه تا سقیفه! آری، خدا در زمان حیات پیامبر پیش بینی کرده بود که این مسلمان نماها درون خود را برون ریزند: أم حسب الذین فی قلوبهم مرضٌ أن لن یخرج الله أضغانهم[2]. آن کینه و مرض نزدیکان پیامبر بود که شعله های حسادت را بر درب خانه زهرا (ع) برافروخت! 

حسادتهای عایشه بود که دلِ همسرِ خدیجه را می سوزاند، بر خانه دختر خدیجه زبانه کشید و درب خانه اش را سوزاند، پاره ای از تنِ دخترِ پیامبر را میراند و صحنه روزگار را سیاه کرد! همان سیاهی که پرچم داعش دوباره نمایان کرده است!

- پیامبر خدیجه را بسیار دوست می داشت ولی عایشه بسیار تنفر داشت.

- پیامبر محبت خود به پاره ماندگار از خدیجه را عیان می کرد ولی عایشه تنفر خود از خدیجه و یادگارش را پنهان نمی کرد.

- عایشه پس از بیوه شدن در هفده سالگی[3]، فرصت هدایت در خانه پیامبر یافت ولی به پیامبر خیانت کرد و به تهدید خدا در قرآن سیاه رو ماند [4].

- هرچه پیامبر به سال دهم هجری نزدیکتر می شد، کینه ها و توطئه ها و حسادتهای عایشه شدیدتر و عمیق تر می شد.

 

پانویس:

1: قسمتی از دعای ندبه که در پگاه جمعه برای تجدید پیمان با موعود باقیمانده خوانده می شود.

2: سوره محمد (ص)، آیات 29 و 30: أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللّهُ أَضْغانَهُمْ. وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللّهُ یَعْلَمُ أَعْمالَکُمْ 

3: رجوع کنید به مقاله أم بیت الوحی و الرسالة از همین نویسنده. هم کتابهای اهل تسنن و هم منابع شیعی تصریح کرده اند که دختران ابوبکر و عمر (عایشه و حفصه) به پیامبر توطئه و خیانت کردند.

البته می توان با استناد به آیه 5 از سوره تحریم، ثابت کرد که زنان پیامبر پیش از وفات ایشان همگی بیوه بودند و هیچکدام دوشیزه نبودند حتی عایشه: عَسى‌ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَیْراً مِنْکُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَیِّباتٍ وَ أَبْکاراً .

گفتنی است ماریه قبطی که مادر ابراهیم فرزند پیامبر بود، کنیزی بود هدیه شده که ذیل مفهوم «ازواجاً» در آیه فوق قرار نمی گیرد.

4: سوره تحریم، آیه 4: إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهِیرٌ.

سوره تحریم آیه 10: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ.


اسلام و نظریه فقر 5

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/11/26:: 11:32 صبح

فقر وابسته به چندین وضعیت مختلف «ذهنی»، «فرهنگی»، «اجتماعی» و از جمله وضعیت «اقتصادی» است. نظرگاههای ادیان توحیدی از جمله اسلام درباره فقر وابسته به تبیینهایی است که نسبت به اقتصاد دارند. در ذیل چند تفاوت مهم اسلام و علم اقتصاد را می آورم:

1- مسأله اصلی علم اقتصاد «چگونگی تخصیص منابع» می باشد اما پیش فرضهایش این است که «عرضه منابع کم است» و «عرضه-تقاضا تنها چرخه مهم اقتصاد است». چنین پیش فرضهایی گویای تمام واقعیت تجربه شده نیستند. 

2- به نظر می رسد مفاهیمی اصلی که چارچوب مفهومی تئوریهای اقتصادی را می سازند، تمام و کمال نیستند و شاید مفاهیم دیگری نیز بتوان در این چارچوب مفهومی گنجاند مانند «رزق»، «برکت»، «توفیق»، ..  .

3- هیچ استدلالی مطرح نشده که هدفگذاری علم اقتصاد برخاسته از ارزشهای یک جامعه و افراد آن جامعه باشد. هدف «جامعه سازی برای رسیدن به مطلوبیت» متفاوت از «فردسازی برای رسیدن به مطلوبیت» می باشد. حال سؤال اصلی این است که چه چیزی یا چه روندی یا چه جایگاهی مطلوب است؟ 

4- هدفگذاری علم اقتصاد ناظر به «نهاد (agent)» است و نه ناظر به «پراکسیس مطلوب». چنین تفاوتی منجر به تفاوت در روش شناسی می گردد. 

5- تئوریهای اقتصاد کلان نقش اساسی در تبیینهای اندیشمندان اقتصادی دارند. مهمترین آنها نظریه کینزی می باشد که مبتنی بر «فرضیه درآمد مطلق» است در حالی که نظریه های دیگری نیز مطرح هستند چه مبتنی بر «درآمد نسبی» یا «درآمد طبقاتی» و چه مبتنی بر «فرضیه مبتنی بر مصرف»، «فرضیه انتظارات عقلایی»، یا «فرضیه چرخه زندگی».

 

در حال تکمیل . . . 


practiced rationality

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/11/25:: 11:59 عصر

من اخذ الدین من افواه الرجال ردته منه الرجال

کسی که دین را از دهان مردانش بشنود, همین افراد او را از دین خارج می کنند!

به نظر شما این روایت چه نکته ای دارد؟

نفی تقلید؟

نفی دینداری؟

نفی پارادایم نقلی؟

تشویق اجتهاد در دین؟

بدعت شناسی؟

تبلیغ دین؟

به نظر من, این روایت عقلانیت عمل شده (practiced rationality )    (و نه صرفا فهم شده یا دانسته شده) را مورد توجه قرار داده و تبلیغ می کند, عقلانیتی که می تواند آثار متعددی مانند بدعت شناسی داشته باشد.


چرا حیدر نبود!؟

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/11/24:: 6:45 عصر

 

بودم غیور و غیرتم شُهره به آفاقم نمود

لیکن نمی دانم چه شد سیمای جانانم کبود


عمری سراپا گوش و چشم شاید تقاضایی کند

او در قفس بودش ولی چیزی نگفت و پرگشود


همراه او غمخوار او تنهاترین دلدار او

در حسرت گفتار او پایان رسید گفت و شنود


او شمع و من پروانه اش من در طواف کعبه اش

هفتاد و پنج روزی گذشت او در رکوع و من سجود


من پاسبان از گلشنش هم باغبان هم غنچه اش

شرمنده از پژمردنش او اشک و از من می زُدود


او بهترین همیار من چشم انتظـارِ پایِ من

شرمنده از دیوار و در صورت به زیر و قد خمود


دست خدا در آستین چشم خدای راستین

اما مپرسیدم چرا آتش به خانه شد فرود


انسیه حورا، بتول، بودش امانت از رسول

شاید نخفتم چون که شد دستان کین بر او فرود


هم چشم و هم دست خدا بیدار بودم با خدا

غفلت نکردم لحظه ای این خانه را سوزاند حسود


شرمنده از کوتاهی ام ریسمان نمود همراهی ام

آخر ندانستم او که بود حوریه یا انسیه بود


من ناخدا چون گشته ام؟ درهم شکسته کشتی ­ام

دشمن وِرا دیوار زد قدش چرا گشتی خمود؟


ای کاش غلامی می­ شنید این درد و این حزن شدید

او می نوشت با اشک خود آنجا چرا حیدر نبود


بحر رجز مثمن سالم (مستفعلن ×4)

شعر از غلام: (دکترسیدمهدی موحدابطحی)


   1   2      >



بازدید امروز: 127 ، بازدید دیروز: 20 ، کل بازدیدها: 425058
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ