ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/10/17:: 11:15 صبح
دوباره برگشتم به نجف، به حرم امیرالمؤمنین علیه السلام تا بگویم
در غدیر نبودم که بیعت کنم،
در وفات پیامبر نبودم که همراهیتان کنم،
در روز سقیفه نبودم که طرف شما باشم،
نبودم که مانع آتش زدن درب خانه ات شوم،
نبودم که ریسمان انداختن بر گردن شما را مانع شوم،
نبودم تا برای یاری ایت پیمان مجدد ببندم آن وقتی که همسرت را سوار بر استر کردی و به همراه حسن و حسین به درخانه انصار رمی رفتی تا پیمان نصرت و یاری آنها را به آنها گوشزد کنی،
نبودم تا همراه سلمان و ابوذر و مقداد و عمار سر بتراشیم و برای یاریت حاضر شویم،
نبودم که .....
.........
....
راستی شما که به زیارت امیرالمؤمنین در نجف رفته اید، چه کردید؟ آیا حاجات خود را از ایشان خواستید؟ آیا معرفت بیشتر خواستید؟ آیا نائب الزیاره بودید؟
آیا تا به حال فکر کردید که اول باید بدهکاری خود را بپردازیم سپس طلبکار شویم؟ سپس رواشدن حاجات خود را از ایشان بخواهیم؟
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/10/17:: 11:15 صبح
دوباره برگشتم به نجف، به حرم امیرالمؤمنین علیه السلام تا بگویم
در غدیر نبودم که بیعت کنم،
در وفات پیامبر نبودم که همراهیتان کنم،
در روز سقیفه نبودم که طرف شما باشم،
نبودم که مانع آتش زدن درب خانه ات شوم،
نبودم که ریسمان انداختن بر گردن شما را مانع شوم،
نبودم تا برای یاری ات پیمان مجدد ببندم آن وقتی که همسرت را سوار بر استر کردی و به همراه حسن و حسین به درخانه انصار رمی رفتی تا پیمان نصرت و یاری آنها را به آنها گوشزد کنی،
نبودم تا همراه سلمان و ابوذر و مقداد و عمار سر بتراشیم و برای یاریت حاضر شویم،
نبودم که .....
.........
....
راستی شما که به زیارت امیرالمؤمنین در نجف رفته اید، چه کردید؟ آیا حاجات خود را از ایشان خواستید؟ آیا معرفت بیشتر خواستید؟ آیا نائب الزیاره بودید؟
آیا تا به حال فکر کردید که اول باید بدهکاری خود را بپردازیم سپس طلبکار شویم؟ سپس رواشدن حاجات خود را از ایشان بخواهیم؟
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/10/15:: 6:0 صبح
شکسته دل
که بَـرَد به سـوی دلبـر زِ شکسـته دل پیـامی
که به کـوی دل فروشان صد هزار دل به کـامی
تو بیـا ببیـن حـراجم، گـذری کـن از بسـاطم
ببـری به رایـگـان دل تو که دلبـری تمـامـی
به سـلام در نشـسـتت به درود بـر قیـامـت
نه به یک سخن جوابی، نه به یک زبان سلامی
زِ میانِ صـد عریـضـه، نـه یکی جـواب دیـده
نه به پرسـش و کـلامی، نه به نـامه و پیـامی
چو زِ این گنـاه خستم که زِ بـویِ لالـه مسـتم
تو مپـوش آن رُخت را برسـد به من مشـامـی
زِ سلام صبح و شـامی تو اگر که خسته بـاشی
تو بـزن بر دهـانـم به علیـک خـود لِـجـامـی
اگرَم فشانده ام راه: همه جـا اشکو خـون، آه
همـه بـوده آرزویـم، شـنـوم طنـیـنِ گـامـی
به همیـن خیـال خـامم که زِ کـودکی غـلامـم
عجبـا که بخـت من بـود نشنـیده ام کـلامـی
بگُـشـایتیـر مـژگـان و بریـز خـون مـن را
که حلال کـرده بـاشی به فـدای خود غـلامـی
زِ کنـار سفـرة خـود تو مـرا مـران به جـایـی
کـه غـلام رو سیـاه را ندهـد کسـی طعـامـی
سروده غلام: دکتر سید مهدی موحد ابطحی
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/10/12:: 2:31 صبح
نمی توان اربعین را حاضر بود ولی حسینی نبود. در اربعین فقط حسینی باش
امام حسن عسکری«ع» در حدیثی علامتهای «مؤمن» را پنج چیز شمرده اند: «.......5) زیارت اربعین»[1]. اکنون در فرودگاه هستم، عازم نجف اشرف، زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام،مسجد کوفه و سهله، و حرکت به سمت عرش حسینی با تمام جسم و جان. ان شاء الله قبول ارباب افتد
1. بحارالانوار،ج 98،(بیروت) ص 329/ المزار، شیخ مفید، ص 53.
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/10/8:: 6:0 صبح
فریاد من
بحر رجز مثمن سالم
(مستفعلن× 4)
تا نـام او را مـی بـرم روح و روانـم مـی رود
آتش زند یا بشکنـد ایـن دل زِ دسـتم می رود
در سیـنه مـن یـاد او ، سـرمایـه مـن نـام او
بی ذکر و بی اذکـار او هستی زِ هسـتم می رود
راز و نیـازم سـوی او، روز و شبـم در کـوی او
یا کافـرم یا عبـد او ، دینـم زِ دستـم مـی رود
گاهی رهـایم می کـند شـاید جـوابم مـی کند
امـا فقـط خـوبی زِ او، ظـّن و گمانـم مـی رود
فکر و خیـالم محو او خـواب و خوراکـم بهر او
دیوانه ام از هجـر او هـوشم که هستم می رود
بنیـاد من فریـاد من: مهـدی بیـا مهـدی بیـا
این ذکر صبح و شام من حاشا که یادم می رود
جانـا غـلامت را بگـو جُـز مدح مـولا را مگـو
یـارب گواهـی، گفتـه ام، وی بر زبـانم می رود
سروده غلام: دکتر سید مهدی موحد ابطحی
کلمات کلیدی :