سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رقیه باب الحسین است

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 97/7/24:: 7:34 عصر

. . . . . رقیه باب الحسین است

راجع به جضرت رقیه خاطره ای که از ایشان دارم و چند بار در منبرها از ایشان نقل کرده ام. خاطره خیلی جالبی است و نکته خیلی ظریفی دارد که در کتابها نیست. روزهای تابستان که درس تعطیل بود، می رفتم خدمت ایشان زیرا محضر ایشان همیشه مفید بود (موقعی که از درس بر می گشتیم نیز خدمت ایشان می رفتیم که مثلا یک گعده ای باشد. ایشان بلافاصله که از درس و تدریس می آمدند مشغول نوشتن می شدند و مقداری که می نوشتند و بعضی از افراد می آمدند، احترام می کردند و دفتر را می بستند، بیاناتی می شد، سؤاالاتی می شد و مطالبی می فرمودند، یک ساعتی [خاص] می نشستند و می آمدیم خدمتشان. یک روز نرفتم و کاری پیش آمد منزل که نرفتم. فردایش که رفتم)

- فرمودند: دیروز منتظرت بودم، نیامدی؟!

- عرض کردم: آقا، کاری پیش آمد که نیامدم.

- فرمودند: می خواستم روضه حضرت رقیه سلام الله علیها را بخوانی.

- گفتم چشم.

- فرمودند (خطاب به خدمتکار) بلندگو را روشن کن.

- دیدم خیلی افراد زیادی نیستند، گفتم آقا بلندگو نیازی نیست خیلی جمعیت نیست.

- فرمودند: نه می خواهم خانمها بشنوند (معلوم شد که بلندگو را به داخل اندرونی سیم کشی کرده اند).

- بعد که می خواستم پشت بلندگو بروم،

- فرمودند: نه، این را بشنو و برو.

گفتم: بله آقا.

فرمودند: من خواب دیدم که بزرگی می فرمود در حوائجتان توسل کنید به باب الحسین رقیه سلام الله علیها.

- بعضی افراد آنجا بودند که برایشان این مطلب سنگین بود که باب الحسین باید مثلا ام کلثوم یا زینب یا فاطمه بنت الحسین باشند و چند تا را آن فرد اسم برد که یکی از اینها باید باب الحسین باشد نه رقیه.

- بعد ایشان تشریح کردند: چون اول کسی که در شام گریه بر امام حسین علیه السلام و مجلس عزای بر امام حسین علیه السلام را در شام تأسیس کرد، حضرت رقیه بود لذا ایشان باب الحسین است.

- من منبر رفتم و توسل به حضرت رقیه پیدا کردم و توسل خیلی عجیبی شد . . . . . . 

منبع: موحد ابطحی مهدی و دیگران. در محضر استاد. فصل سوم: مصاحبه ها. روایت راوی دوازدهم: حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی حائری قزوینی (مترجم کتاب مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم). بصیر، بی تا


هفتم صفر: عاشورای امام مجتبی

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 97/7/24:: 7:27 عصر

پیکر مبارک سبط پیامبر (ص) امام مجتبی علیه السلام در هفتم صفر سال 51 هجری تیر باران شد!

برای تعیین سوگواری یا سرور در هفتم صفر سه گونه استدلال می توان ارائه کرد:

-         مستندات تاریخی/روایی

در وقوع شهادت سبط اکبر پیامبر«صلی الله علیه و آله»، امام مجتبی«علیه السلام» در ماه صفر بین علمای شیعه اختلافی نیست.[1]، لکن در میان علمای شیعه سه قول وجود دارد:

شهادت امام مجتبی و تیرباران پیکر مطهر ایشان در روز هفتم ماه صفر بوده است:

1.        «الامام الحسن علیه السلام ابوه الامام امیرالمومنین علی علیه السلام، امه فاطمه الزهراء سلام الله علیها، ولادته: ولد فی المدینه لیلة النصف من شهر رمضان فی السنة الثالثة للهجره، القابه: التقی، الزکی، السبط، وفاته: توفی فی السابع من شهر صفر سنة خمسین من الهجرة». این سند در کتاب  «تثبیت الامامه» تالیف «سید قاسم بن ابراهیم الرسی» و قدیمی ترین منبع است که نویسنده اش متولد 169 و متوفی 246 است. وی از روات احادیث، از نوادگان امام مجتبی علیه السلام و از زهاد و عباد و علمای زمان خویش بود که دارای مولفات و مصنفات بوده و بدون واسطه از امام کاظم علیه السلام روایت نقل می کرد.

2.        اعتبار این سند و نویسنده و راوی آن مورد تأیید علمای بسیاری بوده است[2].

3.        بزرگانی از فقهاء و محدثین شهادت امام مجتبی را در این روز می دانستند: شهید اول در «الدروس»[3]، کفعمی در «المصباح بلد الامین»[4]، والد شیخ بهائی در «وصول الاخبار الی اصول الاخبار»[5]، شیخ بهائی در «توضیح المقاصد»، علامه مجلسی در «بحار الانوار»، شیخ عبدالله بحرانی در «عوالم العلوم»، شیخ محمدحسن نجفی در «جواهر الکلام»، شیخ جعفر کاشف الغطاء در «کشف الغطاء» و شیخ عباس قمی در «انوار البهیّه».

4.        فقهاء و مراجع متعددی بر وقوع شهادت امام مجتبی در هفتم صفر تأکید کرده اند یا آن را قول مشهور دانسته اند[6].

 

شهادت امام مجتبی در 28 یا آخر ماه صفر معتبر نیست:

·         شیخ مفید در کتاب «مسارّ الشیعة» این قول را نوشته اما در کتاب دیگرش «الارشاد» تنها ذکر ماه صفر را دارد.

·         شیخ طوسی در کتاب «تهذیب الاحکام» فقط ماه صفر را مطرح کرده است.

·         برخی بر ضعیف بودن قول بر وقوع شهادت امام مجتبی در 28 یا آخر ماه صفر تصریح کرده اند[7].

·         برخی علماء روز 28 صفر را به عنوان تاریخ شهادت امام حسن مجتبی(ع) نقل کرده‌اند[8].

·         این قول منحصر به ایران است و شیعیان دیگر کشورها از گذشته تاکنون در هفتم صفر برای امام مجتبی عزاداری می کرده اند.

 

استدلالات عقلی

1.       هیچ ایام اللّهی نزد شیعه بالاتر از روزهای منتسب به حضرات معصومین«علیهم‌السلام»  نیست؟ مسلَّما اقامة عزا در این روز از باب «وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّه‏» و عامل به آن از مصادیق شیعه واقعی آن حضرات«علیهم السلام» -که فرمودند: «یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا»- بوده تا شامل دعای ایشان که فرمود: «رحم الله من احیا امرنا» گردند

2.       نشانه احترام به شیعیان غیر ایرانی و به‌ویژه عراق و برخی از علماست مستند به عمل علماء نیز هست و علما اصطلاحاً عمل را اقوی از سند می‌دانند.

3.       گرچه ولادت امام موسی کاظم(ع) در چنین روزی در تقویم رسمی کشور ثبت شده و رسانه‌ای‌تر است، بیشتر توجه مردم را به خود جلب می‌کند اما رسانه ملی هیچ ارزشی در حجیت شرعی و اعتبار فقهی ندارد.

 

استدلالات عملکردی/تقلیدی

1.       سیره علمی علما و متشرعه و سنت عملی ایشان در روز هفتم ماه صفر در بلاد شیعه بر اقامه‌ی عزا بوده و می‌باشد.

2.       اقامه عزا و سوگواری در هفتم صفر سیره متداول در عراق و دیگر کشورهای شیعه نشین بوده و هست.

3.       تعطیلی بازار و حوزه علمیه و اقامة عزا و دسته جات در قم پس از ورود مؤسس آن آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری اجرا شده است.

4.       سیره فوق مورد نظر آیات عظام بروجردی و گلپایگانی بوده است که در زمان خود مسئولیت حوزه را به عهده داشته‌اند.

5.       عموم علماء با برگزاری مجلس شادی در ماه صفر که ماه حزن اهل بیت است مخالف هستند.

6.       محرم و صفر ماه حزن اهل بیت است و بسیاری از بزرگان تاکید می کردند این روزها حتی اگر تولد امام معصوم هم باشد، روز سرور نیست، روزهای اسارت اهل بیت امام حسین و ماه حزن است.

 

فتاوای موجود درباره برگزاری مراسم عزا یا سرور در هفتم صفر؟

همه علماء[9] بر اقامه عزاداری و سوگواری به جای سرور و شادی در هفتم صفر تأکید کرده اند. البته دلایل آنها مختلف بوده است: قطعیت وقوع شهادت امام مجتبی، حفظ سنت شیعیان، حفظ سیره علماء و مراجع گذشته، تعظیم شعائر دینی، توجه اختصاصی به هر یک از معصومین، احترام به حزن آل الله و کاروان داغدار و مصیبت زده حضرت سیدالشهداء و خاندان اهل بیت علیهم السلام در دو ماه محرم و صفر. حتی آیت‌الله‌العظمی سیدصادق روحانی وظیفه صدا و سیما را برپایی عزاداری دانسته اند که نباید تولد امام کاظم‌(ع) (در صورت صحت روایت مربوطه) مانع شود. البته به ندرت علمایی بوده اند که به جمع بین اقامه مجالس ذکر مصائب امام مجتبی (علیه السلام) و ذکر فضائل و مناقب و مدح امام هفتم (علیه السلام) اشاره کرده اند[10].
 
این روزها حتی اگر تولد امام معصوم هم باشد، روز سرور نیست، روزهای اسارت اهل بیت امام حسین و ماه حزن است!

-         عموم مراجع عظام با برگزاری مجلس شادی در ماه صفر (ماه حزن اهل بیت) مخالف هستند.

-         اختصاص روز هفتم صفر به شهادت امام مجتبی موجب هماهنگی شیعیان ایران با سایر شیعیان جهان می شود و مجال کافی برای طرح مباحث دینی و اعتقادی درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله در آخر صفر بیشتر می شود.

-         رویه علماء گذشته اقامه عزا و دستور به تعطیلی بازار و تشویق راه اندازی دسته جات عزاداری بوده است.

ولادت امام کاظم «علیه السلام»

1.       بسیاری از علماء و محدثین شیعه[11] با استناد به روایت ابوبصیر، ولادت امام کاظم علیه السلام را در ذی الحجه می دانستند زیرا این ولادت هنگام مراجعت حضرت صادق«علیه السلام» از موسم حج به سمت مدینه و در اولین منزلی پس از جحفه به نام ابواء بوده است (حدود 53 کیلومتر تا جحفه فاصله دارد) [12].

2.       ابن جریر طبری«قدس سره»  متوفای قرن چهارم با استناد به روایت دیگری از امام عسکری«علیه السلام»، تصریح بر وقوع ولادت آن حضرت در ماه ذی الحجة ‌دارد[13].

3.       برخی علماء اعتنایی به هفتم صفر به عنوان ولادت آن حضرت نداشتند[14].

4.       برخی دیگر چنین قولی را ضعیف شمرده‌اند[15].

5.       علائق سیاسی و حکومتی در ترویج روز هفتم صفر به عنوان ولادت امام کاظم به جای شهادت امام مجتبی علیهماالسلام دخالت داشته اند[16].

6.       بسیاری از علماء معاصر (متوفی[17] یا حیّ و حاضر[18]) هفتم صفر را به عزاداری امام مجنبی علیه السلام پرداخته اند نه به جشن و سرور تولد امام کاظم علیه السلام.

 



[1] عده ای از اهل سنت وفات امام مجتبی را در ماه ربیع الاول دانسته‌اند.

[2]نجاشی در رجال خود در مورد قاسم بن ابراهیم اینگونه می‌نویسد: «قاسم پسر ابراهیم طباطبا پسر اسماعیل پسر ابراهیم پسر حسن مثنّی پسر امام مجتبی«علیه السلام» است. او صاحب کتاب (تثبیت الامامة) می‌باشد که از امام صادق«علیه السلام»  با واسطه و از امام کاظم«علیه السلام»  بدون واسطه روایت می‌کند». ابوالحسن العمری در کتاب (المجدی فی انساب الطالبییّن) می نویسد: «کنیة او ابا محمّد فردی عفیف و زاهد بوده است و از سلاطین جور وقت دوری جسته و هدایا و مراحم آنان را اگر چه از طلا و نقره بوده، نپذیرفته است و مردم را به وصایت امام رضا«علیه السلام»  دعوت می کرده و از سال 220ه‌ق تا 246 ه‌ق که از دنیا رحلت نمود، درجبل الرسّ –کوهی در نزدیک حله– مخفی بوده است.» شیخ آقا بزرگ تهرانی در «الذریعة» او را سیدی شریف و از سادات بنی الحسن«علیه السلام» دانسته است.

[3]الامام الزکی ابومحمد الحسن بن علی سید شباب اهل الجنه ولد بالمدینه یوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة اثنتین من الهجره و قال المفید سنة ثلاث و قبض بها مسموما یوم الخمیس سابع صفر سنة تسع و اربعین او سنة خمسین من الهجره (دروس، ج2، ص7)

[4]«ولد فی یوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة ثلاث من الهجره و توفی یوم الخمیس سابع شهر صفر سنة خمسین من الهجره» مصباح کفعمی، ص509

[5]و اما الحسن فهو الامام الزکی ابو محمد سید شباب اهل الجنه ولد بالمدینه یوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة اثنتین من الهجره (و قال المفید سنة ثلاث) و اصطفاه ربه الیه مسموما فی المدینه یوم الخمیس سابع شهر صفر سنة تسع او ثمان و اربعین (و قیل سنة خمسین من الهجره عن سبع و اربعین سنة) (وصول الاخبار، ص42).

[6] آیت‌الله سیدصادق شیرازی،آیت‌الله شبیری زنجانی، آیه الله سیدمحمدعلی موحدابطحی، آیت‌الله فاضل لنکرانی.

[7]شیخ عباس قمی، آیت‌الله سیدصادق شیرازی،آیت‌الله شبیری زنجانی، آیه الله سیدمحمدعلی موحدابطحی، آیت‌الله فاضل لنکرانی.

[8] شیخ کلینی در «کافی»، مرحوم شیخ مفید در «الارشاد» و در «مسارالشیعه»، نوبختی در «فرق‌الشیعه»، سعدبن­­عبدالله اشعری در «المقالات و الفرق»، شیخ طوسی در «مصباح‌المتجهد»، طبرسی در «اعلام‌الوراء» و «تاج‌الموالید»، فتاح نیشابوری در «روضة الواعظین»، اربلی در «کشف‌الغمه».

[9] آیت عظام و مراجع مانند عبدالکریم حائری یزدی، حسین بروجردی، روح الله خمینی، میرزا جواد تبریزی، فاضل لنکرانی، شبیری زنجانی، محمدعلی موحدابطحی، علی سیستانی، وحید خراسانی،

[10] آیه الله بهجت و مکارم شیرازی

[11]احمد بن خالد برقی در المحاسن، شیخ کلینی در اصول کافی، محمد بن حسن صفّار در بصائر الدرجات و ابن جریر طبری در (دلائل الامامة.

[13](دلائل الامامة)

[14] شیخ کلینی در اصول کافی، شیخ مفید در الارشاد و در مسارّ الشیعه، شیخ طوسی در تهذیب الاحکام

[15] شهید اول در الدروس، شیخ محمد حسن نجفی در جواهر الکلام، شیخ جعفر کاشف الغطاء در کشف الغطاء.

[16] شهرت ولادت امام هفتم در روز هفتم صفر و شهادت امام مجتبی در 28 صفر از آن وقتی است که دستگاه حاکمه ایران در دوران سازندگی و اصلاحات تلاش کرد دو ماه عزاداری محرم و صفر را کمرنگ جلوه دهد و با وارد کردن این قول ضعیف در تقویم رسمی به قسمتی از اهداف خود نائل شد. بنابر شنیده هایی از مرحوم آیه الله مجتهدی، تولد ناصرالدین شاه نیز در ششم صفر 1247 هجری قمری بود و برای اینکه روز تولدش مصادف با شبِ وفات امام مجتبی نباشد تا بتوان جشن گرفت، این دست کاری را در تقویم کردند. این احتمال پذیرفتنی است زیرا قبل از آن، قول بیست و هشتم برای شهادت امام مجتبی در تقویم و منابع فارسی مرسوم نبود و الان نیز منحصر به ایران است.

[17] آیات عظام حاج شیخ عبدالکریم حائری، میرزا جواد تبریزی، فاضل لنکرانی، شیخ محمد تقی بهجت، محمد علی موحد ابطحی.

[18]  آیات عظام صافی گلپایگانی، وحید خراسانی، شبیری زنجانی، سیستانی، روحانی، مکارم شیرازی، علوی گرگانی، محمد شاهرودی، صادق شیرازی، تأکید نموده و بر اقامة عزا در این روز و حرکت دسته‌های عزاداری به عنوان روز شهادت امام حسن مجتبی«علیه السلام» در هفتم صفر اتفاق نموده‌اند؛ و در این روز دروس سطوح عالی حوزه تعطیل می‌گردد.


رقیه باب الحسین است

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 97/7/24:: 7:0 عصر

. . . . . رقیه باب الحسین است

راجع به جضرت رقیه خاطره ای که از ایشان دارم و چند بار در منبرها از ایشان نقل کرده ام. خاطره خیلی جالبی است و نکته خیلی ظریفی دارد که در کتابها نیست. روزهای تابستان که درس تعطیل بود، می رفتم خدمت ایشان زیرا محضر ایشان همیشه مفید بود (موقعی که از درس بر می گشتیم نیز خدمت ایشان می رفتیم که مثلا یک گعده ای باشد. ایشان بلافاصله که از درس و تدریس می آمدند مشغول نوشتن می شدند و مقداری که می نوشتند و بعضی از افراد می آمدند، احترام می کردند و دفتر را می بستند، بیاناتی می شد، سؤاالاتی می شد و مطالبی می فرمودند، یک ساعتی [خاص] می نشستند و می آمدیم خدمتشان. یک روز نرفتم و کاری پیش آمد منزل که نرفتم. فردایش که رفتم)

- فرمودند: دیروز منتظرت بودم، نیامدی؟!

- عرض کردم: آقا، کاری پیش آمد که نیامدم.

- فرمودند: می خواستم روضه حضرت رقیه سلام الله علیها را بخوانی.

- گفتم چشم.

- فرمودند (خطاب به خدمتکار) بلندگو را روشن کن.

- دیدم خیلی افراد زیادی نیستند، گفتم آقا بلندگو نیازی نیست خیلی جمعیت نیست.

- فرمودند: نه می خواهم خانمها بشنوند (معلوم شد که بلندگو را به داخل اندرونی سیم کشی کرده اند).

- بعد که می خواستم پشت بلندگو بروم،

- فرمودند: نه، این را بشنو و برو.

گفتم: بله آقا.

فرمودند: من خواب دیدم که بزرگی می فرمود در حوائجتان توسل کنید به باب الحسین رقیه سلام الله علیها.

- بعضی افراد آنجا بودند که برایشان این مطلب سنگین بود که باب الحسین باید مثلا ام کلثوم یا زینب یا فاطمه بنت الحسین باشند و چند تا را آن فرد اسم برد که یکی از اینها باید باب الحسین باشد نه رقیه.

- بعد ایشان تشریح کردند: چون اول کسی که در شام گریه بر امام حسین علیه السلام و مجلس عزای بر امام حسین علیه السلام را در شام تأسیس کرد، حضرت رقیه بود لذا ایشان باب الحسین است.

- من منبر رفتم و توسل به حضرت رقیه پیدا کردم و توسل خیلی عجیبی شد . . . . . . 

منبع: موحد ابطحی مهدی و راویان. در محضر استاد. فصل سوم: مصاحبه ها. روایت راوی دوازدهم: حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی حائری قزوینی (مترجم کتاب مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم). بصیر، بی تا


قرآن و تمدن!

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 97/7/7:: 5:0 عصر

Civilization in the light of Quran

قرآن آخرین کتاب وحی شده/آسمانی است که در اختیار بشریت است. صرف نظر از مسلمان بودن یا نبودن، تحقیق در این میراث الهی می تواند برخی سؤالات مربوط به تاریخ بشر را پاسخ دهد:

1 - روند مدنیت بشر چگونه بوده است؟

2 - آیا تطور تمدن بشری را می توان به صورت «سناریوی قابل پیش بینی» گزارش کرد؟


با تحقیق در آیات مختلف قرآن به نتایج زیر می رسیم:

1) سیر تطور اجتماع انسانی با واژه های متفاوتی بیان شده است، مفرداتی قرآنی که واقعیت پس آنها را از قرآن نازل شده در زمان صدر اسلام بهتر می توان شناخت. استعمال این واژه ها برای مجتمعهای بشری توسط قرآن حکمتی دارد.

 

2) نشانه های مدنیت یا تمدن انسانی نشانگرهایی صرفا مادی و سازه ای و جعرافیایی نیستند بلکه شاخصهای معرفت زایی, فرهنگ سازی و تقنین در. هویت سازی تمدنی نقش عمده دارند. پس «اجتماع انسانی با هویت جمعی»، «پیدایش فرهنگ و جامعه قانونگذار و معرفت ساز»، «مولد هویت: انتقال بین نسلها» سه مرحله از توسعه و تکامل تمدن بشری هستند.


3) مرحله اول: اجتماع انسانی با هویت جمعی

- وَ یَا قَوْمِ لا یجْرِمَنَّکُمْ شِقَاقی أَن یُصِیبَکم مِّثْلُ مَا أَصاب قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ مَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنکم بِبَعِیدٍ

- یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَ?هٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ. 

- یا اَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ بِها

- یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ و َأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ

- وَ نَجَّیْناهُ وَ لُوطاً إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی بارَکْنا فِیها لِلْعالَمِینَ

این اجتماع با فرد مشخصی شناخته می شود یا هویت از مرز فرد مشخص عبور کرده و به مکان مشخص رسیده است.


4) مرحله دوم:  پیدایش فرهنگ و جامعه قانونگذار و معرفت ساز

- وَ اسْأَلِ الْقَرْیَةَ الَّتِی کُنَّا فِیهَا وَ الْعِیْرَ الَّتِی أَقْبَلْنَا فِیهَا وَ إِنَّا لَصَادِقُونَ

- وَ جَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَ قَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ

- لا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ. وَ أَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ

- و کذلک اَوْحینا الیک قرآناً عربیّاً لِتنذرَ امّ القُری و مَن حَولَها

- وَ هَ?ذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى? وَ مَنْ حَوْلَهَا

واژه کلیدی «قریه» این پیش تمدن بشری را معرفی می کند ولی الزاماً و تماماً از راهبری پیروی نمی کنند.


5) مرحله سوم: مولد هویت: انتقال راهبری بین نسلها

- وَ جَاءَ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَی قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ

- وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ یَسْتَبْشِرُونَ

- قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرین

- إِنَّ هذا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدِینَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها

- وَ قالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ امْرَأَتُ الْعَزِیزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ

- یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ

- م?ا ک?انَ لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْر?ابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللّ?ه

- و إلی مَدْیَنَ أَخ?اهُمْ شُعَیْباً

 


اگر رهبر بودم،

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 97/7/7:: 2:53 عصر

If I was Iran`s Leader

اگر رهبر بودم،

الف)

1- از مسئولان نظامی و انتظامی به ویژه سپاهیان می خواستم درباره مسائل غیرنظامی یا غیرامنیتی اظهار نظر یا دخالت نکنند و اعلام موضع نسبت به مسائل داخلی یا خارجی را به دستگاه دیپلماسی یا نهاد مسئولیت دار واگذار نمایند.

2- نیروی دریایی سپاه را در نیروی دریایی ارتش ادغام می کردم.

3- نیروی هوایی سپاه و ارتش را ادغام می کردم.

4- توصیه می کردم معاون نیروی زمینی سپاه از فرماندهان ارتشی انتخاب شود.

ب)

5- از رئیس دستگاه قضا می خواستم درباره مسائل غیرحقوقی و غیرقضایی اظهارنظر یا دخالت نکند و اعلام موضع نسبت به مسائل داخلی یا خارجی را به دستگاه دیپلماسی یا نهاد مسئولیت دار واگذار نماید، در اجرای قوانین و مقررات و مجازات، منافع ملی را بر منافع جناحی یا فراکسیونی و شخصی اولویت دهند، زندانیان سیاسی را از گرفتن وکیل منع نکند. دستور آزادی بازداشت شدگان و محصورین را تا تشکیل دادگاه صادر می کردم. عفو زندانیان سیاسی و محصورین را اعلام می کردم. 

6- از ائمه جمعه می خواستم درباره مسائل سیاسی اظهار نظر یا دخالت نکنند و اعلام موضع آنها نسبت به مسائل خارجی را براساس موضع وزارت خارجه و نسبت به مسائل داخلی براساس مواضع دولت باشد.

7- از مجلس خبرگان می خواستم قانون اساسی را چندباره مطالعه کرده و مسئولیت خودشان را مطابق آنچه در قانون اساسی تصریح شده انجام دهند و از چاپلوسی و تملق گویی پرهیز کنند.

8- از شورای نگهبان می خواستم قانون اساسی را برای رفع تبعیض بین مردم و مسئولان مورد بازنگری قرار دهد.

ج) 

9 - عفو زندانیان سیاسی و محصورین را اعلام می کردم.

10 - «بنیاد برکت»، «بنیاد مستضعفان»، «بنیاد مسکن»، «بنیاد علوی»، و «ستاد اجرایی فرمان امام»  را منحل می کردم و از سه قوه می خواستم برای تعیین تکلیف سرمایه های آنها و واریز دارایی ها به خزانه عمومی اقدام نمایند. 

11 - این پنج نهاد را ادغام می کردم و از قوه مقننه و مجریه می خواستم جایگاه نهاد حاصل را در وزارت ارشاد مشخص کنند: «دفتر تبلیغات اسلامی»، «سازمان تبلیغات اسلامی»، «شورای سیاستگذاری ائمه جمعه»، «شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی» و «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی».

12 - «بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس»، «شورای عالی قرآن»، و «مرکز طبع و نشر قرآن» را در وزارت ارشاد ادغام می کردم.

13 - «شورای عالی انقلاب فرهنگی» را منحل می کردم.

14 - «بنیاد شهید» را در «کمیته امداد» ادغام می کردم.

د) 

15 - طلای آب شده، طلای ساخته شده (به جز زیورآلات پوشیده شده توسط زنان)، سکه امامی و غیرامامی (و نیم سکه و ربع سکه) و پلاکهای طلا را مشمول زکات اعلام می کردم.

16- سود سپرده گذاری در بانکها و غیربانکها را ممنوع اعلام می کردم.

17 - خرید خانه برای سرمایه گذاری یا حفظ ارزش پول (و نه خانه ای که سکونت دارند) را مشمول خمس اعلام می کردم.

18 -  تدریس فقه و اصول را متوقف می کردم.

19 - «تدریس و مباحثه حکمرانی» را آغاز می کردم.

20 - واریز سود به حسابهای بانکی دولتی و حاکمیتی را ممنوع اعلام می کردم.


این مطلب را در تلگرام بخوانید


<      1   2   3   4   5   >>   >



بازدید امروز: 9 ، بازدید دیروز: 99 ، کل بازدیدها: 403523
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ