اسارت نامه
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/8/15:: 3:0 صبحان شاء الله همه زینبی شویم:
ألا ای سـاربـان از مـا بـبـر مـا را بـیـابـانهـا
نبینـد کس اسیـری را به حـال این سلیـمانهـا
کویرستان و دشتـستان بِـبَر کودک، بِـبَر نسوان
مبـاد بر ما نگاهـی از چنان حیـوان و شیطـانها
مزن شلاق مزن سیلـی ببیـن بشنـو فغان از ما
بزرگ و خُـرد زن و بچـه همه افتان و خیـزانها
مزن نیزه به پای و پشت مدارا کن نه با یک مُشت
ملائـک همره و حیران کُند با ما نوازشها فراوانها
نبـر ما را به بـازاری کـه آزارد از آن خــواری
زند آتش به جان ما از آن چشمان و انگشـتانها
ز مهر و مه قمر برتر پس و پیشش مبر دیگر
چو سنگـی می رسد بر سر شود پاره گریبـانها
مگو دشنام مکن زخمی زبانت شد چو شمشیری
گل و بلبل به یک دردنـد امان از درد و درمانها
منم بودم از آن نسوان که پیغمبر نوازش کرد
نه بازنجیر نه با ریسمان به دست و پا گریبانها
غـلام مـا کجـا بـوده بـریـزد اشـکُ از دیـده
بشـوید غربت از چهـره ز خـاک این بیـابانـها
حسینم وا حسینم وا حسینا
مفاعیلن ×4 (بحر هزج مثمن سالم)
انتشار در جزیره علم در تاریخ 15/8/93 توسط: غلام (دکتر سید مهدی موحد ابطحی)