ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/11/23:: 6:16 عصر
چرا حضرت زهرا سلام الله علیها وصیت کرد شبانه غسل داده شود، شبانه کفن شود و شبانه دفن گردد؟
استدلال من چنین است:
1- اهل مدینه برای اثبات مالکیت حضرت زهرا بر منطقه فدک، از ایشان شاهد خواستند.
اگرچه هنگام غصب فدک توسط مزدوران اولی، فدک در اختیار حضرت زهرا بود و کارگرانش بر آن زمینها کار می کردند (یعنی آن حضرت ذوالید بودند). مورخان چنین نوشته اند.
2- عصمت حضرت زهرا برتر از مقام ذوالشهادتین بود که پیامبر به خزیمة بن ثابت اوسی اعطا کردند.
خزیمة بن ثابت اوسی یکی از انصار و از اصحاب جنگ بدر بود و روزی بر پیامبر و مرد عربی وارد شد که به پیامبر می گفت: «گواهی بیاور»! و پیامبر می فرمود: «من آن را قبلا! از تو خریده بودم و پولش را داده ام». خزیمه قضیه را جویا شد و فهمید پیامبر خدا (ص) قبلاً اسبی را از این مرد عرب خریده بودند و او پولش را گرفته بود اما اکنون وی مدعی شده که از پیغمبر طلبکار است و این اسب را به جای طلبش می خواست! خزیمه که این قضیه را شنید بلافاصله گفت: «من گواهی می دهم که پیامبر پول اسب را به این مرد عرب داده است»! پیغمبر (ص) به خزیمه فرمودند: «چگونه شهادت می دهی؟ تو که هنگام معامله با ما نبودی که گواهی دهی»؟! خزیمه گفت: «ای رسول خدا (ص)، من تو را در مورد اخبار غیبی و آسمانی که می گویی تصدیق می کنم و می دانم که شما جز حق نمی گویید. پس اکنون نیز حق را می گویید. چگونه ممکن است در این موضوع گواهی ندهم!؟». پیامبر آن گواهی را به جای شهادت دو مرد پذیرفتند و لذا او ملقب به «ذوالشهادتین» شد. همه مورخین شیعه و سنی، نقل کرده اند که پیغمبر (ص) گواهی خزیمه را به جای دو مرد قبول کردند. وی در جنگ بدر و دیگر غزوات پیغمبر (ص) از جمله فتح مکه شرکت کرد و بعد از رحلت پیامبر گرامی، در کنار علی بن ابیطالب (ع) و از یاران او و همواره همراهش بود تا در جنگ جمل و صفین نیز شرکت کرد و در جنگ صفین شهید شد. پس ذوالشهادتین که نه معصوم بود و نه جزو آیه تطهیر، به دلیل ایمان یقینی که داشت سخن پیامبر خدا را تأیید کرد، یعنی عصمت پیامبر را گواهی داد.
در نتیجه
- مردم مدینه منکر عصمت آن حضرت شده بودند (و بالتبع منکر و کافر قرآن) که آن حضرت اجازه حضور آنان را برای تغسیل و تکفین و تدفین ندادند.
همگان می دانستند ایشان مطهره و صدیقه است و دروغ نگفته و نمی گوید. پس مطالبه شاهد از ایشان کردن یعنی نپذیرفتن حرف ایشان، یعنی قبول نکردن صداقت و طهارت ایشان. یعنی مردم مدینه عصمت آن حضرت را منکر شده بودند، به رفتار، نه گفتار! انکاری که نه فقط انکار عصمت بود بلکه انکار قرآن نیز بود. یعنی نپذیرفتن قرآن (آیه تطهیر)(آیه مودت)، و این یعنی کافر شدن به قرآن و کافر شدن به دین اسلام.
در واقع از مردم مدینه انتظار می رفت که رفتاری مانند خذیمه بن ثابت ذوالشهادتین بروز می دادند و عصمت تنها دختر آخرین پیامبر (جزو آیه تطهیر و آیه مودت) را گواهی می کردند. چرا کمی به ذهنشان فشار وارد نکردند و از خودشان نپرسیدند که مگر می تواند ایشان دروغ بگوید؟ مگر می توان از وی برای اثبات سخنش شاهد خواست؟
حضرت فاطمه زهرا مایل نبود
منکرین عصمت بر درگشت وی اشک تمساح بریزند!
مهجور کنندگان قرآن به دنبال پاره تنِ حاملِ قرآن راه بیافتند!
چاپلوسان سیاست پیشه از پیکرش وجاهت اجتماعی و سیاسی بسازند!
آری، حضرت زهرا چنین کافران و منکرانی نسبت به دین و قرآن را از تکفین و تشییع و تدفین پیکرش بازداشت تا علاوه بر حفاظت از قرآن ناطق (امام و حجت خدا)، حافظ آیه های قرآن صامت نیز باشد. این حفاظت و نگهداری کاری خدایی بود که خدا انجام آن را به خویش نسبت داده (إنا نحن نزّل الذکر و إنا له لحافظون) اما تنها دخترِ رحمت للعالمین انحام داد.
نوشته مرتبط:
بنت النبی ذوالشهادتین
کلمات کلیدی :