سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طب سنتی یا طب اسلامی؟

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/2/30:: 9:52 صبح

·          از نظر تاریخی، واژه «طب اسلامی» (Islamic medicine  ) از قرن سوم در نوشته های مسلمانان و واژه «طب مسلمین» در نوشته های غیرمسلمانان به ویژه اروپائیان زیاد به کار رفته است. طب اسلامی یا طب مسلمین طبی بود که مورخان، مستشرقین و جنگجویان مسیحی آن را در مقابل معلومات طب اروپایان قبل از رنسانس مطرح کردند. در آن زمان، طبی رایج میان مسلمانان بسیار پیشرفته تر از طب رایج اروائیان بود.چنین نامگذاری تاریخی همان «طب سنتی» (traditional medicine  ) بود که توسط مردم و اطبا به کار گرفته می شد. تنها طب رسمی ملتها در گذشته تاریخ، طب سنتی آمیخته به طب عامیانه (folk medicine  ) بود. پس طب اسلامی یا طب مسلمین بیانی مسیحی اروپایی از طب سنتی مسلمانان بود. برخی مورخان و مستشرقان مانند سیریل الگود و ادوارد بروان دروان تفوق و برتری پزشکی مسلمانان بر پزشکی اروپائیان را دوران طب اسلامی نامیده اند حتی برخی کشورهای مسلمان نیز این دوران را به نام دوران طب اسلامی پذیرفته اند. پایان سیطره طب سنتی بر دانش و معرفت پزشکی را می توان از ابتدای قرن شانزدهم میلادی دانست: زمانی که پاراسلیوس کتابهای جالینوس و ابن سینا را آتش زد و خواستار پژوهش عقلی به جای پذیرش نقلی شد و پزشکی کنونی رشد یافت. بنابراین، «پزشکی نوین» در برابر طب بازمانده از گذشته (سنتی و عامیانه) قرار می گیرد.

·          اگرچه توجه به طب سنتی در سالهای اخیر توجه به طب اسلامی را بیشتر کرده، اما همه این جریانها گرد تاریخ گرفته اند مگر این که ارزش و تأثیر و موفقیت خود را به دنیای علمی امروز ثابت نمایند تا مدارکی از علم پزشکی نوین گردند. در واقع، رویکرد تاریخی به مدارک پزشکی مسلمانان باعث شده چنین نامگذاری انجام شود. چنین رویکردی محدودیتهایی دارد که نمی تواند منجر به تأثیر بر دانش پزشکی کنونی بگذارد. برخی از مقالات همایش مدیریت طب اسلامی (تیرماه 1386، قم) ایرادات چنین رویکردی را مشخص نموده اند.

·          برخی که به طبابت سنتی مشغولند برای مهم جلوه دادن فعالیت خود، از یک طرف برخی دستاوردهای پزشکی نوین را نفی می کنند و ایرادات آن را برجسته می نمایند و از طرف دیگر، آنچه را که خود به آن می پردازند و شواهدی در آموزه های اسلامی دارد، طب اسلامی می نامند تا تقدس این نام آنها را محافظت نماید. افراد زیادی در ایران چنین شیوه ای پیش گرفته اند. این راهبرد ناشی از ترس آنان و ترس آنها ناشی از سه چیز است: 1) جهل و نادانی، 2) طمع، 3) تحمیق و تحمیر توده های مردم. پس می توان انتظار داشت که سوء استفاده کنندگان منافع فردی را با چنین فرصتهایی همراه کرده و از آموزه های دینی استفاده ابزاری نمایند.

·         طب سنتی که امروزه در ایران، پاکستان و هند رواج دارد قسمتی از دانش پزشکی و طبابتی است که نتوانسته مسیر تکاملی خود را مانند پزشکی نوین طی کند، از پیشرفتهای علمی و معرفتی و فناوری بشری جامانده و در دوران کودکی خود باقی است. کتاب «آشنایی با فلسفه پزشکی» تفاوت مبنایی پزشکی نوین و طب سنتی را برجسته نموده است که می باید برای توسعه طب سنتی به آن توجه شود. مقاله «تحلیل استدلال علمی در طب سنتی ایران» (فصلنامه طب سنتی اسلام و ایران، زمستان1390، صص 285 تا 295) تلاش کرده مبنای علمی و معرفتی خاص طب سنتی را به زبان علمی روز پزشکی توسعه داده و عقب ماندگی آن را جبران نماید.

·         از نظر لغوی، واژه طب اسلامی ترجمه ای غلط انداز است زیرا پزشکی نمی تواند اسلامی شده یا اسلامی نشده باشد مگر این که مشترکات دین اسلام و دانش و هنر پزشکی مشخص شده باشند. مهمترین اشتراک این دو، حوزه معرفتی و حوزه کاربردی می باشند و نه در میزان گزاره های علمی. در سالهای اخیر، برخی از مراکز و اندیشمندان و پزشکان مسلمان در ایران و دیگر کشورهای مسلمان سعی داشته اند آموزه های دینی رسیده از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و معصومین علیهم السلام را به عنوان طب اسلامی مطرح نمایند. این آموزه ها سه گونه اند: 1) در طبابت پزشکی و بهداشت فردی یا جمعی کاربرد دارند (practical guideline)، 2) معرفت اطباء و پزشکان و اندیشمندان را تغییر می دهند، 3) به صراحت متضمن روشهای درمانی و علاجی هستند (گزاره های پزشکی). چنین تلاشی با موفقیتهای نیز روبرو شده است زیرا فرهنگ مسلمانی آن را می پذیرد و به خاطر انتساب چنین آموزه هایی به معصومین، مقاومت در برابر پذیرش آنها کاهش می یابد. قابل پیش بینی است که آموزه های طبی و بهداشتی دین اسلام با مبانی طب سنتی همخوانی بیشتری داشته باشند تا با مبانی پزشکی نوین زیرا هم طب سنتی و هم آموزه های دینی متناسب با میران معرفت و دانش مردم در گذشته ای از تاریخ بوده است، اما آموزه های دینی الزاماً محدود به زمان گذشته نیستند زیرا بنابر دلیل عقلی و وحیانی، آنها فراتر از زمان نیز می باشند. پس ممکن است بتوان با استفاده از دانش و معرفت و علوم بشری در زمان کنونی، این آموزه های دینی را نیز وارد دنیای علم و دانش پزشکی کرد. مقاله «طب الرضا: الگوی طب اسلامی» برخی از مدارک دینی را با دیدگاهها و روشهای معرفتی و علمی پزشکی نوین قابل فهم کرده تا مورد پژوهش قرار گیرد. ممکن است برخی اعتبار رساله ذهبیه را زیر سؤال ببرند و حتی آن را منافی عصمت امام  بدانند اما می توانم بگویم که هرچه بیشتر با رساله ذهبیه (طب الرضا علیه السلام) آشنا شده ام، معرفت علمی ام نیز افزایش یافته است آن چنان که نمی توانم به خود اجازه دهم به آن وسیله عصمت امام را زیر سؤال ببرم. ممکن است میزان گزاره های علمی (scientific statements) در طب الرضا کم باشند (البته با قیاس به دانش تجربی پزشکی و محدود به پارادایم غالب) اما اعتبار این رساله نه فقط به گزاره های علمی آن، بلکه به میزان تأثیر معرفت شناختی (medical epistemology) نیز می باشد. برای فهمیدن طب سنتی یا اسلامی باید فلسفه پزشکی یا فلسفه طب سنتی یا فلسفه طب اسلامی را نیز دانست آن وقت می توان دریافت که دو پارادایم یا نظام فکری متفاوت (طب سنتی و پزشکی نوین) سنجش ناپذیرند، زبان علمی متفاوتی دارند، و معرفت حاصله و تولید دانش در هر کدام متفاوتند.

·         اما این سوال مطرح می شود که آیا دین و منابع دینی (قرآن و کلام وحیانی معصومین) چه رسالتی دارند؟ آیا رسالت آنهاست که بر دانش پزشکی تأثیر بگذارند؟ آیا معرفت پزشکی می تواند متأثر از آموزه های دینی باشد؟ آیا عملکرد افراد حرفه ای حوزه سلامت و درمان می توانند از آموزه های دینی تأثیر بگیرند؟ پرداختن به پاسخ این پرسشها نیاز به مقالات دیگری دارد که برخی از این سوالات در مقاله «رسالتهای قرآن نسبت به علوم پزشکی: تحلیلی بر رابطه علم و دین» (همایش طب و قرآن، اصفهان، اردیبهشت 1389) پاسخ داده شده اند.

پانوشت: این مقاله در پی انتشار مطلبی در «پایگاه خبری الف» نوشته شد ( 1 ) که بحثهای متعددی را از سوی برخی علاقه مندان، پزشکان، محققان، و استفاده کنندگان از طب سنتی به دنبال داشت ( 2 ). ( 3(  4)، 

 

این مطلب در «سایت تحلیلی الف» بازنشر شده است.





بازدید امروز: 35 ، بازدید دیروز: 49 ، کل بازدیدها: 421694
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ