سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ذبح عظیم

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 92/8/23:: 2:0 صبح

حضرت ابراهیم قرار بود فرزندش را قربانی کند تا میزان اطاعت و بندگی آنها در برابر الوهیت خداوند معلوم گردد: الصافات : 102   فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَرى‏ فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‏ قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرینَ

ابراهیم «در خواب دید» که فرزندش را قربانی می کند: یعنی پیام این رؤیای صادقه انجام فعلی بود توسط ابراهیم که البته ایشان می توانست انجام دهد یا ندهد. از آیه قرآن نیز چنین بر می آید. چنین نشد و کارد گلوی اسماعیل را نبرید اما خدا نمره قبولی به ابراهیم داد اما در عوض، می بایست یکی از ذریه وی واقعاً به قربانگاه الهی قربانی شود و کسی جز امام حسین علیه السلام نبود. اما وقتی امام حسین علیه السلام جدش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را در خواب می بیند که به وی می فرماید: إنّ الله شاء أن یراک قتیلاً «خدا خواسته است که تو را کشته ببیند». ولی این قربانی کجا و آن کجا! تفاوت این دو بسیارند. برخی از تفاوتهای مهم اسماعیل ذبیح الله و حسین سیدالشهداء علیه السلام این بودند:

- ابراهیم از اسماعیل درباره اجرای امر الهی نظر خواست ولی پیامبر نظر نخواست بلکه خبر از مشیت الهی داد.

- اسماعیل درخواست پدر را امر الهی می دانست (ما تؤمر) که می بایست اطاعت می شد ولی پیامبر خبر داد که مشیت الهی بر کشته شدن حسین علیه السلام است، او می تواند همان مشیت الهی را بپذیرد یا نپذیرد. [البته در دو آیه از قرآن آمده که معصومین نمی خواهند جز آنچه خدا خواسته باشد:الإنسان : 30   وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً، التکویر : 29   وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ ]

- اسماعیل امیدوار بود که در برابر امر الهی صبر کند اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام حسین علیه السلام یقین داشتند که در برابر مشیت الهی اراده ای از خود نشان نمی دهند و صبر خواهد نمود.

- رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می داند که امام حسین علیه السلام در برابر اراده الهی، اراده ای از خودش نشان نمی دهد، تسلیم مطلق خواهد بود. به همین خاطر از صفت مشبهه (قتیلاً) به جای مفعول استفاده می کند و از فعل (تذبح) استفاده نمی کند.

علاوه بر آیه فوق که به شهادت امام حسین علیه السلام مربوط است، آیات اول تا سوم سوره بلد نیز به آن مربوط می شوند: البلد : 1-3   لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ َ ، وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ، وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ

خدا می فرماید: من به این شهر مکه قسم یاد نمی کنم در حالی که خون تو [ای پیامبر] در آن حلال شمرده می شود، و خون پدری و پسری [نیز حلال شمرده شده و می شوند]. این پدر حکایت از اسماعیل ذبیح الله دارد و این پسر حکایت امام حسین علیه السلام است.


تذکر: بحث درباره آیات فوق الذکر مجال دیگری می طلبد که فعلا شیفت بیمارستان هستم و فرصتی نیست. خدا رحمت کند پدرم را که شبانه روز از این گونه مطالب می نوشت.


دویدن

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 92/8/22:: 1:0 عصر

دویدن

بحر متدارک متقارب مثمن

فاعل فعولن فاعل فعولن

این زمین عزیز است

چونکه لاله خیز است

از ادب چنیـن اسـت

پابـرهنه گشتـن هر طرف دویدن

بـاغـبـان اگـر بـود

لالـه اش به بَـر بـود

حُرمتش نه این بـود

خون زِ پا چکیدن روی گل دویدن

آسمان و خـورشیـد

تـار و تیـره گـردیـد

کـاشُ او نـمی دیـد

خیل آن سُتـوران روی او دویـدن

ابـر و بـاد اگـر بـود

بـارشـی دِگـر بـود

زنـدگی نه این بـود

تشنگی کشیدن تشنه لب دویدن

. . . . . .

غلام

(دکتر سید مهدی موحد ابطحی)

به یاد دستمال خیس از اشک پدر


حسینم

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 92/8/22:: 1:0 صبح

حسینم

بحر متدارک متقارب مثمن

فاعل فعولن فاعل فعولن 

سوی خیـمه برگـرد خواهر حزیـنم

آخریـن سفـارش بـوده از حسیـنم

درب خیمه بسـتم گریـه ها نمـودم

ناگـهـان شنـیـدم نـالـه حسـیـنم

سوی او دویدم جـان به لب رسیدم

زیـر چکمـه دیـدم سیـنه حسیـنم

دشمنش چو کوهی روی پیکرش بود

در نیـامد از او یک نـفـس، حسیـنم

دست و پا چو می زد تا نفس بگیـرد

دشـمنـش فشـرده سینـه حسیـنم

هر نفس که میزد خون فواره می شد

دست و رویِ خونیـن دشمن حسینم

برقِ تیـغِ دشمـن شـد فُـرو به قلـبم

دست او بدیدم از محاسـن حسینم

. . . . . . . . .

غلام (دکتر سید مهدی موحد ابطحی)

به یاد اشکهای پدر

 


ناپیدا کرانه

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 92/8/21:: 8:0 عصر

ناپیدا کرانه

بحر هزج مسدس محذوف

مفاعیلن مفاعیلن فعولن

محـرم شـد معـمـائی جـاودانـه

که تحقیقش فُسون است و فِسانه

ملـک شوریـده بود از این فَغانـه

که دنیـا را مگـر محـشـرفِتـاده؟

سحـرگاهان با صبـا گشتم روانـه

که هر سـوئی مگـر پُرسم نشانـه

فلـک را واژگــون دیـدم یقیـنـاً

شمـردم بـی نهـایـت مـاه پـاره

بسـی خورشید و مه دیـدم شبانه

فـراز نیـزه هـا بـرجـی نـهـاده

مـن از خـار بیـابـان می شنیـدم

دویـدنـهـا بـه پـای کـودکـانـه

زِ صحرایی گذشتم خشک و سوزان

فقـط خـون و فقـط آتـش زبـانـه

به دریـایی رسیـدم پُـر تـلاطـم

چو کـوهـی مـوج می زد هر زمانـه

به ساحل جزر و مدّ خـون بدیـدم

زمین می شد زِ هر موجـش خـرابه

در آن، کشتی فرو می شد به دوران

که می راند نـاخـدایش عـاشقـانه

چنان لنگـر کِشد بر عرش و کیوان

که گـویـا می رود او سـوی خـانه

شدم حیران از آن فرمان و سُکّـان

به عرش، او چـون گرفته آشیـانه؟

حسین گویان به کشتی آی و بُگذر

از ایـن دریـایِ ناپـیـدا کـرانـه

بریز اشکی زِ خـون، با موجِ دریـا

حسیـنـی شو؛ غـلامی جـاودانـه

غلام

(دکتر سید مهدی موحد ابطحی)


زنجیـر و نردبان

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 92/3/15:: 11:9 عصر

به مناسبت سالروز شهادت هفتمین امام شیعیان حضرت امام کاظم علیه السلام


یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر 

هر کس به هر خیابان زنجیـر می فروشـد

یـا رب از این هیاهو کِـی می توان رهیـدن؟

خـواهـم روم به زنـدان باور کنـم غریبـی

و آنجـا بـه غمگسـاری پیـراهنـی دریـدن

سائیـده بـود پـایش زنجیـر بی مـروت

آهـن رهـا نمی کـرد بـر دست و پا طنیـدن

بنـد از دلـم بریـدن آسـان بُـوَد و لیکـن

زنجیـر پـای یـوسف مشکل توان بـریـدن

گـاهی به قعـر چاهی گاهی درون سِجنـی

آن سعی و آن صفا را چون می توان دویدن؟

او درطواف زندان زنجیـرو غلّ به پا داشـت

هفت سال او چنین بود با دست و پا خزیدن

در طـور عشـق ،موسی ، قربانی مِنـا شـد

پایان ایـن مناسک کِـی می توان رسیدن؟

شـد رو به سوی قبله برخاک دست و پازد

بی بال و پر که نتوان مـرغ از قفس پریدن

از نالـه های زنجیـر تعبیـر نی چنیـن بود

از یـار هفـت سالـه مشـکل تـوان بـریدن

از حلقـه هـای زنجیـر رسـم  وفـا بدیـدم

بوسیده پای یوسف خـون از لبش چکیـدن

از نالـه های زنجـیـر افسـانـه ای شنیـدم

شد سر عشق بـازی در خـون خود طپیـدن

آن شاه مُلک و امکان گنجینه اش همین بود

یا نردبان خـریـدن یـا تخـت در گُـزیـدن

جبـریـل گـر نخـواهـد تابـوت او بـگیـرد

چنـدین غلام زنگی هم می توان خـریـدن

پیدا نشد عمـاری از چـوب و تختة عـرش

و ز نـردبـان کوتـاه بهتـر تـوان گُـزیـدن

من عاصی و گنهـکار رویـم سیاه و زنگـار

دوشـم به زیـر محـمِل شاید توان رسیدن

من هم غلام یوسف هم بنـده ای زِ مـوسی

زنجیـر و نردبان را بر دوش خود کشیـدن


 

مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن

(بحر مضارع مثمن اخرب)

 

 


<      1   2   3   4   5   >>   >



بازدید امروز: 105 ، بازدید دیروز: 112 ، کل بازدیدها: 406059
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ