سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فریاد من

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/10/8:: 6:0 صبح

فریاد من

بحر رجز مثمن سالم

(مستفعلن× 4)

تا نـام او را مـی بـرم روح و روانـم  مـی رود

آتش زند یا بشکنـد ایـن دل زِ دسـتم می رود

در سیـنه مـن یـاد او ، سـرمایـه مـن نـام او

بی ذکر و بی اذکـار او هستی زِ هسـتم می رود

راز و نیـازم سـوی او، ‌روز و شبـم در کـوی او

یا کافـرم یا عبـد او ، دینـم زِ دستـم مـی رود

گاهی رهـایم می کـند شـاید  جـوابم مـی کند

امـا فقـط خـوبی زِ او، ظـّن و گمانـم مـی رود

فکر و خیـالم محو او خـواب و خوراکـم بهر او

دیوانه ام از هجـر او هـوشم که هستم می رود

بنیـاد من فریـاد من: مهـدی بیـا مهـدی بیـا

این ذکر صبح و شام من حاشا که یادم می رود

جانـا غـلامت را بگـو جُـز مدح مـولا را مگـو

یـارب گواهـی، گفتـه ام، وی بر زبـانم می رود

سروده غلام: دکتر سید مهدی موحد ابطحی


غریب آشنا

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/10/5:: 6:9 صبح

غریب آشنا

بحر رجز مثمن سالم

(مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن)


اینـجا غریـبی آشـنا هـر دم عطـائی مـی کنـد

می بخشـد و می خواندت، دل را فـدائی می کنـد

بر آستان درگهـش، اُفتـان و خیـزان مـرد و زن

اینجا سرایِ رحمت است، هرکس گدایی می کند

هم رو سیاه هم رو سپید، هم مؤمن و هم این پلید

بر خـاک او افتـاده اند، چون او خـدایی می کنـد

بخشایش و بخشنـدگی مشـتاق یک شرمنـدگی

بر باب رحمت کوبه ای، هر کس صدایی می کند

هر سو مَلَک پـر می زند گَرد از حریـمش می بَرد

اینجـا شده عـرش بریـن گویا خـدایی می کند

بر خطة طوس آی و بین، صحرای طورگشته یقین

هر گوشه ای موسی چنین، سوز و دعایی می کند

دریای رحمـانی چنان طـوفان زده بر إنس و جان

کاین نوح و یونس غرقه اند، او ناخدایی می کند

امواج این دریای جود، ترسان کند نوح و یهـود

آسـوده در صحن رضا، هر کس صفـایی می کند

هرجا غلامی خوانده اند، من را در آنجا دیده اند

این کـعـبه دلـدار بیـن، من را رضـایی می کند

سروده غلام (دکتر سید مهدی موحد ابطحی)


منزل به منزل

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/9/23:: 11:44 عصر

دکتر سید مهدی موحد ابطحی

مرکز پژوهشهای اسلامی - پزشکی بصیر

منزل به منزل

کاروان اسرای اهل بیت علیهم السلام از کربلا تا شام مسیری طولانی داشت. اما از کدام مسیر؟

نظرات مختلفی درباره جغرافیای این حرکت وجود دارد: برخی مسیری تقریباَ مستقیم را در نظر می گیرند و برخی مسیرهای طولانی تری را احتمال داده اند که از شمال عراق و سوریه می گذرد. البته گزارشهای تاریخی چندی به نفع این مسیر طولانی وجود دارند. حقیقت چه بوده است؟

جعفر مهاجر قاضی و محقق شیعه شناس لبنانی است که در سال 2011 کتاب تاریخی-تحلیلی خودش را با نام «موکب الاحزان(سبایا کربلا)، خریطة الطریق» چاپ کرده که در ایران به نام «کاروان غم» و در 80 صفحه رقعی منتشر شده است. نویسنده با استفاده از شواهد موجود و شواهد تاریخی مندرج در یک کتاب تاریخی اصیل توانسته استدلالات خود را مقبول جلوه دهد. یکی از مزایای وی استفاده از کتاب مورخی است که شخصاً به مناطق مختلف سفر کرده و نتایج مشاهدات خود را به صورت کتاب درآورده در حالی دیگران به نقل مورخانی استناد کرده اند که تجربه سفر چندانی نداشته اند و بر اساس نوشته ها و گفته های دیگران کتاب خود را نوشتند.

مهمترین نکته برای ترسیم این نقشه؛ استناد به وجود «مساجد رأس الحسین» و «مقامهای رأس الحسین» در مدارک تاریخی است که حکایت از عبور دادن سر امام حسین علیه السلام از آن محلها بوده است. «تحقیر خاندان وحی» و «نشان دادن پیروزی بنی امیه» مهمترین دلیل برای طولانی کردن این مسیر بوده است.

در هر صورت، این کتاب مسیر حرکت اسرای اهل بیت را چنین ترسیم کرده است:

کربلا←کوفه←تکریت←موصل←نصیبین (در مرز ترکیه و سوریه) ←رأس العین (در مرز ترکیه و سوریه) ←

حران(داخل مرز ترکیه در شمال سوریه)← الرقه(داخل سوریه)←بالس←حلب←قنسرین←حماه←حمص←

جرسیه (مرز سوریه و شمال لبنان)← بعلبک (لبنان) ←صومعه الراهبه (لبنان) ← دمشق

 

منبع

مهاجر جعفر. کاروان غم. ترجمه مرعشی حسین. تهران: مسافر، 1390


علی اصغر

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/9/2:: 12:22 صبح

صبح پس از کشیک بیمارستان به مؤسسه خیریه ویژه مراقبتهای تسکینی (پالیتیو) رفتم و مشغول کارهایم شدم از جمله برنامه آموزش مراقبت معنوی گروهی را با کمک روانشناس مؤسسه می نوشتیم که مادر علی اصغر آمد اما مرا نشناخت. از او که پرسیدم: بالاخره خدا را چگونه دیدی؟ کمی مکث کرد و پرسید: شما همان دکتری هستید که بالای سر علی اصغر آمدید؟

علی اصغر پسر 8 ساله ای با سرطان خون (ALL)پیشرفته بود که خودم در چندین کشیک او را ویزیت کرده بودم. پدرش زندان بود و مادرش کنار بستر. وقتی که درد نداشت، شاد بود و شنگول. یک بار به علی اصغر گفتم: مورفین برایش می نویسم به شرطی که برایم نقاشی بکشد، درباره آنچه از خدا می خواهد، درباره فرشته ها، و درباره هرچه که به ذهنش می رسد. او هم بلافاصله له مادرش گفت مداد نقاشی هایش را بیاورد تا نقاشی بکشد(البته به او گفتم عجله نکن، بعداً هم می توانی برایم نقاشی بکشی). همه جوره برای تخفیف دردهای او کار شده بود. دریپ مورفین ساده ترین آنها بود که چندان جواب نمی داد. من علاوه بر وظایف پزشکی ام، سعی می کردم با بیمار یا همراهان و خانواده بیمار نیز در راستای مراقبت معنوی کار کنم. سخت بود اما چندین مورد نیز موفق بوده ام، حتی در اورژانس. یک شب از مادر علی اصغر سؤال کردم خدا را چگونه دیده ای؟ مکث کرد و سپس گفت توکل بر خدا. برایش توضیح دادم که آمدن و رفتن انسانها به دست خودشان نیست بلکه زورکی است. خدا هر کسی را یک جوری می برد اما مهم این است که برای برخی ها قرعه می افتد که بیماری سختی را تحمل کنند و برای برخی نه. اکنون برای شما و شوهرت و بقیه خانواده و خود علی اصغر این قرعه افتاده که بیماری سختی بگیرد، اگرچه شفا دست خداست و پزشکان وسیله اند ولی خدا می خواهد شما و ما را امتحان کند، ایمان شما را آزمایش کند، تحمل وصبر ما را بیازماید، درجه ایمان شما را بالا ببرد، عنایاتی در نظر گرفته که بدون تحمل این بیماری و چنین بیمارداری نمی توان به آنها دست یافت، ....اصلاً این بیمارستان یک دانشگاه است بلکه بزرکتر از دانشگاه، مدرک که ندارد اما نتیجه تحمل بیماری (توسط بیمار) و مریض داری (توسط خانواده) آنقدر عظیم و بزرگ است که با چیزی قابل مقایسه نیست. هر بار به نوعی سعی می کردم نگرش مادر علی اصغر نسبت به بیماری، زندگی، مرگ، خدا، و . و . عوض شود و بهتر شود.

روانشناس گفت: علی اصغر چندی پیش فوت کرد. ناراحت شدم و به مادر علی اصغر تسلیت گفتم. فهمیدم با پسر دیگرش آمده ولی خجالت می کشد و بیرون خیریه منتظر مادرش است. از او خواستم پسر دیگرش را هم به اتاق بیاورد. سپس شروع کردم به مراقبت معنوی: روایتهایی از پیغمبر و  ائمه خواندم درباره کودکی که پیش از والدین می میرد که جایگاهش در بهشت است، در قیامت با ظرف آبی می آید که فقط والدینش را سیراب می کند، به بهشت نمی رود تا والدینش زودتر از وی وارد بهشت شوند، و . و. سپس اضافه کردم: حالا ببین خدا به خاطر مریضی علی اصغر و تحمل زحمتهای مریض داری، می خواهد چه چیزی به شما بدهد، شاید اینها بهانه بوده تا پدرش  آزاد شود، شاید برکات دیگری در انتظار شماست، شاید ...، شاید.....

تاریخ دقیق فوت علی اصغر را پرسیدم و مادرش گفت: چهلم علی اصغر روز عاشوراست. من هم دوباره شروع کردم به تقویت معنویت وی [اما همینطور که برایش می گفتم چشمهایم پر از اشک شده بود و صدایم گرفت و برای این که متوجه نشود صورتم را به زیر انداختم] و ادامه دادم: شما برای صاحب اسم علی اصغر یک نذری بکن حتی در حد یک کیسه پولکی، یک روضه ای بگذار حتی در حد یک نوار روضه، و از خدا بخواه که به خاطر علی اصغر امام حسین علیه السلام گشایشی برای پدر علی اصغر و برای خودتان ایجاد کند.

خدا رحمت کند پدرم را، از مداحان می خواست روضه حضرت علی اصغر را در عاشورا ترک نکنند.

خدایا، به حق علی اصغر امام حسین علیه السلام، ما و نسل ما را حسینی کن و حسینی نگهدار.


آب، آب، آب!

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/8/30:: 11:0 عصر

چرا حضرت سید الشهداء آب طلبید؟

شاید این سؤال بی مورد باشد  زیرا ایشان تشنه بود و عطش او را می گداخت. پس آب طلبید اما چون می دانست کسی وی را سیراب نمی کند، برای اتمام حجت بوده است.

اگر کمی دقیق تر شویم، ظرافت طلب آب را در می یابیم:

1.     کوفیان نیز مدعی مسلمانی بودند، به سوی مکه نماز می خواندند، قرآن تلاوت می کردند، و ..... اما آنها درخواست سیدالشهداء علیه السلام را اجابت ننمودند و آبی به آنها ندادند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: کسی که ندای کمک مسلمانی را بشنود و یاری اش نکند، مسلمان نیست.

نتیجه: نامسلمانی کوفیان ثابت شد.

2.     امام حسین (ع) به دعوت کوفیان به عراق آمده بود پس مهمان کوفیان محسوب می شد. به همین خاطر و در ابتدای ورودش به عراق، یک خورجین از نامه های دعوت کوفیان را به لشگریان نشان داد که بدانند بی دعوت نیامده است.

نتیجه: امام حسین (ع) ثابت کرد که میزبان آداب میهمان نوازی را رعایت نکرد.

3.     اعراب به مهمان نوازی معروف بودند به حدی که در تاریخ گزارش شده که اگر مهمانی به خیمه/منزل عربی وارد می شد، هر آنچه در توان داشت خرج مهمان می کرد حتی اگر تنها گوسفندش را ذبح کند و مهمان را غذا دهد. چنین صفت پسندیده ای برای امام حسین (ع) به اجرا در نیامد.

نتیجه: عرب بودن کوفیان و عراقیان زیر سؤال رفت.

4.     سیر کردن گرسنه و سیراب کردن تشنه از خصائص هر انسانی است، از عواطف ذاتی انسانهاست و نیاز به دلیل ندارد. کاری به عرب و عجم، شرقی و غربی، سیاه و سپید، زن و مرد، کوچک و بزرگ، و دیندار و بی دین ندارد. هم اکنون نیز اگر یکی از انسانهای کره زمین به انسان دیگری برسد و حتی به زبان ایماء و اشاره به وی بفهماند که تشنه است، او را سیراب می کنند. ولی چنین کاری در عاشوراء انجام نگرفت.

نتیجه: انسانیت (انسان بودن) کوفیان زیر سؤال رفت.

5.     وقتی حیوانات تشنه به آبشخوری در صحرا می رسند همگی از آن آب می نوشند و هیچ حیوانی مانع نوشیدن دیگری نمی شود. در کربلا، آب را بر اهل حرم بستند، مشک آب را سوراخ کردند، سقای کودکان را کشتند، و فریاد واعطشا را با تیر و نیزه و شمشیر جواب دادند!

نتیجه: لشگریان نه فقط از انسانیت دور افتادند، بلکه پست تر از حیوانات شدند.

 امام حسین علیه السلام برای این که حجت را بر لشگریان تمام کند که از مسلمانی به در آمده اند، از انسانیت بیرون رفته اند، و از حیوانات پست تر شده اند، در هر حال و هر شرایطی آب طلبید تا وظیفه اصلی اش به عنوان حجت خدا و خلیفه الله را انجام دهد.

امام معصوم خلیفه الله است در زمین و حجت خداست بر عالمیان تا آنها را هدایت کند یا لااقل فرصت هدایت به آنها بدهد: به همین خاطر در گودال نیز از شمر طلب آب نمود تا شاید او به خاطر سیراب کردن اندکی از عذابش کم شود یا توفیق هدایت پیدا کند، طفل شیرخوارش را به میان لشگر برد و تقاضای آب نمود تا شاید شنونده ای بیدار شود و انسانیت خویش را آزاد کند.


<      1   2   3   4   5   >>   >



بازدید امروز: 29 ، بازدید دیروز: 295 ، کل بازدیدها: 423557
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ