practiced rationality

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/11/25:: 11:59 عصر

من اخذ الدین من افواه الرجال ردته منه الرجال

کسی که دین را از دهان مردانش بشنود, همین افراد او را از دین خارج می کنند!

به نظر شما این روایت چه نکته ای دارد؟

نفی تقلید؟

نفی دینداری؟

نفی پارادایم نقلی؟

تشویق اجتهاد در دین؟

بدعت شناسی؟

تبلیغ دین؟

به نظر من, این روایت عقلانیت عمل شده (practiced rationality )    (و نه صرفا فهم شده یا دانسته شده) را مورد توجه قرار داده و تبلیغ می کند, عقلانیتی که می تواند آثار متعددی مانند بدعت شناسی داشته باشد.


چرا حیدر نبود!؟

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/11/24:: 6:45 عصر

 

بودم غیور و غیرتم شُهره به آفاقم نمود

لیکن نمی دانم چه شد سیمای جانانم کبود


عمری سراپا گوش و چشم شاید تقاضایی کند

او در قفس بودش ولی چیزی نگفت و پرگشود


همراه او غمخوار او تنهاترین دلدار او

در حسرت گفتار او پایان رسید گفت و شنود


او شمع و من پروانه اش من در طواف کعبه اش

هفتاد و پنج روزی گذشت او در رکوع و من سجود


من پاسبان از گلشنش هم باغبان هم غنچه اش

شرمنده از پژمردنش او اشک و از من می زُدود


او بهترین همیار من چشم انتظـارِ پایِ من

شرمنده از دیوار و در صورت به زیر و قد خمود


دست خدا در آستین چشم خدای راستین

اما مپرسیدم چرا آتش به خانه شد فرود


انسیه حورا، بتول، بودش امانت از رسول

شاید نخفتم چون که شد دستان کین بر او فرود


هم چشم و هم دست خدا بیدار بودم با خدا

غفلت نکردم لحظه ای این خانه را سوزاند حسود


شرمنده از کوتاهی ام ریسمان نمود همراهی ام

آخر ندانستم او که بود حوریه یا انسیه بود


من ناخدا چون گشته ام؟ درهم شکسته کشتی ­ام

دشمن وِرا دیوار زد قدش چرا گشتی خمود؟


ای کاش غلامی می­ شنید این درد و این حزن شدید

او می نوشت با اشک خود آنجا چرا حیدر نبود


بحر رجز مثمن سالم (مستفعلن ×4)

شعر از غلام: (دکترسیدمهدی موحدابطحی)


چرا شبانه؟!

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/11/23:: 6:16 عصر

چرا حضرت زهرا سلام الله علیها وصیت کرد شبانه غسل داده شود، شبانه کفن شود و شبانه دفن گردد؟

استدلال من چنین است:

1- اهل مدینه برای اثبات مالکیت حضرت زهرا بر منطقه فدک، از ایشان شاهد خواستند.
اگرچه هنگام غصب فدک توسط مزدوران اولی، فدک در اختیار حضرت زهرا بود و کارگرانش بر آن زمینها کار می کردند (یعنی آن حضرت ذوالید بودند). مورخان چنین نوشته اند.
2- عصمت حضرت زهرا برتر از مقام  ذوالشهادتین بود که پیامبر به خزیمة بن ثابت اوسی اعطا کردند.
خزیمة بن ثابت اوسی یکی از انصار و از اصحاب جنگ بدر بود و روزی بر پیامبر و مرد عربی وارد شد که به پیامبر می گفت: «گواهی بیاور»! و پیامبر می فرمود: «من آن را قبلا! از تو خریده بودم و پولش را داده ام». خزیمه قضیه را جویا شد و فهمید پیامبر خدا (ص) قبلاً اسبی را از این مرد عرب خریده بودند و او پولش را گرفته بود اما اکنون وی مدعی شده که از پیغمبر طلبکار است و این اسب را به جای طلبش می خواست! خزیمه که این قضیه را شنید بلافاصله گفت: «من گواهی می دهم که پیامبر پول اسب را به این مرد عرب داده است»! پیغمبر (ص) به خزیمه فرمودند: «چگونه شهادت می دهی؟ تو که هنگام معامله با ما نبودی که گواهی دهی»؟! خزیمه گفت: «ای رسول خدا (ص)، من تو را در مورد اخبار غیبی و آسمانی که می گویی تصدیق می کنم و می دانم که شما جز حق نمی گویید. پس اکنون نیز حق را می گویید. چگونه ممکن است در این موضوع گواهی ندهم!؟». پیامبر آن گواهی را به جای شهادت دو مرد پذیرفتند و لذا او ملقب به «ذوالشهادتین» شد. همه مورخین شیعه و سنی، نقل کرده اند که پیغمبر (ص) گواهی خزیمه را به جای دو مرد قبول کردند. وی در جنگ بدر و دیگر غزوات پیغمبر (ص) از جمله فتح مکه شرکت کرد و بعد از رحلت پیامبر گرامی، در کنار علی بن ابیطالب (ع) و از یاران او و همواره همراهش بود تا در جنگ جمل و صفین نیز شرکت کرد و در جنگ صفین شهید شد. پس ذوالشهادتین که نه  معصوم بود و نه جزو آیه تطهیر، به دلیل ایمان یقینی که داشت سخن پیامبر خدا را تأیید کرد، یعنی عصمت پیامبر را گواهی داد. 

در نتیجه

- مردم مدینه منکر عصمت آن حضرت شده بودند (و بالتبع منکر و کافر قرآن) که آن حضرت اجازه حضور آنان را برای تغسیل و تکفین و تدفین ندادند.

همگان می دانستند ایشان مطهره و صدیقه است و دروغ نگفته و نمی گوید. پس مطالبه شاهد از ایشان کردن یعنی نپذیرفتن حرف ایشان، یعنی قبول نکردن صداقت و طهارت ایشان. یعنی مردم مدینه عصمت آن حضرت را منکر شده بودند، به رفتار، نه گفتار! انکاری که نه فقط انکار عصمت بود بلکه انکار قرآن نیز بود. یعنی نپذیرفتن قرآن (آیه تطهیر)(آیه مودت)، و این یعنی کافر شدن به قرآن و کافر شدن به دین اسلام.

در واقع از مردم مدینه انتظار می رفت که رفتاری مانند خذیمه بن ثابت ذوالشهادتین بروز می دادند و عصمت تنها دختر آخرین پیامبر (جزو آیه تطهیر و آیه مودت) را گواهی می کردند. چرا کمی به ذهنشان فشار وارد نکردند و از خودشان نپرسیدند که مگر می تواند ایشان دروغ بگوید؟ مگر می توان از وی برای اثبات سخنش شاهد خواست؟

حضرت فاطمه زهرا مایل نبود

منکرین عصمت بر درگشت وی اشک تمساح بریزند!

مهجور کنندگان قرآن به دنبال پاره تنِ حاملِ قرآن راه بیافتند!

چاپلوسان سیاست پیشه از پیکرش وجاهت اجتماعی و سیاسی بسازند!

آری، حضرت زهرا چنین کافران و منکرانی نسبت به دین و قرآن را از تکفین و تشییع و تدفین پیکرش بازداشت تا علاوه بر حفاظت از قرآن ناطق (امام و حجت خدا)، حافظ آیه های قرآن صامت نیز باشد. این حفاظت و نگهداری کاری خدایی بود که خدا انجام آن را به خویش نسبت داده (إنا نحن نزّل الذکر و إنا له لحافظون) اما تنها دخترِ رحمت للعالمین انحام داد.

 

نوشته مرتبط: 

بنت النبی ذوالشهادتین


Practical Fearing vs. Philosophical Tearing!

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/11/20:: 11:33 صبح

I read an idea on the following link about educating ethics students during their real clinical situations:
http://blogs.bmj.com/medical-ethics/2017/02/06/bridging-the-education-action-gap-a-near-peer-case-based-undergraduate-ethics-teaching-programme/?utm_campaign=shareaholic&utm_medium=linkedin&utm_source=socialnetwork

It`s a good idea, but I am not sure that all practitioners encourage it. I guess most of them 1) fear from facing their professional or ethical errors, mistakes and faults, 2) keep their own values, ethical principles, and theoretical foundations from exposure. Practical Fearing vs. Philosophical Tearing!
What do you think?


منشأ حقوق بشر 1

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/11/17:: 9:51 عصر

HUMAN RIGHTS`S ORIGIN-1

آیا می توان حقوق بشر (human rights) را با استفاده از آموزه های دین اسلام تبیین کرد تا منشأ و خاستگاه آن مشخص شود؟

آیا استدلال مربوطه وابسته به بازفهمی مفاهیمی مانند «آفرینش انسان»، «مخاطبه الهی»، نتکامل هویت فردی و اجتماعی» و «هویت غایی انسان» است؟

نکته اول:

اگر اصالت حقوق بشر را به «بودن» یا «فعلیت/استعداد بودن» انسان بدانیم که از خلق نطفه آغاز و تا مرگ ادامه دارد. این سیر تکاملی آفرینش، حقوق متکاملی را نیز به دنبال دارد. بلکه بودن موجودات با این تفاوت که حقوق حیوانات و نباتات در مقابل تسخیر/سلطه انسانی مقهور است ولی باز هم آنها حقوقی انسان کنونی مخاطب الهی شده است. آفرینش آدم و انسان کنونی به امر الهی بوده که فطرت او خداگراست. بنابراین حق حیات واقعیت هر انسان زنده است و قابل بحث نیست زیرا حقوق بشری همگی نتیجه آن هستند (کارکردهای حق حیات).

ادامه دارد. . . . .


<   <<   21   22   23   24   25   >>   >



بازدید امروز: 123 ، بازدید دیروز: 84 ، کل بازدیدها: 437152
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ