درباره مهدی موحد ابطحی
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/1/31:: 12:19 صبحAbout Mahdi MovahedAbtahi
His published resume: in linkedin
About his father: link in Farsi Wikipedia
بخشهایی از وصیت پدر نویسنده:
About Mahdi MovahedAbtahi
His published resume: in linkedin
About his father: link in Farsi Wikipedia
بخشهایی از وصیت پدر نویسنده:
مفهوم حوزه سلامت همان مفهوم نظام سلامت را نمی رساند . سیاستگذاری در حوزه سلامت با سیاستگذاری برای حوزه سلامت الزاماٌ یکسان نیستند. سلامت را نمی توان همان بهداشت ترجمه کرد.
سلامت منحصر به درمان نیست. تقلیل حق سلامت به خدمات سلامتی درست نیست. پزشکان تنها متولیان سلامت نیستند. و . و . و . و . و
در فروردین 93؛ ابلاغ سیاستهای کلی سلامت خبر اول رسانه های ایران شد. من نیز کنجکاو شدم و جزئیات آن را مطالعه کردم و از سر دلسوزی و دوستی چنین نوشتم:
1. سیاستهای ابلاغ شده سلامت به سران قوای سه گانه و شورای تشخیص مصلحت نظام حاوی نکات مثبت و البته ابهامات متعددی می باشد.
2. ابهامات فوق الذکر بیشتر مبنایی و فلسفی هستند که نیاز به آشنایی با فلسفه پرشکی و سلامت است تا درک واقعی و یکسان از واقعیتی به نام سلامت بدست آید.
3. مشخص نشده که منظور از نظام سلامت چیست و چه بخشها و اجزایی دارد. گفتنی است تصمیم گیران و مجریان نظام سلامت در ایران متعددند، گاهی متنافرند، و شاید غیر قابل جمع باشند و نمی توان (همانطور که در بند 1-7 ابلاغیه آمده) تولیت نظام سلامت را به سادگی بر عهده وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی دانست.
4. با این ابلاغیه نمی توان نهادهای درگیر سلامت را یکجا جمع کردزیرا نهادهای زیادی جزو نظام سلامت هستند که تأمین اعتبار منابع مالی و انسانی، سیاستگذاریها و تصمیم گیریهای آنها مستقل از وزارت بهداشت و درمان است:
a. بهزیستی و همه تشکیلاتی که از آن مجوز می گیرند (مراکز ترک اعتیاد، خانه سالمندان، . .)
b. خیریه های مردمی که از استانداری ها مجوز فعالیت می گیرند (بیمارستانهای خیریه، درمانگاههای وابسته به خیریه های مذهبی، . . )
c. دانشگاه آزاد (بیمارستانهای طرف قرارد داد آن، دانشکده های پزشکی و دندانپزشکی آن، . . .)
d. کمیته امداد، هلال احمر، وزارت رفاه، سازمان تأمین اجتماعی، سازمانها و مؤسسات بیمه گر (خدمات درمانی، بیمه های خصوصی، . .)
5. ساختار فعلی نظام سلامت کشور با نیازهای واقعی آن تفاوت زیادی دارد:
a. وزارت بهداشت و درمان رکن سیاستگذاری نیست.
b. ارکان اجرایی این نظام فقط دانشگاههای علوم پزشکی نیستند.
c. وزارت بهداشت و درمان نقش حاکمیتی بر این نهادهای سهیم در نظام سلامت ندارد.
6. فهم مشترک بین سیاستگذاران، تصمیم گیرندگان، و مجریان نظام سلامت ضروری است، مقدمه آن؛ ایجاد زبان مشترک است که نیازمند زیربنای فکری درست و توسعه یافته ای بین آنهاست که به سختی می توان آن را یافت!
7. سلامت به عنوان مجموعه ای از خدمات دانسته شده(بند 1 ابلاغیه) که یک اشتباه زیربنایی (فلسفی) است زیرا سلامت یک حق است نه یک کالا یا خدمت (که قابل خرید و فروش باشد). حق را نمی توان فروخت یا خرید ولی کالا یا خدمت را می توان خرید یا فروخت. چنین نگاهی به سلامت نوعی تقلیل گرایی است که ریشه در مبانی نظری و فلسفی افراد دارد و افراد درگیر حوزه سلامت مبانی فلسفی بسیار متفاوتی دارند.
8. نگاه سطح پایین به سلامت (ارائه خدمت به جای ایفای حق سلامتی) چنین القاء می کند که ارائه خدمات منت گذاری است که نظام بر دوش دریافت کنندگان خدمات سلامتی می گذارد (و نه ادای حق که نظام باید پاسخگو باشد).
9. مدیریت نگرش ها باید در سطوح مختلف انجام شود که جای آن خالی است:
a. حاکمیت و سیاستگذاری
b. مسئولان اجرایی نظام
c. ارائه دهندگان خدمات
d. دریافت کنندگان خدمات
10.تحقق رویکرد جامع (همه جانبه) به سلامتتفاوت ساختاری (بنیادهای معرفتی و فلسفی) با رویکردهای غیر جامعدارد. برای ارائه چنین نظامی نیاز به نگرشی جامع (و نه جزء نگر)، مراقبت محور (و نه صرفاٌ پزشکی محور/پزشکی شده)، جامعه محور (و نه سازمان محور مانند بیمارستان و ..)، و مردمی تر برای سهیم کردن بیشتر بیمار و خانواده اش در مسئولیت (و نه صرفاً اعضای تیم مراقبت و درمان) دارد. چنین نگرشی مستلزم معرفت شناسی خاصی است که پزشکیِ متخصص محور، سازمان محور، و درمان محور فاقد آن است. تربیت چنین افرادی نیازمند آموزش به ویژه در فلسفه پزشکی است.
11.ابلاغ سیاستهای کلی نظام توسط رهبری نشان از نقطه ضعف عمده در تصمیم گیری کلان مسئولان نظام است، اگرچه ممکن است عده زیادی آن را تمجید کنند. با کمی تأمل و دقت این اتهام تقویت می شود که نهادها و مراجع تصمیم سازی در ایران منحصر به رهبری است پس نهادها و مراجع تخصصی و حرفه ای در هر حوزه (مانند سلامت) یا وجود نداشته اند یا کارشان را انجام نداده اند یا نادرست کار کرده اند. در دو حالت اخیر، کمبود ظرفیت تصمیم سازی کلان و پرهزینه بودن تصمیم گیری کلان نتیجه می شود که همدیگر را تشدید می کنند (یک چرخه منفی در مملکت داری ایران وجود دارد). در واقع، این ابلاغیه به دوش کشیدن رسالتی است که دیگران می بایست انجام می دادند و به علت اجرا نشدن، رهبری خود متکفل آن شده است. آیا نهادها و مراجع تصمیم گیریهای کلان در سلامت از کوتاهی در انجام مسئولیتشان خجالت می کشند؟
12.ابلاغ سیاستهای کلی نظام نوعی نادیده گرفتن اسناد بالادستی نظام می باشد یا لااقل نشان از ناکارآمدی یا غیرواقعی بودن آنها دارد:
a. در افق چشم انداز بیست ساله ایران (1404) منظور نشده بود.
b. در برنامه چهارم یا پنجم توسعه اشاره ای به چنین سیاستهایی نکره اند.
c. در نقشه جامع سلامت نیز تمامی این سیاستها یافت نمی شوند.
13.با تدوین برنامه ای کلان، باید سازوکار نظارت و ارزیابی حین و پس از اجرا نیز مشخص شود تا هرچه زودتر معایب و نواقص تصمیم سازی و تصمیم گیری کلان استخراج و اصلاح گردند. در اسناد فوق الذکر ضرورت یا امکان تدوین چنین سیاستهای کلی توسط رهبری پیش بینی نشده است.
این ابلاغیه موارد مثبتی نیز دارد:
- این که بالاترین سطح نظام ایران سیاستهای کلی سلامت را ابلاغ می کند، حکایت از تغییر رویکرد حاکمیتی و سیاستگذاری به نظام سلامت می باشد: یعنی رهبری خودش را (و نه فقط قوه مجریه یا وزارت بهداشت و درمان) مسئول ایفای حق سلامت (health right) دانسته است.
نسخه دوم: 28 فروردین 93
تکمیل این مقاله ادامه دارد.
این مقاله به تحلیل شخص یا شخصیت نمی پردازد اما ایشان از مشاوران متعدد بهره می گیرند و این انتظار منطقی است که اطلاعات و مشاوره های دریافتی چنان بی عیب و نقص باشند که پس از ابلاغ، نتوان ابهاماتی را بر آنها وارد کرد.
[1] لینک به پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: رفیقُک من یُعیبُک: رفیق تو کسی است که ایرادت را به تو می گوید.
Holistic approach
در رویکرد جامع به سلامت، انسان به عنوان یک کل در نظر گرفته می شود که سلامت وی از ابعاد مختلف (جسمی، روانی، روحی، معنوی، اجتماعی) قابل دستیابی است که در آن، فقط به بیماری جسم پرداخته نمی شود، فقط بیماری روانپزشکی بیمار درمان نمی شود، عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت انسان نیز توچه می شوند، و به نیازهای معنوی افراد جامعه توجه می شود.
Medicalized
این مطلب را در تلگرام مطالعه کنید.
آیا امام زمان (عج) قبر مادرش را آشکار می کند؟
در مداحی ها و روضه خوانی ها بسیار شنیده ایم که امام زمان می آید و قبر مخفی مادرش فاطمه اطهر را آشکار می کند، حتی در اشعار و مرثیه خوانی ها نیز آرزو می شود که او چنین کاری انجام دهد.
آیا ایشان چنین کاری خواهد کرد؟
علتی که حضرت زهرا را مجبور کرد تا قبرش را مخفی بدارد چه بود؟ و آیا همین علت در زمان ظهور امام زمان باقی است یا مرتفع می شود؟
در روایات آمده که آن حضرت چون به مدینه آید، بر یک نفر حد جاری می کند زیرا وی تهمتی بر یکی از همسران پیامبر زد [1]و ولی پیامبر بنا به مصالحی آن را اجرا نکرد و هیچ مدرکی نیز بر بخشودگی او توسط پیامبر نیز وجود ندارد. د ر روایات شیعه آمده که آن حضرت عایشه را زنده کرده و حد قذف (نسبت دادن زنا به کسی) را بر وی جاری می کند. حد قذف؛ سنگسار کردن اتهام زننده می باشد[2].
مفخی ماندن قبر تنها دختر آخرین رسول الهی حکمتهایی داشته است:
1. سند مظلومیت پیامبر و ائمه و محبین آنها می باشد.
2. سند اذیت نمودن پیامبر است که خدا به اذیت کنندگان عذاب وعده کرده است (به استناد آیه إنّ الذین یؤذون الله و رسوله . . . . .. عذابٌ ألیم)
3. سند ادا نکردن مردم اجر و مزد رسالت پیامبر است (به استناد آیه قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی)
[1]وقتی ماریه همسر پیامبر باردار شد و سپس ابراهیم را بدنیا آورد، عایشه دختر ابوبکر شایعه کرد که این فرزند از نسب پیامبر نیست بلکه از از نسب مردی است که در باغ وی کار می کرد. پیامبر نیز حضرت علی را بر رد یا اثبات این ادعا فرستاد اما معلوم شد آن مرد خواجه (عنین) بوده و آلت مردانگی ندارد. پیامبر بر عایشه غضب کرد و خدا آیاتی را در نکوهش عایشه و همدستش حفضه (دختر عمر بن الخطاب) نازل کرد که وعده عذاب بر آنها داده بود.
[2]کسانی که مایل باشند، اجرای حد قذف توسط امام زمان بر عایشه را شاهد و ناظر باشند، می توانند هر روز دعای عهد بخوانند تا ان شاء الله با ظهور ایشان از برزخ به دنیا رجعت کرده و در خدمت آن حضرت باشند.
- بشر در ابتدا نمی نوشت اما برای فهماندن نیت و رساندن پیام خود با انگشت خویش بر روی ماسه و خاک نبشت. حتی انگشت خونین را بر زمین و دیوار کشید و پیامی نگاشت.
- دوران پیشرفت بشر رسید: با سنگ تیز بر چوب و گِل و تخته سنگ کشید، سنگ و چوب را با مفرغ و آهن تراشید، و با میخ بر سنگ به خط میخی نوشت.
- بالاخره نگارش بشر ارتقاء یافت: قلم و مُرکب و جوهر را ساخت و با قلم به نوشتن پرداخت. این نوشت افزار (مانند خودنویس و مداد و قلم و خودکار)، ابزاری شدند برای ابراز نیتها و افکار، برای فهمیدن و فهماندن اسرار.
- دورانها سپری شد و دوران فنآوری پیش آمد: نرم افزار تبدیل صوت یا نوشته به متن نوشتاری یا به صدای گویا، سخت افزارهایی مانند کیبورد و صفحه کلید، تلکس و تلگراف، تلفن و موبایل، تلویزیون و کاست پخش، . .
همه اینها وسایلی برای سطر به سطر نبشتن و نوشتن، نگارش و نگاشتن، و داشتن و نگهداشتن پیامها و پیغامها هستد. بزرگترین تکامل بشر، توانایی نگارش اوست، توانایی عظیمی که قرآن نیز از آن یاد می کند.
آیا باور می کنید خداوند
به توانایی نگارش بشری قسم یاد می کند؟ !
آیا عجیب نیست که خداوند
به کیبورد و صفحه کلید قسم یاد کند ؟ !
به قلم و مداد و خودنویس و خودکار و پن و . . قسم یاد کند؟ !
به نرم افزارهایی که صدا را تبدیل به نوشته می کنند، قسم یاد کند؟ !
به آنچه که در آینده پدید آید که بتواند سطری را نگارش کند، قسم یاد می کند؟ !
قرآن را باز کنید، سوره قلم را بیاورید، و آیات 1 و 2 آن را با آرامش و تأنّی قرائت کنید:
ن. و القلمِ و ما یَسطُرون.
نون. قسم به قلم و [قسم به] هر آنچه که با آن سطر می نگارند.
آری. این معجزه ماندگار قرآن و سخن خداست که پا به پای پیشرفت و فنآوری، پیش آمده است.
نوشته شده در یک شنبه 24/1/93
بیشتر بدانید: بنیان گذار آخرین تمدن (The Ultimate Civilization Founder)
اخلاق پیغمبری
. . . . بیرون شهر [اصفهان] بودم، مجلس فاتحه یکی از آقایان روضاتی بود. من از بیرون به عجله آمده بودم، بنا داشتم به این مجلس برسم. هوا داغ! عمامه قُل قُل می کرد! سرم . . ! وارد شدم به عجله و تندی. همان اوائل جلسه یکی [به احترام من] بلند شد و مرا را [جای خودش] نشاند. من نیز با [آیه الله] آسیدمرتضی [موحد ابطحی] هیچگونه [حساب] شوخی [تا قبلش] نداشتیم و [بعدش هم] نداشتیم. وقتی نشستم پهلوی من [حجه الاسلام و المسلمین] حاج آقا محمد فقیه[1] بود که بعداً فهمیدم دامادشان است و پهلوی ایشان حاج آقا مرتضی. حالا، من در حالی که تازه آمده بودم و هوا داغ! و جوان! و . . ، انتظار نداشتم از یک پیرمرد که یک چنین حرفی بزنند و شوخی بکنند، من نمی دانستم این حرف شوخی است. به من گفتند: «احوال درویش؟!» من نیز جسارت کردم؛ بلند! بلند! در حد ایشان نبود اما وقتی آدم ترمزش در می رود، اختیارش دست خودش نیست. این مرد بزرگوار یک کلمه حرف نزد! حاج آقا محمد نیز یک کلمه حرف نزند! خیلی خوب. مجلس تمام شد و آمدیم بیرون.
دفعه دیگر، مسجد مریم بیگم فاتحه بود در شبستان، بیرون هم چادر زده بودند. من بیرون نشسته بودم که حاج آقا مرتضی وارد شد. با خودم گفتم: آن روز، آنجا، در آن جلسه، من جسارت کردم به ایشان، حالا من پاشم و برم دست ایشان را ببوسم، راستِ همه[2]، تا جبران شود. بلند شدم رفتم جلو، آنچه کردم ایشان نگذاشت دستش را ببوسم. بازهم یک کلمه از آن جسارتها حرفی نزد. خوب، آمدیم، نشستیم. نگذاشت! من وظیفه می دانستم خودم را درمان کنم.
یک شب، شنیدم دارند درب منزل ما را می زنند، ساعت دوازده شب، [هوا] سرد! سرد! رفتم، دیدم آقا آسید مرتضی است و پدر شما [آیه الله العظمی] آسید محمد علی [موحد ابطحی]. این دو تا صورتشان را بسته بودند از سرما با شال و آمدند تو. آمدند نشستند و من تعجب کردم این وقت شب! - من دوستشان دارم ایشان را همشان خوبند، ذرّه ای قاطی ندارند. خودت هم نداری. اما یک خورده همه ما یک چیزی مان می شود- آمدند احوال پرسیدند و ما هم وظیفه خودمان را انجام دادیم - همان تعارفات و احترامات . . - یک کلمه از آن حرفها نزدند. اینها آمدند به من بگویند ما از این حرفها چیزیمان نیست، اما یک کلمه حرف نزدند، با عمل، با عمل رساندند به من که «ما نسبت به تو چیزی مان نیست»، اما [این که] یک کلمه از آن حرفها [را بازگو کنند]، اصلاً.
در خوبی کسی را مثل اینها من ندیده ام. دیده ام آیه الله العظمی آسید عبدالهادی شیرازی و خویی و آسیدمحمد شاهرودی و اصطهباناتی، و امثال آقای حیکم و . . [را]. رفت و آمد داشته ام با آنها، من با اینها جلسه داشته ام. آدمهای خوب خیلی هستند اما اینها [پدر و جدتان] در این سطحی که بودند، من کم نظیر دیده بودم. در یک همچنین سطحی، یک اخلاقی پیغمبری بود. من اگر بودم یک کلمه اش را طاقت نمی آوردم. شما در چنین بیتی بزرگ شده اید. من تا زنده ام برای آنها طلب مغفرت می کنم. آنها در محدوده و شعاع خودشان روشنی می دادند و مردم را روشنی می کردند. جدتان که حکمت نیز خوانده بود و کارهایی می کرد که کمتر کسی انجام می داد. . . .
نکته: آیه الله مستجابی (مستجاب الدعوة)، نوه آیت الله سید ابوالحسن صدرعاملی، که با مرحوم امام موسی صدر و مرحوم آیه الله سید حسین خادمی (خادم الشریعه) عمو زاده می شوند.
منبع: موحد ابطحی مهدی و راویان. در محضر استاد. فصل سوم: مصاحبه ها. روایت راوی سوم: آیة الله سید مرتضی مستجابی. ناشر ؟؟، 1394
1: فرزند ارشد مرحوم آیه الله سیدمحمدتقی موسوی اصفهانی صاحب کتاب مکیال المکارم به به امر امام زمان علیه السلام نوشته شده است.
2: در مقابل همه