سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چرا حیدر نبود!؟

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/11/24:: 6:45 عصر

 

بودم غیور و غیرتم شُهره به آفاقم نمود

لیکن نمی دانم چه شد سیمای جانانم کبود


عمری سراپا گوش و چشم شاید تقاضایی کند

او در قفس بودش ولی چیزی نگفت و پرگشود


همراه او غمخوار او تنهاترین دلدار او

در حسرت گفتار او پایان رسید گفت و شنود


او شمع و من پروانه اش من در طواف کعبه اش

هفتاد و پنج روزی گذشت او در رکوع و من سجود


من پاسبان از گلشنش هم باغبان هم غنچه اش

شرمنده از پژمردنش او اشک و از من می زُدود


او بهترین همیار من چشم انتظـارِ پایِ من

شرمنده از دیوار و در صورت به زیر و قد خمود


دست خدا در آستین چشم خدای راستین

اما مپرسیدم چرا آتش به خانه شد فرود


انسیه حورا، بتول، بودش امانت از رسول

شاید نخفتم چون که شد دستان کین بر او فرود


هم چشم و هم دست خدا بیدار بودم با خدا

غفلت نکردم لحظه ای این خانه را سوزاند حسود


شرمنده از کوتاهی ام ریسمان نمود همراهی ام

آخر ندانستم او که بود حوریه یا انسیه بود


من ناخدا چون گشته ام؟ درهم شکسته کشتی ­ام

دشمن وِرا دیوار زد قدش چرا گشتی خمود؟


ای کاش غلامی می­ شنید این درد و این حزن شدید

او می نوشت با اشک خود آنجا چرا حیدر نبود


بحر رجز مثمن سالم (مستفعلن ×4)

شعر از غلام: (دکترسیدمهدی موحدابطحی)


چرا شبانه؟!

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/11/23:: 6:16 عصر

چرا حضرت زهرا سلام الله علیها وصیت کرد شبانه غسل داده شود، شبانه کفن شود و شبانه دفن گردد؟

استدلال من چنین است:

1- اهل مدینه برای اثبات مالکیت حضرت زهرا بر منطقه فدک، از ایشان شاهد خواستند.
اگرچه هنگام غصب فدک توسط مزدوران اولی، فدک در اختیار حضرت زهرا بود و کارگرانش بر آن زمینها کار می کردند (یعنی آن حضرت ذوالید بودند). مورخان چنین نوشته اند.
2- عصمت حضرت زهرا برتر از مقام  ذوالشهادتین بود که پیامبر به خزیمة بن ثابت اوسی اعطا کردند.
خزیمة بن ثابت اوسی یکی از انصار و از اصحاب جنگ بدر بود و روزی بر پیامبر و مرد عربی وارد شد که به پیامبر می گفت: «گواهی بیاور»! و پیامبر می فرمود: «من آن را قبلا! از تو خریده بودم و پولش را داده ام». خزیمه قضیه را جویا شد و فهمید پیامبر خدا (ص) قبلاً اسبی را از این مرد عرب خریده بودند و او پولش را گرفته بود اما اکنون وی مدعی شده که از پیغمبر طلبکار است و این اسب را به جای طلبش می خواست! خزیمه که این قضیه را شنید بلافاصله گفت: «من گواهی می دهم که پیامبر پول اسب را به این مرد عرب داده است»! پیغمبر (ص) به خزیمه فرمودند: «چگونه شهادت می دهی؟ تو که هنگام معامله با ما نبودی که گواهی دهی»؟! خزیمه گفت: «ای رسول خدا (ص)، من تو را در مورد اخبار غیبی و آسمانی که می گویی تصدیق می کنم و می دانم که شما جز حق نمی گویید. پس اکنون نیز حق را می گویید. چگونه ممکن است در این موضوع گواهی ندهم!؟». پیامبر آن گواهی را به جای شهادت دو مرد پذیرفتند و لذا او ملقب به «ذوالشهادتین» شد. همه مورخین شیعه و سنی، نقل کرده اند که پیغمبر (ص) گواهی خزیمه را به جای دو مرد قبول کردند. وی در جنگ بدر و دیگر غزوات پیغمبر (ص) از جمله فتح مکه شرکت کرد و بعد از رحلت پیامبر گرامی، در کنار علی بن ابیطالب (ع) و از یاران او و همواره همراهش بود تا در جنگ جمل و صفین نیز شرکت کرد و در جنگ صفین شهید شد. پس ذوالشهادتین که نه  معصوم بود و نه جزو آیه تطهیر، به دلیل ایمان یقینی که داشت سخن پیامبر خدا را تأیید کرد، یعنی عصمت پیامبر را گواهی داد. 

در نتیجه

- مردم مدینه منکر عصمت آن حضرت شده بودند (و بالتبع منکر و کافر قرآن) که آن حضرت اجازه حضور آنان را برای تغسیل و تکفین و تدفین ندادند.

همگان می دانستند ایشان مطهره و صدیقه است و دروغ نگفته و نمی گوید. پس مطالبه شاهد از ایشان کردن یعنی نپذیرفتن حرف ایشان، یعنی قبول نکردن صداقت و طهارت ایشان. یعنی مردم مدینه عصمت آن حضرت را منکر شده بودند، به رفتار، نه گفتار! انکاری که نه فقط انکار عصمت بود بلکه انکار قرآن نیز بود. یعنی نپذیرفتن قرآن (آیه تطهیر)(آیه مودت)، و این یعنی کافر شدن به قرآن و کافر شدن به دین اسلام.

در واقع از مردم مدینه انتظار می رفت که رفتاری مانند خذیمه بن ثابت ذوالشهادتین بروز می دادند و عصمت تنها دختر آخرین پیامبر (جزو آیه تطهیر و آیه مودت) را گواهی می کردند. چرا کمی به ذهنشان فشار وارد نکردند و از خودشان نپرسیدند که مگر می تواند ایشان دروغ بگوید؟ مگر می توان از وی برای اثبات سخنش شاهد خواست؟

حضرت فاطمه زهرا مایل نبود

منکرین عصمت بر درگشت وی اشک تمساح بریزند!

مهجور کنندگان قرآن به دنبال پاره تنِ حاملِ قرآن راه بیافتند!

چاپلوسان سیاست پیشه از پیکرش وجاهت اجتماعی و سیاسی بسازند!

آری، حضرت زهرا چنین کافران و منکرانی نسبت به دین و قرآن را از تکفین و تشییع و تدفین پیکرش بازداشت تا علاوه بر حفاظت از قرآن ناطق (امام و حجت خدا)، حافظ آیه های قرآن صامت نیز باشد. این حفاظت و نگهداری کاری خدایی بود که خدا انجام آن را به خویش نسبت داده (إنا نحن نزّل الذکر و إنا له لحافظون) اما تنها دخترِ رحمت للعالمین انحام داد.

 

نوشته مرتبط: 

بنت النبی ذوالشهادتین


Practical Fearing vs. Philosophical Tearing!

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/11/20:: 11:33 صبح

I read an idea on the following link about educating ethics students during their real clinical situations:
http://blogs.bmj.com/medical-ethics/2017/02/06/bridging-the-education-action-gap-a-near-peer-case-based-undergraduate-ethics-teaching-programme/?utm_campaign=shareaholic&utm_medium=linkedin&utm_source=socialnetwork

It`s a good idea, but I am not sure that all practitioners encourage it. I guess most of them 1) fear from facing their professional or ethical errors, mistakes and faults, 2) keep their own values, ethical principles, and theoretical foundations from exposure. Practical Fearing vs. Philosophical Tearing!
What do you think?


منشأ حقوق بشر 1

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/11/17:: 9:51 عصر

HUMAN RIGHTS`S ORIGIN-1

آیا می توان حقوق بشر (human rights) را با استفاده از آموزه های دین اسلام تبیین کرد تا منشأ و خاستگاه آن مشخص شود؟

آیا استدلال مربوطه وابسته به بازفهمی مفاهیمی مانند «آفرینش انسان»، «مخاطبه الهی»، نتکامل هویت فردی و اجتماعی» و «هویت غایی انسان» است؟

نکته اول:

اگر اصالت حقوق بشر را به «بودن» یا «فعلیت/استعداد بودن» انسان بدانیم که از خلق نطفه آغاز و تا مرگ ادامه دارد. این سیر تکاملی آفرینش، حقوق متکاملی را نیز به دنبال دارد. بلکه بودن موجودات با این تفاوت که حقوق حیوانات و نباتات در مقابل تسخیر/سلطه انسانی مقهور است ولی باز هم آنها حقوقی انسان کنونی مخاطب الهی شده است. آفرینش آدم و انسان کنونی به امر الهی بوده که فطرت او خداگراست. بنابراین حق حیات واقعیت هر انسان زنده است و قابل بحث نیست زیرا حقوق بشری همگی نتیجه آن هستند (کارکردهای حق حیات).

ادامه دارد. . . . .


زنجیره ارزش برای کودکان کار

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 95/11/9:: 9:26 عصر

زنجیره ارزش برای کودکان کار

آیا آموزش زنجیره های ارزش (value chains) یا همان شبکه ارزش به کودکان کار می تواند فایده ای داشته باشد؟

پیشنهادی برای توانمندسازی کودکان کار دارم و منتظر نظرات و انتقادات هستم.

وضعیت موجود
فعالان این حوزه، به دنبال جبران کمبودهای کودکان کار هستند: 
- جبران ترک یا افت تحصیلی کودکان کار با برگزاری کلاسهای آموزشی رسمی یا غیررسمی
- جبران کمبودهای رفاهی با کمک گرفتن از خیریه ها و خیرین و کمکهای مردمی و مانند آن
- جبران تجربه نکردن کودکی با برگزاری کلاسهای مختلف تفریحی، آموزشی، پرورشی و انگیزشی
-جبران آسیبهای حقوقی و قانونی با انجام مشاوره حقوقی و حمایتهای قانونی و قضایی
-جبران آسیبهای روحی-روانی با انجام مشاوره روانشناسی و روانپزشکی
همه این حمایتها به یک  روی سکه توجه دارند: کمبودها، آسیبها، نقاط منفی، ناهنجاری ها، غیرنرمال ها!
همگی به نوعی مقایسه ای دارند بین کیفیت زندگی و پایگاه اجتماعی خودشان با کیفیت زندگی و پایگاه اجتماعی کودکان کار!
آیا نمی توان جور دیگر اندیشید؟
آیا نمی توان چشمها را شست، جور دیگر نگریست؟!

بیان مسأله و تحلیل: 
شاید جملات زیر را مکرراً از فعالان برای کودکان کار شنیده اید که من جور دیگری می بینم:
- کودکان کار بیش فعال هستند! (در حالی که به دلیل وضعیت زندگی، خلاقیت و مهارت آنها رشد یافته اما پرورش نیافته یا سرکوب شده است).
- مشکل این کودکان فقر مالی است! (در حالی که برون رفتن از فقر وابسته به داشتن مهارتهای حرفه ای، کارآفرینی و خلق ارزش است).
- آموزش و تحصیل بچه های باز مانده از تحصیل مهمترین دغدغه است! (بلکه نداشتن دیدگاه جامع یا تفکر سیستمیک برای نگاه واقعی به واقعیت زندگی آنها مشکل اصلی است)
- کودکان کار بچه های خانواده های بزه کار و مشکل دار هستند! (نوعی برچسب زنی و مقایسه با هنجارهای خودمان است)
- خانواده های نابهنجار مانع تحصیل کودکان می شوند (ولی باید بدانیم ارزشها و اولویتهای زندگی ان خانواده ها متفاوت با ارزشها و اولویتهای زندگی ماست)
- آداب اولیه زندگی اجتماعی را در بدو ورود نمیدانند (این مشکل می تواند کلید تشخیص هدفمان باشد: ارتقای منزلت اجتماعی از طریق افزایش مسئولیت و مشارکت اجتماعی)
- دارایی شان هیچ چیز نیست جز معصومیتی که اگر دیر بجنبیم آن را هم از دست میدهند (این مقایسه است و دیدن نیمه خالی لیوان)
- ای کاش می توانستیم از آن طرز تفکر و زندگی بکشانیم بیرون (باید زنجیره ارزش در زندگی آنها و نه با مقایسه با خودمان طراحی کنیم)
- خیلی زود دچار انواع بزه (اعتیاد، ازوداج زودرس، تعرض) می شوند (هدف اصلی ما باید ارتقای مسئولیت اجتماعی باشد)
- بچه ها خیلی زود وارد فضای بزرگسالی می شوند (این مسأله را به عنوان توقع مسئولیت اجتماعی بدون آمادگی تفسیر کنیم)

نگاه مثبت
به نظرم، انتزاع مسائل از مشکلات کودکان کار مقدمه ای است برای «تبدیل تهدیدها به فرصتها». ویژگیهای مثبت کودکان کار را می توان «دارایی ها و سرمایه معنوی و غیرمعنوی» آنها دانست زیرا برای کسب موارد زیر، باید «زمان» و «پول» و «انرژی» و «آبرو» صرف کرد.
یک بار دیگر این موارد مثبت را برمی شماریم:
1- انگیزه دارند
2- تلاش می کنند
3- به کارشان آشنا هستند
4- اعتماد به نفس دارند
5- واسطه والدین هستند برای آموزش و انتقال پیام
6- آموزش پذیرند
7- مهارت روابط عمومی و ارتباط گیری دارند
8- نیاز به ارتقاء را می فهمند

تأمل کنیم
 سؤال1: کودکی از خواهر و برادرانش در منزل مراقبت می کند تا مادر در خارج خانه کار کند.
- آیا نمی توان کودکیاری را به زبان ساده و نمایش جایگاه اقتصادی مهارت کودک یاری به وی آموخت؟ (کودکیاری نام رشته ای کار دانش در دبیرستان و هنرستان است که دیپلم اختصاصی دارد)

مثال 2: کودکی که سرچهارراه خوراکی می فروشد.
- آموزش ارزش اطلاعات و اطلاع رسانی و ارزش اقتصادی آن به رانندگان، عابران، . . به کودک (همانند شرکتی دارویی که برای تبلیغ داروهای خودش، بروشور علمی درباره بیماریها به پزشکان می دهد)(اطلاعاتی درباره مضرات و فواید آدامس/ . . . )
- آموزش ارزش اطلاعات ترافیکی و راهنمایی رانندگی
 
مثال3: کودکی کنار پیاده رو واکس می زند.
- آموزش ارزش اطلاعات عمومی درباره کفش، بهداشت پا، سلامتی راه رفتن، . . . به کودک
-آموزش امانت داری

مثال4: کودکی سرچهارراه شیشه خودروها را پاک می کند.
- آموزش به کودک برای جلب توجه رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی توسط رانندگان
- آموزش ارزش تذکر دادن به رانندگان از تخلفات راهنمایی و رانندگی آنها

و بسیاری مثالهای دیگر

راهبرد
هدف اصلی
به نظر می رسد هدف گذاری برای «ایجاد زنجیره ارزش در تجربه های زندگی کودکان کار» می تواند سهم بیشتری در متحول گردن زندگی آنها و خانوادشان داشته باشد.
برای رسیدن به این هدف، چه کنیم؟
راهبرد زیر را توصیه می کنم:
«تزریق اطلاعات کاربردی، لازم (اولویت بندی شده) و متناسب وضعیت کنونی هر کودک و خانواده اش/سرپرستش
البته به نظر می رسد، چنین راهبردی بتواند به اهداف جزئی زیر نیز دست یاد:
اهداف جزئی:
1- توانمندسازی علمی در تجربه کنونی (کاری و زندگی) هر کودک
2- کاهش فاصله با سطح معمول جامعه (برگشت به جامعه هنجار/نرمال)
3- تغییر نگرش کودک و خانواده و سرپرستش

برنامه ها
1- آموزش مهارتهای حرفه ای/شغلی(مستقیم)
2- آموزش مهارتهای زندگی (مستقیم)
3- آموزش تحصیلی/سواد به طور غیررسمی (غیرمستقیم)
4- آموزشهای سه گانه فوق به والدین/سرپرستان (غیرمستقیم)

مهمترین فایده کاربردی این راهبرد: 
سهم دادن به کودک در «مسئولیت و مشارکت اجتماعی» تا منزلت اجتماعی ارتقاء یابد.

در حال تکمیل است . . . .

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >



بازدید امروز: 281 ، بازدید دیروز: 77 ، کل بازدیدها: 422793
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ