مخفی

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/8/11:: 1:0 صبح

تقدیم به آستان حضرت سیدالشهداء و اهل بیت و یاران ایشان:

آنگه که پای غنـچه ها خـونیـن شد از خـار­جفـا

در زیـر تیـغ و نیـزه ها، بابا چـرا مخفـی شـدی

تعقیـب کرد دشمن مرا پاره نمـود گـوشم، چـرا؟

بـودی بـه گـودال بـلا امـا چـرا مخـفـی شـدی

برخیز و بیـن وحشیگران زیـور بردند از دختـران

هر سـو یتیمـی شد دوان، بابا چرا مخفـی شـدی

شرمنـده از غارتـگری، تنهـایِ بی هـم سـنگری

سنگین زِچوب و­سنگ کین اینجا چرا مخفی شدی

آندم که آتش می رسیـد زینـب سراسیـمه دویـد

جُـز وی کسی یاور ندیـد، بابا چرا مخفـی شـدی

با ما مکـن افسونـگری پایان رسـان ویـرانـگری

با ما بیـا گردشـگری از کـاروان مخـفـی شـدی

جوشد زِ اینجا چشمه ها چیـده به دورش سنگـها

سنگـی به روی سنگـها، اینجا چرا مخفـی شدی

اینجا غـلامی می نوشت اسـرار ما و سرنوشـت

اما شنیدیم از نای وی عریان بی سقفی شدی

ما می شنیدیم از نای وی عریان بی سقفی شدی

کاش غلامی زِ تو اسـرارمان را می نوشـت

بابا به این خاکش نوشت ای کاش حسینی می شدی

(مستفعلن ×4 بحر رجز مثمن)

ان شاء الله خداوند سراینده و پدرش را غریق رحمت نماید و آنها را حسینی بگرداند.

انتشار در 11/8/93 توسط غلام (دکترسید مهدی موحدابطحی)


قلم سرایی

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/8/9:: 8:21 صبح

جمعه است و روز امید و وعید، روز یار و شهریار، روز ظهور و بروز، روز سوز و سوز: 

ای قلم سوز دل را چرا قصه کردی؟

سینه چاک من را چرا سُفته کردی؟

من که سوزم چو شمعی برایش

تو به خاکسترم گو چرا گریه کردی؟

خانه ام را چو ویرانه کردم

خاطراتم را که دیدی چرا ناله کردی؟  

.  . . . 

انتشار در 8/8/93 توسط غلام (دکترسیدمهدی موحدابطحی)


عرشی دیگر

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/8/7:: 8:26 صبح

دیروز این شعر را ویرایش کردم:

یا رب این باب الحوائج علی اصغر است

بابش اگر بگشاید بسی هم اکبر است

هر کسی را سوی این در راه نیست

باب اویم این خدایم داور است

گرچه دیر آمد به میدان شیرخوار

بر تمام لشگر و سرباز او افسر است

آخرین تیر است هدف باید زدن

آنچه دارم می دهم گواهش این سر است

می رسد بانگ قیامت گر بیافتد قطره ای

من خضاب کردم به خون این بهتر است

یک قدم بر خاک نگذاشت سرباز من

سینه ام را برگزید چون که عرشی دیگر است

. . . . 

شاید این غلام به عنایت خاصه مولا حسینی شود.

خدا رحمت کند پدرم را. ان شاء الله مرقدش نورانی، روح و روانش رضوانی، در محضر سیدالشهداء مهمانی، نامش امام زمانی، یادش جاودانی، و دعایش برای این غلام زندگانی شود. آمین رب العالمین.

انتشار: 6/8/93 چهارم محرم توسط دکتر سیدمهدی موحد ابطحی (غلام)


حرف حساب!

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/8/6:: 12:0 عصر

«. . . من کاملاً از تحریکاتی که عده‌ای در آغاز محرم هر سال به راه می‌اندازند و با عنوان اصلاح شعائر حسینی نزاع و دودستگی در میان صفوف شیعیان ایجاد می‌کنند، آگاهم. در تعجبم و نمی‌دانم چطور از یاد این افراد رفته است که حفظ وحدت در صفوف مسلمانان فرع است نسبت به حفظ وحدت میان شیعیان، آنان را چه شده است که سعی می‌کنند اولی را با نابودی دومی محقق کنند .. »

 این جملات حرف حسابی است که خیلی ها از آن حساب نمی برند! نه شورای مصلحت نظام! نه شورای انقلاب فرهنگی! نه مجلس شورای اسلامی! نه شورای امنیت ملی! نه مقامات بالاتر نه مسئولان پایینتر!

مهم نیست که رسانه های خارجی یا مقامات کشورهای غربی از این جریانات استقبال کنند یا انزجار نمایند، مهم این است چه کسی در داخل از این جریان سازی و در نتیجه موج سواری سود می برد؟ گل آلود کردن آب حقه ای است از آلودگی درون آنها.

انتشار در 6/8/93 توسط دکتر سیدمهدی موحدابطحی


خاک و خون!

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/8/5:: 8:33 عصر

باز خدا توفیق داد در محرم امسال نیز زنده ماندیم،

شاید دیو جهل را عقب رانیم و نور عقل را به دل خویش بتابانیم، 

امید که خالصانه تر اشک ریزیم، سوگواری کنیم، بسوزیم و بنالیم، 

شاید حسینی شویم، 

 

خاک و خون

دیدم که آسمان پُر­از خاک و خـون شدست

دیدم زمیـن گـویی ستـاره گـون شدسـت

یا خـاک ارض و سمـا را فرا گرفـتـه است

یا آسمـان بر این زمیـن واژگـون شدست

جوشیـده از زمیـن بسی چشمه های خـون

کز فرش تا به عرش جیحون فُزون شدست

گـویـا سـر زِ افـلاکـیـان می بـریـده انـد

کاین چرخ گردون چو گرداب خون شدست

یا می چکد خـون زِ عـرش مَنِ اسـتَویَ

یا خـون فشـانی از کـان و یکـون شدست

یا لـوح و قلـم چنان خـونیـن چکیـده انـد

کاین دست یداللهی رنگین زِخون شدست

خواندم روایتی کاین خون از خون خـداست

زین وجه اللَهی که به گودال سرنگون شدست

بنگر به ماسِـوی همه رنگیـن چرا شدند

زین پیکر­عریان که غلتـان به خون شدست

یا غرقه گشته این غلام در یم حسین

یا سرمست از عطش که مجنون شدست

(بحر مضارع مثمن اخرب: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن)

این ابیات به آستان مقدس نام مبارک امام حسین علیه السلام تقدیم شد،

شاید این غلام به عنایت خاصه مولا حسینی شود.

خدا رحمت کند پدرم را. به برکت این اشعار از خواهد این حقیر فقیر را دعای خیر نمایند.

ان شاء الله مرقدش نورانی، روح و روانش رضوانی، در محضر سیدالشهداء مهمانی، نامش امام زمانی، یادش جاودانی، و دعایش برای این غلام زندگانی شود. آمین رب العالمین.

انتشار: 5/8/93 دوم محرم (پاویون بیمارستان سیدالشهداء) توسط دکتر سیدمهدی موحد ابطحی (غلام)


<   <<   51   52   53   54   55   >>   >



بازدید امروز: 70 ، بازدید دیروز: 17 ، کل بازدیدها: 437373
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ