جاذبه صفر !
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/8/13:: 8:18 عصرآیا خون علی اصغر با خون شهداء فرق می کرد؟
[3] . غرر الحکم، 2979، به نقل از: ری شهری، میزان الحکمة، ج2، ص1781.
[4] . غرر الحکم، 2510، به نقل از: ری شهری، میزان الحکمة، ج2، ص1781.
آیا خون علی اصغر با خون شهداء فرق می کرد؟
عیش و نوش و هوش، همه در جام می فروش:
عیشش به پایان می رسید دستان زِ آغوشش کشید
او بوسه ای بگرفت و گفت: ویرانه شو ویرانه شو
این بزم به پایانی رسید وقت جدایی ها رسید
گفتا حسین با خواهرش آماده شو آماده شو
زینب پریشانی زِ تو هم شام و ویرانی زِ تو
سیـری بیـابـانی زِ تو آماده شو آمـاده شو
آرام کـن سکـینـه بیدار کن رقیـه
زینـب بـرو به خیـمه آمـاده شو آمـاده شو
آندم که دیـدی پیـکرم عریان و بی پیـراهنـم
پـوشـاندن آن کـار تو آمـاده شو آمـاده شو
آندم که سـوزد خیمه ای آتش بگیـرد غنچه ای
آتـش نشـانی کـار تو آمـاده شو آمـاده شو
من بنده ای جان بر کـفم آقایِ من مـولا حسین
ای حـبّ و احسـانش مرا قـلاده شو قـلاده شو
(مستفعلن × 4 بحر رجز مثمن سالم)
حسین گویان از این دنیا و مافیها گذشتیم، پدر را ره گرفتیم و زین هوسها گذشتیم
انتشار در 13/8/93 توسط غلام (دکترسیدمهدی موحدابطحی)
تقدیم به کودکان پابرهنه، تشنه و سر برهنه
بر خار و خَس دویـدم من بی پدر نبـودم
او گفت و من شنیدم: ای کاش و من نبودم
این گـوش پـارة من بـود آشـنا پـدر را
می گفـت و ای یتیـمم: مُردم چرا نبـودم!
چون می زدند سیلی هفت آسمان شد نیلی
دیـدم فـراز نیـزه، روی پـدر کبـودم
گر سایبان گرفتم همسایه ام پدر بـود
خاکم به سر نگشتم خاکی به سر نریزم
. . . .
(مفعول فاعلاتن×2 بحر مضارع مثمن اخرب)
ان شاء الله خداوند سراینده و پدرش را غریق رحمت نماید و آنها را حسینی بگرداند.
انتشار در 14/8/93 توسط غلام (دکترسید مهدی موحدابطحی)
فدای حسین و زینبش
فدای حسین و خواهرش
فدای حسین و دلبرش
آهسته ران جانم حسین این هنگامه را افسانه شو
وآنگـه به جانِ خواهرت جانـانه شو جانـانه شو
مادر وصایت کرده است خواهر فسونت می کند
گو با حسینم راز من افسانه شو افسانه شو
شمعـی گلـی پروانه ای گلهـای وی افسـانه ای
زینب حسینم شمـع تو پروانـه شو پروانه شو
عُشّاق وی مستانـه اند مستان وی دیوانـه اند
زینب برو عاشـق بشـو دیوانه شو دیوانه شو
آئین وی دلدادگی، ایثار دل مردانگی
زینب حسینم دیـن تو مردانه شو مردانه شو
باید به وی واصل شوی هر سو به وی مایل شوی
زینب تو بی حائل بشو مستانه شو مستانه شو
با بوسه ای ساقی بشو میخانه ای بانی بشو
وآنگه شراب عشـق را پیمانه شو پیمانه شو
من یک غلام از صد هزار آقایِ من مولا حسین
ای حبّ و احسانش مرا قلاده شو قلاده شو
من بنده ای جان بر کفم آقایِ من مولا حسین
ای حبّ و احسانش مرا قلاده شو قلاده شو
(مستفعلن × 4 بحر رجز مثمن سالم)
ما حسینی شدیم، پدرمان نیز حسینی شد، شما نیز حسینی شوید.
انتشار در 12/8/93 توسط غلام (دکترسیدمهدی موحدابطحی)
تقدیم به آستان حضرت سیدالشهداء و اهل بیت و یاران ایشان:
آنگه که پای غنـچه ها خـونیـن شد از خـارجفـا
در زیـر تیـغ و نیـزه ها، بابا چـرا مخفـی شـدی
تعقیـب کرد دشمن مرا پاره نمـود گـوشم، چـرا؟
بـودی بـه گـودال بـلا امـا چـرا مخـفـی شـدی
برخیز و بیـن وحشیگران زیـور بردند از دختـران
هر سـو یتیمـی شد دوان، بابا چرا مخفـی شـدی
شرمنـده از غارتـگری، تنهـایِ بی هـم سـنگری
سنگین زِچوب وسنگ کین اینجا چرا مخفی شدی
آندم که آتش می رسیـد زینـب سراسیـمه دویـد
جُـز وی کسی یاور ندیـد، بابا چرا مخفـی شـدی
با ما مکـن افسونـگری پایان رسـان ویـرانـگری
با ما بیـا گردشـگری از کـاروان مخـفـی شـدی
جوشد زِ اینجا چشمه ها چیـده به دورش سنگـها
سنگـی به روی سنگـها، اینجا چرا مخفـی شدی
اینجا غـلامی می نوشت اسـرار ما و سرنوشـت
اما شنیدیم از نای وی عریان بی سقفی شدی
ما می شنیدیم از نای وی عریان بی سقفی شدی
کاش غلامی زِ تو اسـرارمان را می نوشـت
بابا به این خاکش نوشت ای کاش حسینی می شدی
(مستفعلن ×4 بحر رجز مثمن)
ان شاء الله خداوند سراینده و پدرش را غریق رحمت نماید و آنها را حسینی بگرداند.
انتشار در 11/8/93 توسط غلام (دکترسید مهدی موحدابطحی)