سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جاذبه صفر !

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/8/13:: 8:18 عصر

آیا خون علی اصغر با خون شهداء فرق می کرد؟

می دانید چرا خون علی اصغر از آسمان نچکید؟
چرا خون دیگر شهداء و حتی سیدالشهداء علیه السلام بر زمین ریخته شد؟
علی اصغر در جنگی کشته شد که با هیچ کس مبارزه نکرده بود. وی مظلوم بی یار و یاور بود، به همین خاطر خدا نیز خودش خونخواه مظلومی است که هیچ یار و یاوری نداشته باشد. طبیعی است که خدا بخواهد این خون پاشیده شده به آسمان را نزد خود نگه دارد.
روایات متعددی بر مضمون فوق دلالت دارند:
رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیث قدسی از خداوند سبحان نقل می‌کند که فرمود: «غضب من شدید است بر ظالمی که ظلم می‌کند بر کسی که هیچ یاوری جز من ندارد.» [1]
و امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ به این سؤال که بین آسمان و زمین چه مقدار فاصله است، می‌فرماید: «میان آسمان و زمین به اندازه کشیده شدن یک آه، و دعای یک مظلوم، فاصله است.» [2] «کارگرترین تیرها، دعای مظلوم است.» [3] «از دعای مظلوم بترسید، زیرا خداوند بزرگوارتر از آن است که حقّی از او خواسته شود و ندهد.» [4]
امام باقر علیه السلام: «هنگامِ رحلتِ پدرم امام سجاد علیه السلام، ایشان مرا به سینه‌اش چسباند و فرمود: «پسرم تو را به آن چیزی وصیت می‌کنم که پدرم [امام حسین علیه السلام] در لحظه مرگش به من وصیت کرد و به چیزی که امیرالمؤمنین به امام حسین علیهما السلام وصیت کرد: «پسرم، بترس از ظلم کردن بر کسی که جز خدا کمک­ کاری ندارد.» [5]

[1] . شیخ طوسی، الامالی، ص405.
[2] . بحار الانوار، ج10، ص88.
[3] . غرر الحکم، 2979، به نقل از: ری شهری، میزان الحکمة، ج2، ص1781.
[4] . غرر الحکم، 2510، به نقل از: ری شهری، میزان الحکمة، ج2، ص1781.
[5] . مرحوم کلینی، کافی، ج2، ص91.

آماده شو

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/8/13:: 1:0 صبح

 عیش و نوش و هوش، همه در جام می فروش:

عیشش به پایان می رسید دستان زِ آغوشش کشید

او بوسه ای بگرفت و گفت: ویرانه شو ویرانه شو

این بزم به پایانی رسید وقت جدایی ها رسید

گفتا حسین با خواهرش آماده شو آماده شو

زینب پریشانی زِ تو هم شام و ویرانی زِ تو

سیـری بیـابـانی زِ تو آماده شو آمـاده شو

آرام کـن سکـینـه بیدار کن رقیـه

زینـب بـرو به خیـمه آمـاده شو آمـاده شو

آندم که دیـدی پیـکرم عریان و بی پیـراهنـم

پـوشـاندن آن کـار تو آمـاده شو آمـاده شو

آندم که سـوزد خیمه ­ای آتش بگیـرد غنچه­ ای

آتـش نشـانی کـار تو آمـاده شو آمـاده شو

من بنده ای جان بر کـفم آقایِ من مـولا حسین

ای حـبّ و احسـانش مرا قـلاده شو قـلاده شو

(مستفعلن × 4 بحر رجز مثمن سالم)

حسین گویان از این دنیا و مافیها گذشتیم، پدر را ره گرفتیم و زین هوسها گذشتیم

انتشار در 13/8/93 توسط غلام (دکترسیدمهدی موحدابطحی)


پدر

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/8/13:: 1:0 صبح

تقدیم به کودکان پابرهنه، تشنه و سر برهنه

بر خار و خَس دویـدم من بی پدر نبـودم

او گفت و من شنیدم: ای کاش و من نبودم

این گـوش پـارة من بـود آشـنا پـدر را

می گفـت و ای یتیـمم: مُردم چرا نبـودم!

چون می زدند سیلی هفت ­آسمان شد نیلی

دیـدم فـراز نیـزه، روی پـدر کبـودم

گر سایبان گرفتم همسایه ام پدر بـود

خاکم به سر نگشتم خاکی به سر نریزم

. . . . 

(مفعول فاعلاتن×2 بحر مضارع مثمن اخرب)

ان شاء الله خداوند سراینده و پدرش را غریق رحمت نماید و آنها را حسینی بگرداند.

انتشار در 14/8/93 توسط غلام (دکترسید مهدی موحدابطحی)


جانم حسین

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/8/12:: 2:0 صبح

فدای حسین و زینبش

 فدای حسین و خواهرش

فدای حسین و دلبرش

آهسته ران جانم حسین این هنگامه را افسانه شو

وآنگـه به جانِ خواهرت جانـانه شو جانـانه شو

مادر وصایت کرده است خواهر فسونت می کند

گو با حسینم راز من افسانه شو افسانه شو

شمعـی گلـی پروانه ای گلهـای وی افسـانه ای

زینب حسینم شمـع تو پروانـه شو پروانه شو

عُشّاق وی مستانـه اند مستان وی دیوانـه اند

زینب برو عاشـق بشـو دیوانه شو دیوانه شو

آئین وی دلدادگی، ایثار دل مردانگی

زینب حسینم دیـن تو مردانه شو مردانه شو

باید به وی واصل شوی هر سو به وی مایل شوی

زینب تو بی حائل بشو مستانه شو مستانه شو

با بوسه ای ساقی بشو میخانه ای بانی بشو

وآنگه شراب عشـق را پیمانه شو پیمانه شو

من یک غلام از صد هزار آقایِ من مولا حسین

ای حبّ و احسانش مرا قلاده شو قلاده شو

من بنده ای جان بر کفم آقایِ من مولا حسین

ای حبّ و احسانش مرا قلاده شو قلاده شو

(مستفعلن × 4 بحر رجز مثمن سالم)

ما حسینی شدیم، پدرمان نیز حسینی شد، شما نیز حسینی شوید.

انتشار در 12/8/93 توسط غلام (دکترسیدمهدی موحدابطحی)


مخفی

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 93/8/11:: 1:0 صبح

تقدیم به آستان حضرت سیدالشهداء و اهل بیت و یاران ایشان:

آنگه که پای غنـچه ها خـونیـن شد از خـار­جفـا

در زیـر تیـغ و نیـزه ها، بابا چـرا مخفـی شـدی

تعقیـب کرد دشمن مرا پاره نمـود گـوشم، چـرا؟

بـودی بـه گـودال بـلا امـا چـرا مخـفـی شـدی

برخیز و بیـن وحشیگران زیـور بردند از دختـران

هر سـو یتیمـی شد دوان، بابا چرا مخفـی شـدی

شرمنـده از غارتـگری، تنهـایِ بی هـم سـنگری

سنگین زِچوب و­سنگ کین اینجا چرا مخفی شدی

آندم که آتش می رسیـد زینـب سراسیـمه دویـد

جُـز وی کسی یاور ندیـد، بابا چرا مخفـی شـدی

با ما مکـن افسونـگری پایان رسـان ویـرانـگری

با ما بیـا گردشـگری از کـاروان مخـفـی شـدی

جوشد زِ اینجا چشمه ها چیـده به دورش سنگـها

سنگـی به روی سنگـها، اینجا چرا مخفـی شدی

اینجا غـلامی می نوشت اسـرار ما و سرنوشـت

اما شنیدیم از نای وی عریان بی سقفی شدی

ما می شنیدیم از نای وی عریان بی سقفی شدی

کاش غلامی زِ تو اسـرارمان را می نوشـت

بابا به این خاکش نوشت ای کاش حسینی می شدی

(مستفعلن ×4 بحر رجز مثمن)

ان شاء الله خداوند سراینده و پدرش را غریق رحمت نماید و آنها را حسینی بگرداند.

انتشار در 11/8/93 توسط غلام (دکترسید مهدی موحدابطحی)


<   <<   46   47   48   49   50   >>   >



بازدید امروز: 0 ، بازدید دیروز: 295 ، کل بازدیدها: 423528
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ