سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روحیه نقادی

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 92/6/2:: 12:0 صبح

چگونه فرهنگ نقد را در جامعه نهادینه کنیم؟

نقد محصول تفکر انتقادی است که این گفتمانی خاص محسوب می شود. گفتمان نیز فرآیند ارتباطی دوسویه است که دو طرف فاعلهای مختار هستند که زبان مشترکی را برای انتقال نیتهای خود به کار می برند (یا سعی می کنند زبان مشترکی بیایند که نیتهای خود را منتقل کنند). «گفتمانِ تفکر انتقادی؛ ترمزهایی است که ذهن آدمی در برابر داده ها و اطلاعات ورودی به چارچوب معرفتی خود ایجاد می کند تا اعتبار و روایی آنها را بررسی کرده و پس از تأیید، آنها را جزو اطلاعات و دانش و آگاهی و معرفت خود محسوب کند و در واقع به معرفت جدیدی دست یابد». در واقع، تفکر انتقادی اوج استدلال عقلانی است که نقطه مقابل توجیه قرار دارد. مهمترین کارکردهای تفکر انتقادی، کاستن از نقصها و زدودن عیبها می باشد.

برای ترویج گفتمان نقد و تفکر انتقادی در یک جامعه «لازم است ارتباطی دو سویه در جامعه شکل گرفته باشد»: یک طرف فرد یا افرادی که می خواهند هر طور شده دانش و اطلاعات خود را به دیگران عرضه/تحمیل کنند و طرف دیگر فرد یا افرادی که می خواهند آگاهی و دانش و اطلاعات خود را معتبر نمایند. در واقع یک طرف فرد/افرادی هستند که می خواهند بر اندیشه و معرفت دیگران مسلط شوند و در طرف دیگر فرد/افرادی که اندیشیدن خود را به سلطه آنها در نمی آورند. البته برخی که ساده انگاری می کنند، دنبال الگو می گردند تا به جای مهارت دادن فکر و اندیشه خود در آزمودن داده ها و اطلاعات و آگاهی، آن را در تقلید کورکورانه از فکر دیگران می دانند.

وقتی مردم یک جامعه بر اساس ارزشهایی معین رفتار کنند که به طور عادتی انجام شود، گفته می شود چنین ارزشهایی در فرهنگ مردم جای گرفته اند. آیا تفکر انتقادی و فرهنگ نقادی به عنوان یک ارزش در جامعه عمومی ایرانیان و یا در جامعه دانشگاهی یا جامعه حوزوی یا جامعه حکومتیان جای دارد یا خیر؟ همین که تلقی منفی از نقد و نقادی وجود دارد (یعنی نقد شونده آن را توهین به خود می پندارد یا بدش می آید) حکایت از این دارد که تفکر انتقادی در فرهنگ این مردم یک ارزش نیست بلکه یک ضد ارزش است.

گفتنی است نقطه مقابل تفکر انتقادی، چاپلوسی و تملق است که ریشه در توجیه نفسانی (و نه استدلال عقلانی) دارد. به عبارتی دیگر، جامعه ایرانی در سطوح مختلف فوق الذکر آن چنان دچار تملق و توجیه و چاپلوسی است که یک ارزش، ضد ارزش شده است. بنابراین، «برای ترویج فرهنگ نقد و تفکر انتقادی در یک جامعه، لازم است مردم اینها را ارزشهای فردی یا اجتماعی خود بدانند».

روایات زیر مدارکی محکم از ارزش گذاری درستی است که معصومین علیهم السلام در طول تاریخ انجام داده اند تا تفکر انتقادی به عنوان یک ارزش در جامعه مسلمان و مؤمن فراگیر شده و یک فرهنگ عمومی گردد: نشان دادن نقاط منفی یک فرد به همان فرد، نقد و نقادی است و نه این که برخی می گویند در نقد باید هم نقاط مثبت و هم نقاط منفی گفته شود. به همین خاطر، فی نفسه نقد خوب است اگر با بدی دیگری همراه نشود. گفتنی است تخریب مقوله ای دیگر است که ممکن است در نقد همراه شود و نقد را دچار تبعات منفی کند. تخریب کردن به نوعی ریختن آبروی مؤمن محسوب می شود که جرمی است کیفردار و گناهی است مستوجب عذاب. دوست یابی یک ارزش است به ویژه که با معیارهای مشخصی انتخاب شود. حضرت به زیرکی و درستی سعی می کند روحیه نقادی را به عنوان یک ارزش عمومی جا بیاندازد زیرا هر فردی بی نیاز از انتخاب دوست نیست یعنی داشتن روحیه نقادی یکی از معیارهای دوست یابی است پس عمل به این توصیه می تواند روحیه نقادی را در یک جامعه نهادینه کرده و در فرهنگ آن مردم جا بیاندازد. 

1.       امیرالمؤمنین علیه السلام: شر إخوانک من داهنک فی نفسک و ساترک عیبک(غرر الحکم ص 446): بدترین دوستان تو کسی است که با تو مدارا کند و عیبهای تو را از خودت بپوشاند.

2.       امیرالمؤمنین علیه السلام: شر الناس من کان متتبعا لعیوب الناس عمیاً عن معایبه (غرر الحکم ص 447): بدترین مردم کسی است که به دنبال یافتن عیوب مردم باشد در حالی که عیبهای خودش را نبیند.

3.      امیرالمؤمنین علیه السلام: خیر اخوانک من عنّفک من طاعه الله سبحانه (غرر الحکم ص 389): بهترین برادران تو کسی است که تو را سرزنش کند که به راه بندگی خدای سبحان در آیی.

4.      امیرالمؤمنین علیه السلام: خیر إخوانک من کثر إغضابه لک فی الحق (غرر الحکم ص 391): بهترین برادران تو کسی است که به خاطر حق بیشتر به تو غضب می کند.

5.      امیرالمؤمنین علیه السلام: ما حفظ غیبک من حفظ عیبک (غرر الحکم ص 261):  کسی که عیب تو را بپوشاند رازهای تو را حفظ نمی کند.

6.      امام باقر علیه السلام: اتبع من یبکیک و هو لک ناصح و لا تتبع من یضحکک و هو لک غاش و ستردون علی الله جمیعا فتعلمون (کافی ج 4، ص 451، ح 3594): پیروی کن از کسی که تو را می گریاند در حالی که نصیحتگر توست و پیروی مکن از کسی که تو را می خنداند در حالی که گولت می زند و به زودی همگی بر خدا وارد می شوید و خواهید دانست. نمایاندن عیوب، لغزشها و خطاها به یک فرد کار پسندیده ای است و اگر بتوان آن فرد را نیز از ارتکاب آن خطاها متنبه کرد و او را بر اصلاح عیوب و جبران لغزشها مترصد و عازم نمود چه بهتر. مصاحبت و پیروی از کسی مورد اعتماد در زندگی مهمتر از دوست یابی است. حضرت اهمیت داشتن روجیه نقادی را بالا برده و آن را به عنوان معیاری برای انتخاب مرشد، راهنما، .... در زندگی یک فرد مؤمن معرفی می کند. در صورت به کارگرفتن این توصیه، این ویژگی هم به عنوان یک ارزش فردی و هم به عنوان یک ارزش اجتماعی می تواند در فرهنگ مردم جامعه مسلمان و مؤمن نهادینه شود.

7.      امام صادق علیه السلام: احب اخوانی إلی من اهدی الیّ عیوبی (کافی ج 4 ص 452 ح 3597): محبوبترین برادرانم نزد من کسی است که عیبهای مرا به من هدیه آورد (گوشزد کند). این توصیه به خوبی جایگاه روحیه نقادی را آنقدر بالا می برد که نتیجه نقد را به عنوان هدیه ای معرفی می کند [برخلاف آنهایی که از نقد ناراحت شده و آن را تخریب شخصیت می دانند]. یعنی فرد باید ممنون باشد که فردی وقت بگذارد تا عملکرد وی را ارزیابی کرده و ایرادات و عیوب وی را مشخص نموده و آنها را به وی بنمایاند.



نگاهی دیگر به سرطان دهانه رحم (سرویکس)

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 92/4/19:: 12:35 صبح


    رابطه بیولوژیک بین سرطان دهانه رحم و رفتارهای جنسی وجود دارد به طوری که این بیماری مانند یک بیماری آمزشی رفتار می کند.

  1. موارد زیر نتیجه جستجوی نظام مند با کلید واژه های سرطان رحم و مسلمانان می باشد(منابع موجودند):
    1. ختنه مردان رابطه ای بیولوژیک با بیماری آمیزشی دارد.
    2. ختنه کردن مردان بروز سرطان سرویکس و شیوع ویروس ایدز را آشکارا کاهش می دهد و کاری به مسلمان یا مسیحی بودن آن جامعه ندارد.
    3. هر یک مورد انجام ختنه، 3.65 برابر از شیوع سرطان سرویکس و 8.94 برابر از شیوع ویروس ایدز کم می کند.
    4. بیمارانی که سرطان سرویکس گرفته اند، اگر مسلمان بودند درصد زیادی از آنها بیش از 5 سال زنده ماندند که این درصد در مسیحیان کمتر و در هنودها باز هم کمتر بوده است.
    5. بیشترین درصد بیمارانی که سرطان سرویکس گرفتند و مجرد بودند، بیش از 5 سال زنده ماندند.
    6. در یک بررسی 6 ساله، میزان گزارش سلول شناسی بد شکلی (دیس پلاستیک) و غیر معمول ( آتیپیک) در آزمایش پاپ اسمیر زنان مسلمان به ترتیب 0.5 و 0.7 درصد می باشد که بسیار کمتر از آمار جوامع غربی بود.
    7. میزان تکثیر بدشکل سلولی (دیس کاریوز) شدید تا متوسط در جمعیت ملی انگستان 1.6 درصد می باشد یعنی سه برابر افراد مسلمان ساکن انگلیس و دو برابر افراد آسیایی ساکن انگلیس.
    8. درصد مثبت شدن آلودگی به ویروس پاپیلوما در زنان مسلمان بسیار کمتر از دیگر مذاهب است. این ویروس می تواند تغییرات سلولی دهانه رحم را سرطانی کند.
    9. زنان مسلمان مبتلا به سرطان سرویکس کمترین درصد را در بین همه مبتلایان به این سرطان تشکیل می دهند (نسبت به مسیحیان و دیگر مذاهب).
    10. سرطان آلت تناسلی در مردان مسلمان تا به حال گزارش نشده است.
    11. ختنه شدن مرد احتمال ابتلای به سرطان آلت را کم می کند.
    12. ختنه شدن مرد احتمال ابتلای زن به سرطان سرویکس را کم می کند.
    13. مهمترین عامل شیوع سرطان آلت، ختنه نکردن و بهداشت ضعیف جنسی بوده است.


سرطانزایی بنزین و گازوئیل ایرانی قسمت اول

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 92/4/13:: 8:2 صبح

 

قسمت اول این نوشتار به بررسی ماده اصلی سرطانزای موجود در بنزین و گازوئیل می پردازد.

قسمت دوم این نوشتار به بررسی سرطانهای مرتبط، درمانها، بدخیم بودن، توصیه های ایمنی و وضعیت سرطان در ایران می پردازد.

قسمت سوم این نوشتار: بررسی مشخصات بنزین و گازوئیل ایرانی می پردازد

مقدمه: بنزین حاوی ماده ای به نام بنزن است با یک مولکول حلقوی که در تمام ترکیبات بنزنی و ترکیبات آروماتیک وجود دارد. بنزن به عنوان سرطانزای درجه یک معرفی شده است.

تولید: در آتش سوزی ها و آتش گرفتن جنگلها، تولید در صنایع پتروشیمی، ساخت فیبرهای مصنوعی، تولید لغزنده سازها، حشره کش ها،  برخی داروها. مهمترین منابع تولید بنزن: دود ننباکو، تمعیرگاههای خودرو، دود اگزوز خودروها، انتشار صنعتی هستند. هوای اطراف محل ذباله های خطرناک، هوای تعمیرگاه های خودرو، و هوای اطراف پمپ بنزینها مقادیر بسیار زیادی از بنزن دارند. استنشاق بخارات گازوئیل و بنزین موقع حمل آنها نیز اتفاق می افتد. دود تنباکو(پیپ، سیگار، قلیان، . .): سیگاری ها 10 برابر بیشتر از غیر یسگاری ها بنزن را به بدن خود وارد می کنند.

مکانیسم آسیب

بنزن به طور استنشاقی یا خوراکی یا در تماس با پوست می تواند به بدن آسیب برساند. مواجهه طولانی مدت با مقادیر زیاد این ماده در هوای آلوده باعث لوسمی (سرطان خون) می شود. بنزن در منابع آب سطحی و زیرزمینی و خاک نفوذ می کند و از طریق گیاهان، آب، و دیگر مواد غذایی (آشامیدن یا خوردن) ایجاد مسمومیت می کند.

کبد بنزن را به چندین متابولیت تبدیل می کند که در مغز استخوان، آنزیم میلوپروکسیداز اینها را تبدیل به بنزوکینون می کند که همگی اثر سمی بر ژنها و کروموزومها دارند. البته آنزیم کینین اکسیدوردوکتاز در مغز استخوان نیز بر این متابولیتها اثر گذاشته و سمیت آنها را بیشتر می کند. برخی افراد استعداد ژنتیکی برای سرطان گرفتن به خاطر بنزن را دارند که ژنهای مربوطه نیز شناسایی شده اند.

بنزن باعث شکسته شدن زنجیره دی ان آ و تخریب کروموزومها می شود که منجر به چند بیماری می گردد: مهمترین بیماری مغز استخوان که ارتباط آن با بنزن ثابت شده، لوسمی(سرطان خون)  میلوژنیک حاد (AML) و مزمن (CML)،  آنمی آپلاستیک، لوسمی لنفوسیتیک حاد (ALL) سندروم میلودپسلاستیک (MDS)، مولتیپل میلوم (MM) و نارسایی مغز استخوان می باشد. زنانی که مقادیر زیادی بنزن استنشاق کرده باشند اما سرطان خون نگرفته باشند، دوره های قاعدگی زنانه آنها به هم می خورد و تخمدانهای آنها کوچک می شود. جنین آنها نیز نقص در تشکیل مغز خواهد داشت (انانسفالی و اسپینا بیفیدا). مردانی که با مقادیر زیادی بنزن مواججه داشته اند، اسپرمهای معیوب خواهند داشت که منجر به عقیمی خودشان یا منجر به بیماریهای با جهش ژنی در فرزندشان خواهد شد.

استانداردها

-          مؤسسه نفت آمریکا میزان غلظت بی ضرر بنزن را صفر اعلام کرده است.

-          در آمریکا: ماده ای که یک دهم درصد یا بیشتر از ماده سرطانزا داشه باشد باید برچسب سرطانزا بودن داشته باشد.

-          بر اساس نظر سازمان محیط زیست آمریکا: حداکثر مجاز بنزن در آب آشامیدنی، پنج هزارم میلی گرم در لیتر (5 پی پی ام) است. این حداقل مقداری است که باعث سرطان خون نمی شود. حد ایده آل بنزن در آب آشامیدنی: صفر میلی گرم در لیتر (صفر پی پی ام) می باشد. طبق قوانین، وارد کردن 4.5 کیلوگرم بنزن به محیط باید گزارش شود.

-          بر اساس نظر سازمان ایمنی و سلامت شغلی آمریکا: حداکثر مجاز بنزن در آب آشامیدنی: یک هزارم میلی گرم در لیتر (1 پی پی ام) در یک دوره 8 ساعته کار در روز یا در 40 ساعت کار در هفته می باشد. حداکثر مواجهه کوتاه مدت (15 دقیقه) با بنزن 5 پی پی ام می باشد. خطر مواجهه با 1 پی پی ام بنزن در طی دوران کار احتمال مرگ به خاطر سرطان خون را به نسبت 5 در هزار کارگر مواجهه یافته بالا می برد. سطح مجاز بنزن در محیط کار: 0.5 پی پی ام

-          بر اساس نظر مؤسسه ملی ایمنی و سلامت شغلی آمریکا: همه کارگرانی که مواجهه به مدت 10 ساعت با 0.5 پی پی ام بنزن دارند باید ماسک مخصوص جهت تنفس داشته باشند. همه کارگرانی که مواجهه به مدت 15 ددقیقه با  2.5 پی پی ام بنزن دارند باید ماسک مخصوص جهت تنفس داشته باشند.

تشخیص آلودگی و مسمومیت با بنزن:

-          میزان بنزن را می توان در خون، در ادرار و در هوای تنفسی اندازه گرفت که باید در طی 24 ساعت اول پس از مواجهه آزمایش شود زیرا در خون و در کلیه و در کبد تغییر می یابد.

-          متابولیتهای بنزن را نیز می توان اندازه گرفت زیرا تا چندین روز بعد از مواجهه نیز در ادرار تغلیظ می شوند: موکونیک اسید در ادرار به کرآتینین: 500 میکرو گرم در گرم (حد مجاز)، فنیل مرکاپتوریک اسید در ادرار به کرآتینین: 25 میکرو گرم در گرم (حد مجاز).

-          مواجهه با بنزن را می توان به روش «فلورسنت اینسایتو هیبریداسیون با پروب دی ان آ» شناسایی کرد.

-          شناسایی ژنهایی که توسط بنزن یا مشتقات آن آسیب می بینند نیز امکان پذیر شده است.

 


تفسیر معوذتین: روش شناسی «پرتوی از قرآن»

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 92/4/13:: 12:7 صبح

 

روش شناسی نویسنده «پرتوی از قرآن» در تفسیر معوذتین

این نوشتار یک تحقیق کلاس درس تفسیر ترتیبی (دوران تحصیل در کارشناسی ارشد تفسیر قرآن) بوده که در دی ماه 1388 در دانشگاه علوم و معارق قرآنی قم ارائه دادم

پرتوی از قرآن مجموعه ای 6 جلدی و حاصل جلسات تفسیر مرحوم آیه الله سید محمود طالقانی طی سالهای 1320 تا 1354 بوده که نگارش آنها در زندان و بدون مراجعه به منابع انجام و در سال 1348 به پایان می رسد. اولین جلد آن در 1342 منتشر می شود.

تفسیر سوره های فلق و ناس

  • نویسنده در ابتدا از مکی یا مدنی بودن سوره یاد می کند، آیات سوره را آورده و ترجمه کرده و سپس به شرح لغات کلیدی آن سوره می پردازد. اما معانی واژه ها را بدون تحقیق از اعتبار و دلالت آنها آورده که ارزش پژوهشی کتاب را کاسته است. به عبارتی دیگر در مفردات قرآنی به جمع بندی نمی رسد. مثال: 
  • نویسنده چنان بحث خود را با ظرافت و فارغ از دعوای اشتراک لفظی یا مشترک معنوی به پیش می برد که همه آن مفاهیم می توانند در مراتب مختلف معنای واژه مورد نظر را متجلی کنند.  
  • توجه به صیغه واژه (مانند صیغه مبالغه بودن، اسم یا فعل یا مصدر بودن)، الف و لام، مضاف یا مضاف الیه شدن واژه در فهم بهتر معنا و مقصود متن از ویژگیهای این تفسیر است.   
  • استفاده از آیات دیگر برای تبیین تفسیر و بحث خود اگرچه هست و آنها را نیز که آورده دقیق و نیازمند بحثهای بیشتری است، اما بسیار کم و ناقص می باشد و نمی توان روش تفسیری قرآن به قرآن را در این کتاب جستجو کرد. مثال: 
  • درباره امر به صیغه قُل اشاراتی دارد که برخی دیگر از مفسران از آن غافل بوده اند:  

 1.         امر «قل» در این سوره هم خطاب به رسول اکرم «ص» است و هم هر مؤمن شایسته و پیرو را مخاطب قرار داده است

2.        امرهایی به صیغه قُل فرمانهایی است از جانب خداوند به پیمبر اکرم که به عنوان مقام نبوت باید به دیگران اعلام شود تا دیگران هم به مضمون مورد فرمان آگاه شوند و هم آن فرمان را پیروى نمایند.

3.        شایسته مقام نبوت و فرمانهاى ابدى قرآن نیست که راجع به زندگى خصوصى پیامبر یا دستور ذکر و وردى باشد که باید او به زبان آورد.

  • توجه به نکات ادبی-بیانی و بلاغت جای تشکر (و البته جای مواخذه از مختصر و فشرده بودن آنها نیز) دارد. مثال:
  1. قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِکِ النَّاسِ، إِلهِ النَّاسِ: اضافه رب و ملک و اله، به الناس و ترتیب و عطف بیانى این صفات و تکرار الناس بجاى ضمیر، اشعار به اضافه خاص و مترتب این صفات دارد:

1)       صفت عینى و حقیقى رب، عناصر و قوا و غرائز انسانى را ترکیب و تنظیم نموده و به کمال رشد و نمو رساند.

2)       آن گاه با موهبت عقل فطرى و اختیار که نماینده و نمونه قدرت و اراده و مالکیت خداوند است، او را مالک و متصرف در کشور وجود خود گرداند.

3)       و همین که عقل به کمال رشد خود رسد باید خود را با صفت عینى و پرتو الوهیت که در عقل رشد یافته مى‏تابد و آفاق و مبادى و نهایات را روشن مینماید و اراده محکم ایمانى مى‏بخشد و در مسیر الهام و وحى و طریق شریعت و تشریع پیش میبرد، خود را در پناه او بدارد.

  1. النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ: نوعى تشبیه لطیف و استعاره باشد براى نشاندادن تبلیغات آهسته زنانه و ساحرانه و ماهرانه‏اى که در مشاعر و تصمیمات ایمانى و عقدهاى اعتقادى نفوذ مینماید و آنها را یکى پس از دیگرى سست و باز میگرداند (دمیدن و گره زدن جادوگرانه را «عزیمه- عزائم- رقیه- رقى» گویند.
  • روایات مخالف دلایل عقلی و سیره نقلی را ردّ کرده است:

1)       درباره روایات دال بر نزول معوذتین به خاطر مسحور جادوگران شدن پیامبر می نویسد:

1.        اینگونه توهمات منافى مقام نبوت و عصمت و سیره قطعى رسول اکرم «ص» است:

                                                               i.      اگر آن حضرت در معرض تأثیر جادوگران و تصرفات و تلقینات روحى آنها که دچار نقص جسمى و انحراف روحى و خلقى بودند. قرار میگرفت اساس و تکیه‏گاه وحى و رسالت سست و بى‏پایه میشد.

                                                             ii.      تاریخ روشن زندگى آن حضرت نشان میدهد که از آغاز طفولیت تا پایان زندگى، اندیشه‏ها و خاطرات و اعمالش تحت مراقبت و در میان حصن عصمت بوده است.

                                                           iii.      اگر سحر و کهانت در روح آن حضرت تأثیر مینمود، کاهنان و ساحران می توانستند در روح مقدس آن حضرت تصرف کرده تا از اعلام نبوت و ابلاغ رسالتش جلوگیرى نمایند.

                                                           iv.      دلایل متعددی بر می شمارد که روایت مسحور شدن رسول اکرم مردود است: مضمونش مختلف است.سندى جز عایشه و ابن عباس براى آن ذکر نشده است. طبرى با آنکه همه‏گونه اقوال و روایات را با سند در تفسیر خود می آورد، این روایت را نیاورده است.این سوره مکى است و داستانى که در شأن نزول این سوره ساخته‏اند مربوط به مدینه است که در پیرامون آن یهودیان ساحر و جادوگر به سر مى‏بردند.

                                                             v.       (آیه 7 سوره 5) وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ: خدا به آن حضرت وعده داده که از هر آسیبى نگاهش دارد.

                                                           vi.      آیات: وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ) إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً- انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا- از آیه 47 سوره 17 و 8 سوره 25»، ادعای مسحور شدن پیامبر را گمراهى و تحیر درباره نبوت شمرده و به ظالمین نسبت داده است.

                                                         vii.      (آیه 69- 20 ) وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتى‏: اگر پیامبر مسحور می بود رستگارى و پیروزى نداشت.

                                                       viii.      (آیه 102- 2) وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ: خدا اذن نداده که سحر به پیامبر زیان برساند.

  • نحوه تفسیر و بیان پیام هدایتی قرآن در این آیات هم بسیار دقیق و زیباست و هم علت ترتیب آیات و واژه های کلیدی این سوره را اشاره می کند و هم تقدم و تاخر سوره های فلق و ناس را به خوبی بیان می کند:

2)       این شرور ناشى از چگونگى دریافت حوادث جهان و نوعى انعکاس آنها در ظرف مراتب وجود انسان مى‏باشد و اگر انسانى در عرصه جهان نباشد، شرور و خیرات چون دیگر مفاهیم، واقعیت و مقیاسى ندارند.  اما با تکامل نوع انسان انواع شرور همچون خیرات وسعت و افزایش مى‏یابند:

a)      در مرتبه حیات جسمى و حیوانیى این نوع، شرور در حد عوامل و موجبات فناء فرد یا نوع است.

b)      و در مرتبه بروز قوا و استعدادهاى نفسانى، آنچه از رشد و فعالیت آن استعدادها و قوا جلوگیرى نماید یا آنها را بعقب راند یا منحرف گرداند شر میباشد. و چون قدرت معرفت و تعقل و دریافت خیر و مصلحت کنونى و آینده فرد و اجتماع، بارز شد و شخصیت انسانى صورت گرفت، هر چه در جهت مخالف و مضاد آنها باشد شر است.

3)       این سوره ها به شناخت انواع شرورى که متوجه مخاطب و هدفهاى او میباشد و سپر و پناهى که باید از آسیب و صدمه آنها بخود گیرد، هدایت می کند:

a)      آنچه از آغاز سپیده‏دم نور و حیات و هستى و هر چه همى رخ مینماید و خلق مطلق و آنچه نفس را تیره و قواى شهوت و خشم رابرمى‏انگیزد و منحرف میگرداند: وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ.

b)      و چون شخصیت انسان با تشخیص مسئولیتها و تصمیم‏ها و پیمانها میخواهد که تکوین یابد و مشخص شود، دمیدنهاى زنانه و از طریق عواطف، در خلال آنها راه مى‏یابد: وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ.

c)       اگر انسانى از این شرور سنگر گرفت و پیش رفت و داراى نفوذ و قدرت نفسانى شد و مردمى را به پیش برد، مردم زبون و سستى که واپس مانده‏اند و وا ماندگى آنها بصورت عقدهاى حسد درآمده، برانگیخته میشوند و از هر طریق میکوشند تا آنها را از چشم بیاندازند و راه نفوذشان را بگیرند: وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ.

4)       این چهار گونه شریست که انگیزنده و منشأ آنها خارج از نفوس میباشد و با تذکر صفت رب و آثار تشریعى ربوبى آن و در آمدن به پناه قدرت و تربیت رب الفلق و در پرتو ایمان، میتوان از آنها مصون ماند.

  • به آواشناسی و آهنگ آیات این سوره توجه کرده است:
  1. در سوره فلق؛ فتنه‏ها و تاریکیهاى متنوع و موحش و حیرت انگیز- در تعبیرات، تشبیهات، معانى، آهنگ، طول، اوزان، و فواصل آیات- در یک رشته پیوسته و متقارن نمایش داده شده است: آن پرتو ربوبیتى که از گریبان (الفلق) می دمد، آن تاریکى ابهام انگیزى که از ماخلق روى آورد، آن غاسق نکره که از کمین بیرون مى‏آید و حمله‏ور می شود (إِذا وَقَبَ)،  آن دمندگان شدید و ساحرانه (النفاثات)، آن (حاسد) نکره که سر برمى‏آورد و پى نقشه خود را می گیرد (اذا حسد).

2.        سوره ناس با طول سه ایقاع آغاز می شود و به آیات کوتاه و یک ایقاعى (آیات 2 و 3) می پیوندد، با مراتب صفات خداوند اوج گرفته، و به آیه 4 و 5 تنزل و امتداد یافته و به آیه کوتاه 6 ختم می شود. امواج حرکات و سکنات متنوع، صداى برخورد نون مشدد و طنین سین در پایان آیات جوى از برخورد و معرکه‏اى را می نمایاند که میان نیروهاى خیر و شر (در میدان نفس انسانى) درگرفته و حرکات صوتى و هیأت فعل «یوسوس» ادامه این معرکه را اعلام می نماید. معرکه‏اى که جن و انس را در برابر صفات رب به میدان می کشد.

·         علت در آخر قرآن آمدن این سوره ها را متذکر شده (اگرچه بسیاری از مفسرین به آن بی اعتنایی کرده اند):

1.        طریق مصونیت و پناهندگى از شرورى را ارائه میدهد که رسالت اسلام و تعالیم احکام قرآن و عقاید و اجتماع مسلمانان را تهدید مینماید.

2.        راه مبتلا نشدن به شرور و آفاتی را را نشان می دهد که در شرایع آسمانى و ادیان گذشته رخنه نمود و در چهره آئین درآمد و دین خدا را مسخ کرد.

(موحدابطحی: این که چرا این دو سوره در آخر قرآن چیده شدند با این که چینش آیات و سوره ها توقیفی است، می رساند که باید استعاذه داشته باشیم؛ یا چون پیامبر قرآن را (در سال آخر عمرش که دوبار تمام آن بر او نازل شد) جمع کرد (به مصداق آیه: و لا تعجل بالقرآن من ان یقضی الیک وحیه ان علینا جمعه و قرآنه) یا چون تمام قرآن را قرائت کردیم).

·         نویسنده پیام اصلی این سوره را فراتر از زمان تنزیل قرآن جاری دانسته و روایتی را (که مفسران آن را از باب تاویل قرآن می دانند) با ظرافت در محل مناسب می گنجاند اما ای کاش بیشتر به آن پرداخته بود:

آن رسول گرامى که مردمى را از تاریکى شرک و جاهلیت رهانید، همواره نگران فتنه‏هایى و تاریکیهایى بود که پس از پایان رسالتش روى آرد و راه نفسهاى جادوگرانه و کاهنانه‏اى باز شود و دامها و نقشه‏هاى حسودانه‏ از هر سو گسترده گردد. گویند: چون احساس بیمارى نمود یا اندکى پیش از آن، با جماعتى از اصحاب به بقیع رفت و با مردان با ایمانى که پس از طلوع اسلام و در سالهاى هجرت و جهاد، در قبور آرمیده بودند این راز را در میان نهاد:السلام علیکم یا اهل القبور لیهنئکم ما اصبحتم فیه مما فیه الناس اقبلت الفتن کقطع اللیل المظلم یتبع آخرها اولها والآخرة شر من الاولى.

·         اگر نویسنده روایاتی را که در فضل این سوره ها آورده مستند می کرد بر ارزش تحقیقی این اثر می افزود.

·         نویسنده در آخر تفسیر خودش از هر سوره، واژه های کلیدی و صیغه های ویژه را تک تک بر می شمارد که اگر به صورت پرسشی مشخص از نکات مهم آنها مطرح می کرد ارزش پژوهشی بیشتری به کتاب خود می داد.

·         رابطه سوره فلق و سوره ناس را به ترتیب استعاذه از شرور بیرونی و شرور درونی مطرح کرده است.

·         گفتنی است بیشتر مفسرین به خاطر رسیدن به آخر قرآن، خسته شدن یا کم بضاعتی، بسیاری از نکات گفتنی را نگفته اند و به حداقل بسنده کردند. اما در مجموع موارد  متعددی (نسبت به سوره فلق و آیه اول آن) را می توان از تفاسیر دیگر استفاده کرد که در پرتوی از قرآن نیامده اند.

 

ذکر منبع الزامی است: موحد ابطحی مهدی. روش شناسی تفسیر نمونه در سوره بلد. قابل دستیابی از:

http://knowledgeisland.parsiblog.com/Posts/170

 

منابع:

پرتوى از قرآن، ج‏1، ص: 19 تا 23

پرتوى از قرآن، ج‏4، ص: 305 تا 315

 


سوره بلد: روش شناسی «تفسیر نمونه» قسمت سوم

ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 92/4/12:: 2:0 صبح

·        تلطیفهایی بیانی نیز آورده است:

1.       او اطعام فی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَه: گرچه همیشه گرسنگان در جوامع بشرى بوده‏ اند ولى این تعبیر تاکیدى است بر اطعام گرسنگان در ایام قحطى و خشکسالى و مانند آن براى اهمیت این موضوع، و الا اطعام گرسنگان همیشه از افضل اعمال بوده و هست (روایتی نبوی در تایید آن می آورد).

2.       یتیماً ذا مقربه: تاکید روى یتیمان خویشاوند به خاطر ملاحظه اولویتها است، و گرنه همه یتیمان را باید اطعام و نوازش نمود، این نشان مى ‏دهد که خویشاوندان در مورد یتیمان فامیل خود مسئولیت سنگین‏ترى دارند. سوء استفاده‏ هائى که مخصوصا در آن عصر نسبت‏ به اموال یتیمان خویشاوند مى‏ شد، ایجاب مى‏کرد هشدار خاصى در مورد این گردنه صعب العبور داده شود.

3.       مسکیناً ذا متربه: به کسى مى‏ گویند که بر اثر شدت فقر خاک نشین شده و تاکید بر آنها به خاطر اولویت آنهاست و الا اطعام همه مسکینان از اعمال حسنه است (روایتی از امام رضا می آورد که اطعام چنین مسکین هایی و چنین یتیمانی جایگزین آزادکردن بنده هاست که برای هرکس مقدور نیست و انسان را از آن عقبه می گذراند).

·        در معنای ثمّ سه قول مختلف را مطرح می کند:

1.       کسانى از این گردنه سخت عبور مى‏ کنند که هم ایمان و هم اخلاق والایى همچون دعوت به صبر و عواطف انسانى دارند و هم اعمال صالحى (آزاد کردن بردگان و اطعام یتیمان و مسکینان) انجام داده‏ اند. به تعبیر دیگر، در میدان ایمان و اخلاق و عمل گام بگذارند و سر بلند بیرون آیند.

2.       ثم= بعد؛ براى بیان برترى مقامى است، چرا که مسلما رتبه ایمان، و توصیه به صبر و مرحمت، بالاتر از کمک به نیازمندان است، بلکه اعمال صالح از آن ایمان و اخلاق سرچشمه مى‏ گیرد و ریشه همه آنها را باید در اعتقادات و خلقیات عالى جستجو کرد.

3.       ثم به معنى تاخیر زمانى است یعنی اول اطعام و انفاق کنند و بعد ایمان آورند. زیرا اعمال خیر گاه سرچشمه گرایش به ایمان شده و مخصوصا در تحکیم مبانى اخلاق مؤثر است، چرا که خلق و خوى انسان نخست به صورت فعل است، بعد حالت، سپس عادت و بعد از آن ملکه می شود.

·        درباره تواصوا:

1.       نکته ای جامعه شناسانه مطرح می کند: مسائلى همچون صبر و استقامت در طریق اطاعت پروردگار، و مبارزه با هواى نفس، و همچنین تقویت اصل محبت و رحمت، نباید به صورت فردى در جامعه باشد، بلکه باید به صورت یک جریان عمومى در کل جامعه درآید و همه افراد یکدیگر را به رعایت و حفظ این" اصول" توصیه کنند تا از این طریق پیوندهاى اجتماعى نیز محکمتر شود.

2.       سپس نظر دیگری را به گونه ای مطرح می کند که با برداشت اولیه او سازگار باشد: صبر؛ اشاره به شکیبایى در اطاعت فرمان خدا و اهتمام به اوامر او است. مرحمت؛ اشاره به محبت نسبت به خلق خدا است و چون اساس دین را ارتباط با" خالق" و" خلق" تشکیل مى‏ دهد، صبر و استقامت ریشه اصلى هر گونه اطاعت و بندگى و ترک گناه و عصیان خواهد بود.

·        در معنای میمنه و مشئمه بهتر از دیگران معنا کرده است:

نامه اعمال به نشانه مقبول بودن در درگاه پروردگار به دست راست داده مى‏ شود. یعنى وجود صاحبان آنها هم براى خودشان برکت دارد و هم براى جامعه.در نقطه مقابل، آنها که نتوانستند از این گردنه صعب العبور بگذرند؛ افرادى شوم (در مقابل یُمن) که سبب بدبختى خود و جامعه هستند و دستشان از حسنات تهى و نامه اعمالشان از سیئات سیاه است، زیرا شوم بودن و خجسته بودن در قیامت به آن شناخته مى‏ شود که نامه اعمال افراد در دست چپ یا راست باشد.

·        برای مؤصدة معنایی زیبا آورده که دیگران به آن اشاره نکرده اند: موءصده از ایصاد به معنى بستن درب و محکم کردن آن است. ناگفته پیدا است انسان در اطاقى که هواى آن کمی گرم است مى‏ خواهد درها را باز کند، نسیمى بوزد و گرمى هوا را تعدیل کند، حال باید فکر کرد در کوره سوزان دوزخ هنگامى که تمام درها بسته شود، چه حالى پیدا خواهد شد که راه فرارى از آن آتشِ فروبسته نیست ؟!                      

منابع برای مطالعه بیشتر

1-       تفسیر نمونه ج 1 مقدمه

2-       تفسیر نمونه، ج‏27،

3-       تفسیر نمونه ج 4 مقدمه

4-       طبقات مفسران شیعه ج 5 ص 53 تا 62 دکتر عقیقى بخشایشى‏

5-       المفسرون حیاتهم و منهجهم ص 152 سید محمدعلى ایازى‏

6-       دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى ج 1 ص 774 و ج 2 ص 2143 با همکارى استاد بهاء الدین خرمشاهى‏

7-       تفسیر و مفسران آیت ا... معرفت ج 2 ص 502 مؤسسه فرهنگى التمهید چاپ اول تابستان1380

 

ذکر منبع الزامی است: موحد ابطحی مهدی. روش شناسی تفسیر نمونه در سوره بلد. قابل دستیابی از:

http://knowledgeisland.parsiblog.com/Posts/169

 


<   <<   61   62   63   64   65   >>   >



بازدید امروز: 99 ، بازدید دیروز: 295 ، کل بازدیدها: 423627
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ